محله سیس آباد

محله
منطقه ۳ 

سیس آباد

محله سیس‌آباد

در لغت‌نامه دهخدا «سیس» به‌معنای اسب جلد و تند‌و‌تیز معنا شده است و شاید بتوان با این معنا پیشینه نام این مزرعه تاریخی را به وجود اسب‌های تند‌وتیزش نسبت داد. اما اگر از اهالی محله سیس‌آباد درباره وجه تسمیه محل زندگی‌شان بپرسید، بیشترشان به ماجرای با‌سواد‌بودن سی نفر از اهالی محله‌شان در روزگار گذشته اشاره می‌کنند که مردم آن را به نام «سی‌سواد» می‌شناختند.

محله سیس آباد
پهلوان مشکل‌گشا
حاج حسین زارع پهلوان معروف محله سیس‌آباد و رسالت است که بسیاری از هم محله‌ای‌هایش برای گره‌گشایی از مشکلات ریز و درشتشان در خانه او را می‌زنند.
عروسک‌های سیس‌آباد؛ دوست داشتنی‌های کارآفرین
در حالی که برخی‌ از شرایط سخت اقتصادی گله‌مندند و کاسه چه‌کنم به دست گرفته‌اند، خیلی‌ها نان هنر خود را می‌خورند. خواهرانی که در محله سیس‌آباد کارگاه تولید عروسک بافی راه انداخته‌اند و روزبه‌روز دامنه فعالیتشان گسترش می‌یابد از این دسته‌اند. حضور در نمایشگاه ملی محصولات بانوان کارآفرین کشور (شهربانو) که اردیبهشت در مشهد برگزار شد، بهانه آشنایی ما با خواهران کارآفرین شد.
نوجوان حافظ کل قرآن، آرزوی مادرش را برآورده کرد
نمی‌دانیم از تأثیر قرآن بر زندگی‌ اوست یا ذاتا دختری آرام و صبور است. زهرا مخیر دوازده‌ساله، ساکن محله سیس‌آباد و حافظ کل قرآن است. قدم‌گذاشتن او در این مسیر پرافتخار به پشتیبانی مادرش، فاطمه رضایی، برمی‌گردد. فاطمه‌خانم که همیشه آرزو داشته است دخترش حافظ قرآن بشود، هنوز باور نمی‌کند این توفیق نصیب زهرا شده است.
ستاره‌شدن خورشیدی‌ها در عصر جدید
تیم دختران خورشید از 31دختر ورزشکار تشکیل شده است که بیشترشان ساکن محلات حاشیه شهر مشهد هستند. دختران این تیم که اغلب قهرمانان رشته‌های مختلف ورزشی هستند، پس از حدود نوزده ماه تمرین سخت، با شعار «بمب انرژی» در قاب تلویزیون و عصر جدید ظاهر شدند. دختران مشهدی که از نتیجه نوزده ماه تمرین سخت، راضی به نظر می‌رسیدند، با اعتمادبه‌نفس و انگیزه دوچندان به مشهد بازگشتند تا بازهم با تمرین در سالن ورزشی شهیدباهنر محله وحید، برای مرحله بعد این برنامه آماده شوند.
سیس‌آباد؛ قلعه باسوادها
مردم روستای سی‌سواد یا سیس‌آباد سرگرمی‌ و رسوم خاص خود را در مناسبت‌های مختلف داشتند. کشاورزان و دامداران پس از یک روز سخت کاری در خانه یکی از اهالی که سواد خواندن داشت، جمع می‌شدند و در کنار هم شب خوشی را می‌گذراندند. جالبی هم‌نشینی‌ها به این بود که میزبانان با خواندن کتاب از میهمانان پذیرایی می‌کردند. در بسیاری از شب‌ها اهالی روستا پس از یک روز سخت کاری در خانه یکی از اهالی که خواندن می‌دانست، جمع می‌شدند و فرد میزبان تا نیمه‌شب برای میهمانان کتاب می‌خواند.
قهرمان مسابقات پاراآسیایی، در حسرت پروتز مرغوب!
از وقتی تلویزیون اعلام کرد که مصطفی ماریان در مسابقات پاراآسیایی بحرین مقام اول را از آن خود کرده و صاحب مدال طلا شده است، بیشتر از دو ماه می‌گذرد. خیلی‌ها به‌واسطه همین خبر او را شناختند، اما کسانی که از قبل در مسیر زندگی او بودند، می‌دانستند او اعجوبه پرتاپ دیسک است؛ ورزشکار همیشه خندانی که در هرحالی دوست دارد هرچه خودش می‌داند و یاد دارد، به دیگران هم یاد بدهد. دو ماه از آن ماجرای شیرین و خاطره‌انگیز قهرمان هفده‌ساله می‌گذرد. مصطفی شلوار و جوراب پایش است و طوری راه می‌رود و کارهایش را انجام می‌دهد انگار نه انگار پاهایش از زانو نیست. محکم و باصلابت حرف می‌زند، امیدوار و مطمئن.
ده‌متری سماورسازها
جاده سیمان هنوز خاکی بود و حالت روستایی و کشاورزی داشت، اما حاجی و آن چندنفر تصمیمشان را گرفته بودند؛ اینکه هرطور شده است، کارگاه سماورسازی راه بیفتد: یک سمت روستای دهرود بود و سمت مقابل آن تا چشم کار می‌کرد، زمین کشاورزی و باغ. مرغداری بزرگی هم اول جاده بود که الان ‌جای آن را ‌درمانگاه قمربنی‌هاشم(ع) گرفته است. کار ما‌ احتیاج به برق دارد. به همین دلیل اول رفتیم شرکت برق. گفتند برق روستا به کدخدای ده فروخته شده است. موافقت کدخدا را گرفتیم و کارمان را در زمینی به مساحت 750متر شروع کردیم و کم‌کم به اینجا رسید.