محله طبرسی شمالی

محله
منطقه ۳ 

طبرسی شمالی

محله طبرسی شمالی که در انتهای همین بولوار قرار دارد؛ از حدود دهه‌۸۰ به حوزه شهری مشهد پیوست. هنوز هم نیمی از اراضی محله کاربری کشاورزی دارد. در روزگاری که هنوز این محله جزو محدوده شهری نبود، بین مردم به کوی امام‌رضا (ع) معروف بود. دلیل این نام‌گذاری دیده‌شدن گنبد حرم مطهر امام‌رضا(ع) از کوچه‌های محله بود که مردم از همین‌جا به امام‌رضا (ع) سلام می‌دادند.

محله طبرسی شمالی
تماشاخانه سیار؛ اتوبوسی که کودکان محله طبرسی شمالی را سر ذوق آورد
اجرای برنامه شاد تماشاخانه سیار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، آن هم در محله طبرسی‌شمالی، برنامه متفاوتی را در هفته کتاب و کتاب‌خوانی رقم زد.
عزم جهادی برای درمان در منزل
در روزهایی که کادر درمان شهرمان درگیر خیزهای مختلف کرونا بودند، با گروه‌های جهادی زیادی آشنا شدیم که اولویتشان را برای قطع زنجیره و بهبود بیماران کرونایی گذاشته بودند؛ مثل گروه جهادی شهید ابراهیم هادی در منطقه۴ که در چند شماره قبل به آن پرداختیم. با همت و تلاش مضاعف این گروه‌ها و البته کادر درمان، آمار مبتلایان و فوتی‌ها رو به کاهش است. کانون فرهنگی‌تبلیغی ثامن‌الائمه(ع) نیز یکی دیگر از این‌گروه‌هاست که اکنون اولویت برنامه‌های خود را پشتیبانی از بیماران کرونایی قرار داده است.
کارگاه پادشاه‌سازی در طبرسی دوم!
ابراهیم حیدری متولد سال 1340 است. زندگی او از زمانی که نوجوانی هفده‌ساله بــوده تا همین امروز با سماور و سماورسازی گره‌خورده، هرچند پنج، شــش ســالی بینشــان جدایی می‌افتد، دوباره به هم می‌رسند. رستم، کوروش، نادر، فردوسی و...از سی سال پیش به این طرف، یکی یکی به قفسه تندیس‌های مغازه اوستا ابراهیم اضافه شده است. سمارهای درشت هیکلی که به قول خودش «شکل و قیافه دارن».
تلاش برای موفقیت در روزگار نداری
سید ارسلان متولد1385 و بزرگ‌شده محله طبرسی شمالی است؛ یکی از محلات پیرامونی، بدون امکانات و با مشکلات ریزودرشت سر راه. با همه کوچکی خوب حرف می‌زند؛ انگار سختی آدم را زود بزرگ می‌کند. ارسلان آن‌قدر پخته شده است که بداند خیلی‌ها در محله زندگی‌شان شرایط او را دارند که به‌دلیل نداری و فقر از تحصیل بازمی‌مانند و باید روی همه علایقشان خط بکشند. اما او نمی‌تواند از ورزش‌کردن دست بردارد، حتی اگر هزینه رفتن به باشگاه را نداشته باشد، حتی اگر حسرت‌به‌دل پوشیدن پیراهن تیم‌ملی باشد.
ماجرای آتش‌نشانی که مربی‌ و رفیق بچه‌های حاشیه شهر است
مجتبی امیدوار به این باور رسیده است که هر قدمی برای خوب‌کردن حال دیگران، ارزش است و ثواب دارد و برای اینکه سوءتعبیر نشود، بلافاصله توضیح می‌دهد: اصلا منظورم این نیست که از ساخت مسجد و حسینیه غافل باشیم. همه این‌ها ارزشمند است، اما من فکر می‌کنم احداث یا حتی اجاره یک سالن ورزشی هم می‌تواند مهم و ارزشمند باشد؛ آن هم در محدوده‌هایی که خیلی از خانواده‌ها وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند و درگیر اعتیاد هستند.
آموختن فلسفه زندگی به کودکان با الهیات
روزی ‌بعد از سخنرانی ‌در مراسم دعای ندبه، یکی از میهمانان، به میزبان گفته بود این آقازاده را صدا کنید بیاید. او جناب آقای حکیم‌باشی‌، از مدرسان و نیکان ساکن مشهد است که عمرش دراز باد. او من را کنار ‌‌کشید و درباره عبارتی عربی در سخنرانی‌ام از من پرسید. مانده بودم چه بگویم. تا آن روز همه هنرم اجرا و حفظ بود؛ بدون هیچ تفکر و اندیشه‌ای. اگر‌چه آنجا پدرم که کنارم بود، ماجرا را با توضیحاتی‌ جمع کرد، اما‌ تصمیم گرفتم از آن به بعد خودم متن‌ها‌ را جمع‌آوری و روی آن‌ها مفصل ‌تحقیق ‌کنم.
مزه شادی بچه‌ها زیر زبان آموزگار
گره‌گشایی کار دل است و موضوعی که به دل گره بخورد، آدم منتش را روی سر هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمی‌گذارد. کارهای دلی دل‌نگرانی‌هایش هم با دیگر کارها متفاوت است. به‌هیچ‌وجه هم به داشتن و نداشتن پول ربطی ندارد. نمونه‌اش هم زندگی رمضان فلکی است؛ آموزگاری که درس مهمی برای آموختن داشته و دارد. دست‌گیری از مردم او را به جایی رسانده است که با قدرت می‌گوید: «بدون پول هم می‌شود به مردم خدمت کرد.»