حاجی عابدزاده

«چهنو» به روایت قدیمی محله
سیزده‌سالم بیشتر نبود که مرحوم علی‌اصغر عابدزاده تصمیم گرفت مسجد رضویه را بسازد. من هم شاگرد حاج‌مرتضی بنّا شدم و کنار او خشت اول مسجد را گذاشتم.
عابدزاده که بود و چرا مدارس دینی ساخت؟
مرحوم عابدزاده ۲۴ سال برای شکل‌گیری مجموعه مدارس عابدزاده زحمت می‌کشد و دوازده مدرسه می‌سازد و هرکدام را مزین به نام یکی از ائمه‌اطهار (ع) می‌کند.
«جوادیه» یکی از مدارس فعال مرحوم حاجی عابدزاده است
مرحوم عابدزاده با مدارس دولتی مخالف بود و در مدارسی که خودش راه انداخت، آموزش مذهبی را هم‌تراز آموزش علمی قرار داد.
بازسازی مهدیه عابدزاده تا دو سال دیگر
کوچه سوت و کور و خالی است و همان ابتدای آن روی تابلویی نام مهدیه با نشانه‌ای مسیر را مشخص می‌کند. جلو ورودی کارگاه ساختمانی هستیم که خانه‌های مجاور آن خالی‌اند و بدون سکنه. چند بار زنگ در را فشار می‌دهیم. نگهبان در را باز می‌کند. فضای پیش رو خاکی و گل‌آلودست و هیچ شباهتی به وصف آدم‌ها از مهدیه گذشته ندارد.
ردّ پای مرحوم عابدزاده در مسجد «رضویه»
مسجدی قدمت‌دار و شناخته‌شده که با مدیریت حاج علی‌اصغر عابدزاده ساخته شده است. این بنا حالا تنها یک مسجد نیست! بلکه در این سال‌ها به مرکزی برای فعالیت‌های فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و... تبدیل شده است، جایی برای برگزاری مراسم به بهانه مناسبت‌های مختلف یا محلی برای تهیه جهزیه تازه‌عروس و دامادهای کم‌بضاعت محله. از پیر و جوان و مرد و زن هم در این فعالیت‌ها شرکت می‌کنند. بماند که نماز صبح که یکی از واجبات فراموش‌شده برخی مساجد است هم در این مسجد محوری از دیرباز تاکنون اقامه می‌شود و آن را خاص‌تر کرده است.
 کوچه‌ای با کاربری آموزشی در محله چهنو
هر معبری داستان خودش را دارد اما سرگذشت بعضی کوچه‌ها، شنیدنی‌تر است. کوچه شهید شیرودی2 یکی از همان گذرگاه‌های خاص است که 70، 80سال پیش تا چشم کار می‌کرد باغ توت و انگور بود و دیوارهای گلی و تک و توک خانه‌های ویلایی. اهالی آن هم بیشتر کشاورز و باغدار بودند و میوه بیشتر میوه‌فروشی‌های شهر از همین‌جا تأمین می‌شد.اما حالا این کوچه آسفالت و جدول‌کشی شده است و شلوغی و ترافیکی آن که خودروهای گذری باعث و بانی‌اش هستند دست کمی از ترافیک معابر اصلی ندارد. وجود چهار مدرسه قدیمی و بنای جعفریه که روزگاری محل آمد و شد طلاب جوان بود آن را به کوچه‌ای با سبک و سیاق آموزشی تبدیل کرده است.
یخ مبارزه باید شکسته می شد
جواد چشمه نور، طلبه آن سال های حوزه های مشهد که در زندان با چپ ها سرشاخ می شود و همین موضوع هم ماجراهای زیادی برایش رقم می‌زند. همین مسئله هم جواد چشمه نور را که می توانست شاهد ساده حوادث آن روزها باشد، تا وسط دعوا جلو می برد؛ تا وسط درگیری‌ها، تکثیر اعلامیه‌ها، کتاب های ممنوعه و البته دعواهای سوری وسط خیابان ها. چشمه نور حالا خلاصه سرراست آن ماجراها را روی دایره می ریزد.