بنت الرقیه(س) در بولوار شهید کریمی15به مدت 10شب حال و هوای دیگری داشت. رفت و آمد از طرفهای عصر آغاز میشد و تا 10شب ادامه داشت. درست از شب شام غریبان امام حسین(ع)بنت الرقیه میزبان بانوان روشندلی بود که از سراسر شهر آمده بودند تا در روضههای اباعبدالله(ع) شرکت کنند.این خانه وقف برگزاری مراسمهای مذهبی برای بانوان است. واقف آن هم مرحوم حاج علی اشکذری است که از اهالی همین کوچه است. خانه از آنچه از بیرون به نظر میرسد دلبازتر و زیباتر است و حیاط پر از درخت و گل و گیاه آن همان ابتدای ورود چشم را مینوازد.
آنطور که قدیمیترها میگویند، قدمتش به 250 سال پیش برمیگردد و موقوفه آن به سیدابوالفضل زنبورکی متعلق بوده است. صدسال از ساخت بنای اولیه میگذرد که با فوت واقف و بعدها متولیانش، به حالت مخروبه درمیآید. همجواری بنا با بارگاه حضرت رضا(ع) موجب میشود که بهتدریج به کاروانسرا تبدیل شود. مسافران و زائرانی که از راههای دور و نزدیک به مشهد میآمدند، در این محل اتراق میکردند.
پس از مقتلخوانی، پیرمرد از منبر پایین میآید و عمامهاش را میان جمعیت پرت میکند. میان مردم راه میرود و سینه میزند. دیدن شیخ رویسپیدکرده و قدخمیده با جسمی نحیف و حالی نزار در عزای روز عاشورا مستمعان را نیز منقلب و فریاد یا حسینشان را بلندتر میکند.
این توصیف، تنها یکی از فیلمهایی است که از مقتلخوانی آیتالله محمدحسین سیبویه حائری باقی مانده است. مردی که سال57 به کشور آبا و اجدادیاش بازمیگردد تا پایههای مقتلخوانی روز عاشورا را در ایران بگذارد.
با خبر شدیم در محله امام خمینی(ره) روضه خانگیای برگزار میشود که برای اولین سال برنامهای نیز برای بهرهمندی کودکان از فضای محرم دارد. در این روضه فضایی برای نقاشی کردن کودکان در نظرگرفته شده است. این ایده را امیرمهدی و امیرحسین خوشرو دو برادر دوقلوی یازده ساله به مادرشان دادهاند و با تأیید او آن را اجرا کردهاند.
سال87 بود. کلاس پنجم. زنگ ادبیات. درسی داشتند که درباره تعزیهخوانی مختصر توضیحی میداد. از کودکی در روستایشان مراسم تعزیهخوانی را دیده بود. عاشق آن بود اما هر بار سمت اعضای این گروه و وسایلشان میرفت با این تصور که او بچه است، دورش میکردند. این کلاس و درس، آتش آن علاقه را شعلهور کرد. به همکلاسیاش گفت بیا یک گروه تعزیه تشکیل دهیم. همین ایده، محمد ابراهیمیان را وارد عرصه تازهای کرد و از آنزمان که یک گروه تعزیه پنجنفری تشکیل داد تا امروز که گروهی 35نفری هستند، هر سال مراسم تعزیهخوانی دارند.
یکدفعه دنیایم عوض شد. یک روز در کارگاه لباس عروس مشغول کار بودم که دو خانم وارد شدند و گفتند: از سر تا ته بازار پرسوجو کردیم، گفتند فقط گلثومهخانم میتواند از پَسَش بربیاید.
گفتم: از پس چهکاری؟ یک عکس شبیه عکس کتاب نقاشی بچهها نشانم دادند و گفتند: از این خیمهها میخواهیم؛ برای نمایشگاه مدرسه در ایام محرم. میتوانید برایمان بدوزید؟ کار خدا بود که بدون هیچ تجربهای گفتم: بله
آدمهای این خانه ،کوچک و بزرگ، دختر و پسر، صفای خاصی دارند. اینجا همه عاشق حسین(ع) هستند. رسم خانهتکانی از چند روز مانده به محرم و آغاز سال جدید قمری، در این خانه تمام و کمال انجام میشود. شستوشوی فرشها و نظافت در و دیوارها که برای پذیرایی از میهمانان سفره اهلبیت(ع) و روضه حسینی به پایان میرسد، نصب پرچمها و سیاهپوشکردن خانه شروع میشود. حالا دو نسل دیگر از این خاندان هم پای کارند. فرهنگ عاشورا یی و جلوهآرایی محرم به احترام خون سیدالشهدا(ع) و یاران باوفایش 43سال است در این خانه جریان دارد.