پشت یکی از میزهای بازارچه چهارراه مخابرات قاسمآباد زنی ایستاده است که قصهای شنیدنی دارد.
رضاشهر از محلات قدیمی و اصیل مشهد است که صاحبان اولیه زمینهایش، کارکنان آستانقدسرضوی بودند. آنها بر اساس طرح موظف شدند خانههایشان را ویلایی و حداکثر در دوطبقه با دیوارهایکوتاه بنا کنند. کسی حق نداشت این الگوی ساختوساز را نادیده بگیرد. طراحی رضاشهر الهامگرفته از شهرکهای حومه پاریس بود.
کوچه خاقانی13 بخشی از محله رضاشهر است، معبری که در سیر تاریخی شهر مشهد تا سال1345 جزو محدوده شهری نبوده و پس از آن بهتدریج وارد محدوده شده است. کوچه خاقانی13 و معابر اطرافش جزو محدودههای قدیمی و بااصالت شهر مشهد محسوب میشوند و بخشی از ساکنان این معابر از خانواده خدمه درمانی و کارکنان بیمارستان امام رضا(ع) هستند که پس از انقلاب در این کوچه ساکن شدهاند.
در کوچه دهخدا 11 که بهنام «پروین اعتصامی» نامگذاری شده است، بسیاری از کاربریهای مورد نیاز شهروندان پیدا میشود، از مدرسه ابتدایی و دبیرستان تا سالن ورزشی چندمنظوره و بوستان خطی سرسبز و دلچسب که منظرهای زیبا را در یک پیادهروی عصرانه پیش چشم شما نمایان میکند. دهخدا 11 از معدود کوچههای منطقه ماست که تعداد خانههای ویلایی در آن بیشتر از آپارتمانهای سربه فلک کشیده است.
ابتدا و انتهای کوچه شهید رضوی24 دو ویژگی هویتی مهم دارد که در آدرسدهی کمک زیادی به شهروندان میکند. ابتدای این کوچه درست روبهروی ورودی هتل پردیسان قرار دارد و در انتهای آن ( در آن سوی بولوار پیروزی) تپه وفا و سیمرغ معروفش چشمنوازی میکند. با وجود ظرفیتهای مختلفی که در این کوچه وجود دارد، از قبیل بوستان و استخر شنا، کوچه شلوغ و پررفتوآمدی نیست و آرامش محله قدیمی رضاشهر را در آن میتوان یافت. سمت چپ این کوچه به نسبت طولانی و بلند را تقریبا تا انتهای دیوار شرکت سهامی آب منطقهای خراسان رضوی تشکیل میدهد.
سید محمد نوربخش نوه صدیقه خانم، دختر سوم آقا بزرگ است. میگوید: پدربزرگ خوشچهره بود و با اینکه سنش زیاد نبود اما محاسنش سفید شده بود. صورت مهربان و اخلاق خیلی خوبی داشت. بسیار معتقد و مؤمن بود. دو پسر و هشت دختر داشت و برای همین نوه و نبیره زیاد دارد. بعد از فوت مادربزرگم فاطمه امیدوار که به «شاه باجی خانم» معروف است دخترها به نوبت پیش پدر میرفتند تا از او مراقبت کنند. ما چشم میکشیدیم کی نوبت مادر ما میشود تا پیش پدربزرگ باشیم و به ما خوش بگذرد. رفتار پدربزرگ برای آقای نوربخش درس زندگی بوده و از ایمان و صداقت تا مردم داری را از او الگو گرفته است.
هرجا ردپایی از هنر باشد این بانوی هنردوست ساکن محله رضاشهر خودش را می رساند. روی دیوارهای شهر هم نقاشی های او دیده میشود. چند سالی است مجوز چاپ کتاب های هنری اش را هم گرفته تا از هر روشی برای کمک به شاگردانش استفاده کند. برای یادگرفتن هنر حتی سختی غربت را هم به جان خریده و چند سالی را در اصفهان زندگی کرده است.
چند سال قبل برای مسابقات استانی اردویی در چکنه در بخش سرولایت قوچان داشتیم. من و حریفی که مشغول مبارزه تمرینی بودیم زانوهایمان با هم برخورد شدیدی داشت و هر دو نفر دچار آسیبدیدگی سختی شدیم. متأسفانه در آنجا امکانات درمانی نبود، نه یخ و نه تجهیزاتی که بتوانیم محل ضربدیدگی را خنک کنیم. ناگهان به ذهنم رسید که رودخانهای در نزدیکی محل تمرین قرار دارد و حدس زدم که آب رودخانه باید بسیار سرد باشد. به پیشنهاد من هر دو به سمت رودخانه رفتیم و با پریدن در آب سرد، جلو آسیبدیدگی جدی را گرفتیم.