درمانگاه

عروس‌کشانی که زندگی فاطمه خانم را سیاه کرد
فاطمه قرایی با همسرش زندگی خوب و خوشی داشت، اما یک اتفاق ناگوار همه خوشبختی‌های او را به تلخی مبدل کرد. او می‌گوید: «چند سال در کنار همسرم زندگی خوب و شادی داشتیم، تولد فرزندم(محمد عماد) نیز شادی و نشاط زندگی ما را دوچندان کرده بود، اما یک تصادف، زندگی خانوادگی ما را تباه و نابود کرد. 7سال قبل به همراه همسر و پسرم سوار بر خودرو شخصی خودمان درحالی که از میهمانی یکی از اقوام به طرف خانه برمی‌گشتیم، در مسیر (خیابان سیدی) با کاروان عروسی برخورد کردیم. یکی از راننده‌ها که حالت طبیعی هم نداشت کنترل خودرو از دستش خارج شد و با شدت به اتومبیل ما برخورد کرد. خودرو ما واژگون شده و راننده خاطی نیز از صحنه متواری شد و هیچ‌گاه او را نیافتیم. بعد از این حادثه همسرم فوت کرد، پسرم با اختلالات شدید مغزی مواجه شد و من هم هر دو پایم را از دست دادم...!»
«پ» مثل پرستار
از روزی که ویروس کرونا جهان را تحت‌تأثیر قرار داد، اهمیت کار پرستاران بیشتر پیش چشممان آمد. تحمل چندساعته گان‌ها در تابستان، بیداری‌های شبانه و ندیدن‌های چندروزه خانواده، فداکاری‌هایی نیست که به این زودی از ذهن مردم پاک شود. یکی از سخت‌ترین دوران کار پرستاران در این 2سال، تماشای پرپرشدن بیماران کرونایی جلو چشمشان بود. آنان که در خط مقدم مبارزه با این ویروس بودند، در این راه جانشان را نیز فدا کردند و به جمع شهدای سلامت پیوستند. روز پرستار بهانه‌ای است تا نگاهی بیندازیم به داستان زندگی 4پرستار مشهدی که نشان می‌دهند در هر برهه‌ای آماده‌باش هستند و جانشان را برای سلامتی مردمشان می‌دهند.
قدیمی‌ترین پرستار دارالشفا خودش را خادم می‌داند نه درمانگر
هم‌زمان با روز پرستار سری به دارالشفای امام‌رضا(ع) زدیم و با مهدی شجاع، قدیمی‌ترین پرستار آن، گفت‌وگو کردیم؛ کسی که طرح ساخت ساختمان کنونی دارالشفا را به آستان قدس رضوی داد و پیگیر آن تا زمان افتتاح بود. شجاع با 30سال کار در این مرکز درمانی، معتقد است همه بیمارهایی که سر از دارالشفا درمی‌آورند، نیت شفاگرفتن از امام رضا(ع) را در دل دارند.