محله رده

محله
منطقه ۴

رده

محله رده قدمتی بیش از۲۵۰سال دارد و تا ۳۵سال پیش جزو زمین‌های پیرامونی مشهد حساب می‌شد. قلعه قدیمی رده دارای حدود هشتاد خانوار و شامل سه ده به‌نام‌های قلعه نو، قلعه گنابادی‌ها و قلعه کهنه بوده است.این محله در سمت راست بولوارشمالی طبرسی و ضلع شمال‌شرقی میدان فجر و بزرگراه شهید بابانظر قرار گرفته است.

محله رده
این دانشجویان واحدهای زندگی را پاس می‌کنند
چندسالی می‌شود که قبولی در کنکور دیگر شکستن آن شاخ غول معروف نیست؛ دلیلش کمترشدن جمعیت شرکت‌کنندگان است یا زیادشدن تعداد دانشگاه‌ها، موضوع بحث ما نیست. ورود به دانشگاه سخت باشد یا آسان، فرقی در احوال دوران دانشجویی ندارد. هر دانشجو داستان خودش را در عبور از سد کنکور دارد. برخی آن‌قدر قبل از ورود به دانشگاه سختی می‌کشند و درس می‌خوانند که ترجیح می‌دهند بعد از دانشجوشدن دست‌کم برای مدتی دور درس‌خواندن را خط بکشند! برخی سعی می‌کنند در کنار درس‌خواندن، خودشان را مشغول کاری دیگر کنند. عده‌ای هم دانشگاه برایشان صرفا محل تحصیل است و بس. روز دانشجو بهانه‌ای است تا نگاهی بیندازیم به داستان 4دانشجو و یک مکان دانشجوپرور.
مشهدی‌ها برای حمایت از چهارقلوها بسیج شدند
آبان1400 خبر تولد چهارقلوهای مشهدی در خبرگزاری‌ها منتشر شد و این رویداد شادی‌آور،‌ توجه خیلی‌ها را جلب کرد. بین این‌همه خبر مرگ و رفتن در روزهای تلخ کرونایی، آمدن محمد، مهدی، رضا و فاطمه‌زهرا اتفاقی شیرین بود که زندگی پدر و مادر آن‌ها را دگرگون کرد. حدود 10ماه پیش، وقتی فاطمه‌خانم احساس کرد حال خوشی ندارد، برای تشخیص علت به سونوگرافی رفت وفکرش را نمی‌کرد تا این اندازه غافل‌گیر شود. خبر این بود: به‌زودی به خانواده کوچک سه‌نفرشان 4نفر دیگر اضافه می‌شوند. حالا فاطمه امیری و محسن سلیمانی‌فر، زوج جوان مشهدی، که ساکن محله میثم شمالی(رده) بودند،‌ صاحب 4فرزند دیگر شده‌اند و گرمای زندگی‌شان چندبرابر شده است.
ماجرای خانه‌ای که کتابخانه شد
درباره وقف زمین برای مسجد و مدرسه زیاد شنیده‌ایم، اما وقف زمین برای کتابخانه کمتر اتفاق افتاده است. روایت این هفته ما وقف مال برای ترویج فرهنگ مطالعه در یک منطقه پیرامونی است. تعریف کتابخانه امیر‌حسین فردی را زیاد شنیده‌ بودم؛ مجموعه مردمی و خودجوش در طبرسی‌شمالی که به همت چندجوان جهادی پا گرفت و زیرنظر هیچ سازمانی نیست. در ابتدا‌ی تأسیس، کتاب‌ها‌ اهدایی بچه‌های محله بود و نیازشان به مطالعه را تأمین می‌کرد. اکنون 12سال از آن روزها می‌گذرد و مجموعه به همت همان گروه خودجوش و جوانان جهادی کارش را ادامه می‌دهد، البته با 10هزار جلد کتاب و 3هزار عضو.
راز مزار شیخ حسن
حدود 30سال پیش، زمانی که هنوز کوچه پس کوچه های خیابان گاز بی نام ونشان بودند و خاکی، شیخ حسن نامی تصمیم گرفت خانه اش را به مسجد تبدیل کند؛ خانه ای شیروانی که تنها اتاق بزرگ آن هم میهمان پذیر بود، هم مکتب خانه کودکان و هم محلی برای برپایی نماز و مراسم عزاداری ائمه(ع). چندسال پس از وقف مسجد ، به وصیت شیخ، گوشه ای از آن بنا آرامگاه ابدی حاج شیخ حسن شد؛ جایی درست نزدیک به پله های ورودی مسجد و در اتاقکی قفل زده.
نان نخ و سوزن
نسیم خوش صبحگاهی در کنار تلی از پنبه‌هایی که ‌پیش چشمش با هر نسیم کوچک موج می‌گرفتند و صدای خوشاهنگ دنگ‌دنگ کمان حلاجی که سال‌ها نزدیک بهار در کوچه‌های شهر می‌پیچید، هنوز در یاد لحاف‌دوز قدیمی محله رده (میثم‌شمالی) خوش می‌نماید. گویی همین دیروز از پیش رویش گذشته باشد. وقتی قرار بود تشک عروس و دامادی را بدوزد یا برای پنبه‌زنی عید جایی برود، قند توی دلش آب می‌شد. حساب دستش نیست که چندسال از آن وقت‌ها گذشته است. از گذشته علی ناظوری می‌گوییم.
تدبیر دو امام‌جماعت
روایت جفت‌وجور کردن جهیزیه برای عروس‌ودامادهای کم‌بضاعت به‌دست مسجدی‌های یک محله، برمی‌گردد به سخاوت و میان‌داری نیکوکارانی در محله میثم که تازگی‌‌ها با فعالیت امام‌جماعت جدید، برنامه‌هایشان گسترده‌تر هم شده است. یکی از اهالی محله در این‌باره می‌گوید: 25سالی می‌شود‌‌ که همسایه دیواربه‌دیوار مسجد هستیم.‌ نه اهل نماز جماعت بودم و نه با مسجدی‌ها میانه‌ای داشتم، اما از سال قبل که‌ حاج‌آقا براتی به‌عنوان امام‌‌جماعت ‌به مسجد محله‌ آمده، روال تغییر کرده است. خیلی از اهل محله مسجدی شده‌اند.
حسنعلی ساقی از پایین شهر به رتبه 27 کنکور رسید
حسنعلی ساقی نخبه محله میثم خاطرات متفاوتی از درس‌خواندن و کسب رتبه 27منطقه و 72کشوری در رشته علوم‌تجربی دارد و معتقد است آدم در هرجای دنیا اگر آستین همت را بالا بزند، حتما نتیجه‌اش را می‌بیند. او پسر پرتلاشی است که فقط با صرف500هزار تومان، 2سال قبل در قله قبولی‌های کنکور قرارگرفت و نامش در فهرست پزشک‌های آینده کشور آمد. نخبه‌ای که قرار است بعد از پایان درس پزشکی در دانشگاه تهران، به شهر خودش برگردد و از مشکلات مردم، به‌خصوص پایین شهر و محله زادگاهش گره‌ای بازکند.