یکروز برای آمدن از باشگاه، قرار شد پدربزرگم من را از باشگاه به خانه بیاورد که با موتور تصادف کرد و پایش شکست و یک ماه در گچ ماند؛ خیلی غصه خوردم که به خاطر من این اتفاق برایش افتاده است.
غلامرضا زعفرانیه میگوید: هر روز همدرد کسانی هستم که عزیزی از دست دادهاند. خودم عزیزان زیادی از دست دادهام که همینجا آرام گرفتهاند؛ پدر و مادرم و معصومه، همسرم.
کوچه پژمان ۱۴ و محدودههای اطراف آن، قبلاز انقلاب به «کوی راهآهن» معروف بوده است. قدیمیهای محله میگویند درختان مملو از انگور، آن اطراف را تبدیل به تاکستانی تماشایی کرده بود.
همهچیز بهدنبال یک اتفاق شکل گرفت؛ اتفاقی که باعث شد نخاع محسن جعفریاری آسیب ببیند و ورق زندگیاش برگردد. زمانیکه محسن از همهجا ناامید شد، با دیدن دفترچه نقاشی دوران خدمت، قلم به دست گرفت.
همه میهمانان اولین بار است که برای جشن عروسی به مسجد دعوت شده اند، آن هم برای پیوند ده زوج که قرارشان این است که ساده و بدون تشریفات سر زندگی شان بروند.
سمانه خانپور از دوران کودکی عاشق ورزش بوده و از سال۹۶ فعالیتهای حرفهای خود را در رشته کاراته آغاز کرده است. او یازده مقام استانی و پنج مقام کشوری دارد.