کد خبر: ۵۲۲۱
۲۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۳

دنیای رنگی نفر سوم المپیاد طراحی فرش

الهام جهانگیری می‌گوید: تولید رنگ‌های طبیعی سخت‌ است، اما زیاد پیش آمده که من از زردچوبه، پوست گردو، پوست انار و بلوط به ترکیب رنگی جدیدی رسیده‌ام.

همه‌چیز از کودکی آغاز شد و از پنجره خیال الهام‌کوچولو و انبوه مداد‌رنگی‌هایی که می‌توانست او را مدت‌ها در نقاشی‌هایش غرق کند. بعد‌ها کاغذ و مداد جزو لاینفک زندگی‌اش شد و دوران نوجوانی‌اش به طراحی حیوانات و اشیا گذشت.

آن روز‌ها هیجان کنار هم‌کشیدن خطوط و تصویری که بر دل کاغذ سفید می‌نشست، تنها سرگرمی‌اش بود و تصور نمی‌کرد این خط‌های کنار هم، یک روز مسیر زندگی‌اش را متفاوت کند و از او هنرمند بسازد. از همین اواخر اردیبهشت امسال که جایزه سوم المپیاد کشوری رشته طراحی فرش، گرایش رنگرزی، را از آن خود کرد و نامش بین دانش‌آموزان مشهد گل کرد، به مسیری که انتخاب کرده بیشتر ایمان آورد.

به نظر خودش، سخت‌ترین، اما درست‌ترین راه را برای رسیدن به آرزوهایش برگزیده است.


از خلق یک اثر هنری حس خوبی می‌گیرم

الهام جهانگیری حالا یکی از دانش‌آموزان موفق هنرستان «عارفه» است. به قیافه آرام و خندانش نمی‌خورد که این همه مصمم و قاطع باشد، اما او محکم پای علاقه‌ای که دارد، ایستاده است. وسط یک روز گرم خرداد، با الهام گپ زدیم؛ بین دلشوره‌هایش برای امتحانات آخر سال و یک‌عالمه کار برزمین‌مانده‌اش.

مثل بسیاری از دانش‌آموزان دارد خودش را برای کنکور سراسری آماده می‌کند؛ یک سال دیگر زمان دارد و به خودش امیدوار است که این مرحله را هم موفق پشت سر بگذارد.‌

می‌گوید: تک‌فرزند خانواده هستم و پدرم سال‌ها پیش به رحمت خدا رفت. از پنج‌شش‌سالگی نقاشی را دوست داشتم. مداد دستم می‌گرفتم و طرح حیوانات و اشیا را می‌کشیدم. مادرم که علاقه‌ام را دید، من را در دوره‌های طراحی چهره ثبت‌نام کرد. این دوره‌ها را کامل گذراندم و بعد از آن دیگر نتوانستم از نقاشی بگذرم.

حس خوبی که بعداز خلق یک اثر هنری پیدا می‌کنم، به‌مراتب بیشتر از اثبات یک قضیه جالب ریاضی یا حل یک مسئله است و این موضوع برایم مسلم شده است. به همین دلیل اولین فرصتی که به دست می‌آورم، می‌روم سراغ طراحی. پرتره و چهره‌های بسیاری کشیده‌ام و خیلی وقت‌ها سفارش‌های دیگران را برای کشیدن چهره‌شان قبول کرده‌ام.

آدم‌ها می‌نشستند روبه‌رویم و نقاشی‌شان را می‌کشیدم؛ واکنش آن‌ها بعد از دیدن چهره نقاشی‌شده‌شان برایم جالب بود. کم‌کم دوست داشتم کار و فضای متفاوتی را تجربه کنم.


تصمیم آخر را خودم گرفتم

اول دبیرستان برایش مرحله مهم و حساسی بود، همان زمانی‌که باید تصمیم سرنوشت‌ساز زندگی‌اش را می‌گرفت. تحقیق درباره رشته‌های تحصیلی را شروع کرد. با اینکه نظر خانواده این بود که یکی از دو رشته انسانی و تجربی را انتخاب کند که برای آینده کاری او بهتر است، اما خودش هنرستان را انتخاب کرد.

آن‌ها بر این باور بودند که، چون به لحاظ تحصیلی موفق است، هنرستان نباید جزو گزینه‌های انتخابی‌اش باشد. این‌بار نیز مثل همیشه نظر دیگران را پرسید، اما تصمیم آخر را خودش گرفت و از این تصمیم خیلی خوشحال و راضی است.

از قاطعیتش هنگام سخن‌گفتن، مصمم‌بودنش برای آینده پیداست. می‌گوید: حالا دنیای من پر از رنگ‌های جذاب و تماشایی است که هر وقت با آن‌ها مشغول به کار می‌شوم، همه‌چیز را فراموش می‌کنم.
وقتی آدم حالش از یک اتفاق خوب است، چه اجباری است مسیری را انتخاب کند که دوست نداشته باشد؟

الهام تعریف می‌کند: خیلی‌ها تصور می‌کنند موفقیت درگرو انتخاب رشته‌های تحصیلی مثل تجربی و خواندن پزشکی و‌... است، اما من دوست داشتم رشته‌ای را انتخاب کنم که به آن علاقه‌مند باشد. حس می‌کردم طراحی فرش می‌تواند به لحاظ روحی من را اقناع کند. پرتره زیاد کشیده بودم و دلم می‌خواست رشته متفاوتی را امتحان کنم و به نظرم طراحی فرش مناسب بود و از انتخاب این رشته خیلی خوشحالم.

الهام خوب حرف می‌زند و کلمات را با وسواس انتخاب می‌کند و کنار هم می‌چیند، مثل رنگ‌هایی که برای انتخابشان ساعت‌ها وقت می‌گذارد تا به محصول دلخواهی که می‌خواهد برسد. می‌گوید: اگر قرار باشد آرزو چیزی دست‌نیافتنی باشد، هیچ‌وقت آرزو نمی‌کنم؛ چون مطمئن هستم به همه آنچه می‌خواهم، می‌رسم.

وقت‌هایی که با رنگ‌ها مشغول و سرگرم درست‌کردن است، از عمرش به حساب نمی‌آید؛ چه در کارگاه و آزمایشگاه مدرسه باشد و چه در خانه. می‌گوید: پرکاربردترین رنگ‌ها رنگ‌های شیمیایی هستند؛ به این دلیل که تولید رنگ‌های طبیعی سخت‌تر است، اما زیاد پیش آمده است که من از زردچوبه، پوست گردو، پوست انار و بلوط به ترکیب رنگی جدیدی رسیده‌ام.

از همکاری با دوستانش و ساخت رنگ و ذوق‌کردنشان وقتی به یک رنگ جدید می‌رسند، می‌گوید. مثلا یک بار از ترکیب سماق و چند ماده دیگر، به رنگ صورتی جذابی رسیده‌اند که تجربه جالبی برایشان بوده است.

 

تار و پود توانمندی در طراحی فرش

 

دنیای ماورایی و تماشایی فرش

فرش از نگاه او، دنیایی تماشایی و ما‌ورایی است. می‌گوید: هروقت پا روی فرش می‌گذارم، مجذوب عناصر تماشایی آن می‌شوم که در فواصل خاص تکرار می‌شود. فکر می‌کنم فرش‌ها بوی خاصی دارند و هر وقت که طرح فرشی را می‌کشم، این بو را حس می‌کنم.

گرچه درکنار رنگرزی قالی‌بافی هم کرده است، بیشتر وقتش را برای طراحی می‌گذارد و بازار کار خوبی دارد. می‌گوید: شرکت‌های فرش سفارش طرح می‌دهند. در طراحی سبک کار تأثیر‌گذار است؛ برخی افراد سبک‌های کـــلاسیک را ترجیح می‌دهند و برخی هم طرح‌های مدرن با رنگ‌های روشن و ملایم را می‌پسندند. در سبک قدیم، طرح‌ها، چون غالبا ذهنی بوده و نقشه خاصی نداشته، بیشتر هندسی بوده است.‌

می‌داند در طراحی، محاسبات هم خیلی مهم است و کوچک‌ترین اشتباه می‌تواند همه زحمت‌ها را به هدر دهد، اما هنر برایش آن‌قدر متفاوت و تماشایی است که حتی اگر زندگی بر وفق مراد نباشد، تسکین‌دهنده حال اوست.

می‌گوید: نه اینکه من این‌طور باشم؛ اغلب کسانی که هنر و رشته هنر را انتخاب کرده‌اند و به‌واسطه آن مجبورند برخی دروس را بگذرانند و با دنیای تازه و جدیدی آشنا می‌شوند، کلی لذت می‌برند. وقتی پشت دار می‌نشینند و به نخ‌های رنگی و زیبای آن نگاه می‌کنند و رج‌به‌رج می‌بافند یا برای ترکیب رنگ‌ها خودشان دست به کار می‌شوند، شوقی عمیق در دلشان موج می‌زند.

اگر به مسیرایمان دارید، موفقیت حتمی است

الهام که امسال در المپیاد رشته فرش دست‌باف رتبه دوم استانی و مقام سوم کشوری را از آن خود کرده است، می‌گوید: المپیاد به‌صورت تئوری و عملی برگزار شد و خوشحالم که بین این همه دانش‌آموز شرکت‌کننده توانستم نام مدرسه‌ای را که در آن تحصیل می‌کنم، مطرح کنم.

مثبت‌اندیش و خوش‌بین است. می‌داند روز‌های روشنی منتظرش است. این جمله را بیشتر برای هم‌سن‌و‌سال‌هایش تکرار می‌کند: اگر مسیری را انتخاب کردید و به آن ایمان داشتید، برای ادامه‌دادنش تردید نکنید؛ زیرا موفقیت از آن شماست.

ارسال نظر