کد خبر: ۵۲۸۹
۲۸ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۵:۳۴

معرق‌کار مشهدی از آلمان هم هنرجو دارد!

دغدغه علی وجدانی، هنرمند رشته منبت و معرق، هنرمندانی است که عمری در کارشان موی سپید کرده و استاد شده‌اند و حالا عزلت‌نشینی را به هر چیزی ترجیح می‌دهند.

‌می‌خواستیم از طبع هنرمندانه خودش و آموزشگاه هنر‌های چوبی‌ای که راه‌انداخته است، بنویسیم، اما وقتی با اصرار راضی به مصاحبه شد تا روبه‌روی‌مان بنشیند، لابه‌لای حرف‌هایش زخم‌های کهنه‌ای سر باز کرد که انگار سال‌هاست روی دلش مانده است.

«علی وجدانی» از خودش حرف نمی‌زند. دغدغه‌اش هنرمندانی است که عمری در کارشان موی سپید کرده و استاد شده‌اند و حالا عزلت‌نشینی در گوشه اتاق کارشان را به هر چیزی ترجیح می‌دهند. روح لطیف هنرمندشان تاب ندارد که بنشیند و ببیند هنرشان آرام آرام به‌ورطه فراموشی سپرده و کم‌رنگ می‌شود و دلسوزی ندارد!  


- شما از چه سالی آموزش را شروع کردید؟
از حدود سال ۱۳۷۸ آموزش را شروع کردم. از سال ۸۴ با دانشجویان دانشگاه‌های مختلف مثل سمنان همکاری داشتم. اوج کار‌های آموزشی‌ام از سال ۸۴ بوده است. الان شاگردانم خودشان استاد هستند و در دانشگاه تدریس می‌کنند.

گروه‌های مختلفی را آموزش داده‌ام. هرچه دارم مرهون استادانم هستم و در بحث آموزش دنبال منفعت مالی نیستم. چون بحث آموزش از طرف میراث فرهنگی و نهاد‌های متولی مهجور مانده است، احساس وظیفه می‌کنم.

هنرمندان قدیمی این مسئولیت را روی دوش ما گذاشته‌اند و از ما خواسته‌اند که این هنر‌ها را به اهلش و کسانی که ظرفیتش را دارند، برسانیم، اما در بحث آموزش، مردم کمتر این هنر را می‌شناسند.

 

- شاید به‌خاطر زمان‌بربودن یادگیری این هنرهاست که مردم کمتر به این سمت سوق پیدا می‌کنند؟
رشته چوب گسترده است و سال‌ها زمان نیاز است که در آن مهارت پیدا کرد. کسی که می‌خواهد وارد این هنر شود باید یک رشته خاص را پیگیری کند، مثلا برای کسی که معرق کار می‌کند، این هنر انتها ندارد، ولی با صرف دوسال زمان مستمر می‌تواند معرق و منبت را یاد بگیرد.

من در بحث آموزش سعی کردم سرعت را افزایش دهم. یک نفر از آلمان برای کاری، چند روزی به ایران آمد و به من مراجعه کرد که می‌خواهم این‌کار را یاد بگیرم. درهمان چند روز چند تکنیک از قلم‌زنی به او آموزش دادم تا وقتی به آلمان برگشت بتواند به دانش‌آموزانش یاد بدهد. سال ۹۲ به نمایشگاهی دعوت شدم.

می‌خواستیم در نوروز مخاطب جذب کنیم. چند هنرمند به‌طور زنده روی چوب کار می‌کردند. قطعات چوب و ابزار آماده کردیم تا هر کس دوست دارد این هنر را امتحان کند. در مدت ۱۰ دقیقه یک برگ را آموزش می‌دادم و مردم اجرا می‌کردند و یادگاری می‌بردند.



- آیا واقعا امکان دارد  ظرف چند روزهنر  منبت یا معرق یاد گرفت؟
همراه با نمایشِ آثار باید آموزش هم باشد. جلو چشم مردم جذابیت هنر چندین برابر می‌شود. نیازی به ترجمه و صحبت نیست. شما کار می‌کنید، آن‌ها لذت می‌برند. بسیاری افراد از همین نمایشگاه‌ها ارتباطشان را با ما حفظ کردند.

در جنوب کشور کسانی هستند که از نمایشگاه، قلم به دست گرفتند و الان کار می‌کنند. مدرس می‌تواند هنرجو را تشنه فراگیری کند. معرق چوب هم فضای زیادی نمی‌خواهد و بدون سر و صدا می‌شود کار کرد. اگر کسی بخواهد یاد بگیرد درمدت سه، چهار ماه به‌راحتی می‌تواند خلق اثر کند.

الان در دانشگاه، دانشجویانم در شش‌جلسه اثر خلق می‌کنند و در ۱۴ جلسه کار‌های عالی هنری ارائه می‌دهند. بخشی از مطالب گفته می‌شود، ولی دانشجو باید ارتباطش را با استاد حفظ کند تا موفق شود. الان شاگردی داریم که پزشک است. از نمایشگاه کتاب، عاشق منبت شد و الان سال آخر پزشکی است، لحظه‌شماری می‌کند کی بیاید مشهد.

شاگرد هم داریم که مدیریت عالی دارد و دنبال فرصت است بیاید کار کند. درچند روز اشتیاق بیدار می‌شود؛ شاید استعداد باشد شاید هم نباشد، مهم این است که شروع کنند.

 

معرق کار مشهدی از آلمان هم هنرجو داشته است!

 

- اگر هنر چوب در ایران جایگاه دارد پس چرا بیشتر لوازم چوبی فروشگاه‌ها چینی است؟
به دلیل حمایت‌نکردن از تولید ملی است. اگر اتحاد خوبی در بخش‌های مرتبط با کالا‌های هنری صنایع دستی باشد و مدتی برای واردات سخت گیری شود، دیگر با این حجم از واردات روبه‌رو نمی‌شویم. در مبلمان، ایران سرآمد است و به کشور‌های اطراف هم صادر می‌کند، چون جلو واردات بی‌رویه را گرفته و باعث رشد این صنعت شده‌اند.

در صنایع دستی از هنرمندان، نه در عرضه و نه در معرفی، هیچ حمایتی نمی‌شود. مردم دنبال کالایی هستند که ارزان باشد. در بسیاری از این کشور‌ها مثل ترکمنستان دوخت‌های سنتی روی لباسشان را در هر شرایطی استفاده می‌کنند. حتی عالی‌ترین مقام این کشور هم کلاه سنتی دارد و یک گوشه از کتش دوخت سنتی کشورش هست و باافتخار لباس کشورش را می‌پوشد.

آن‌ها به هنرمند ایرانی هم احترام زیادی می‌گذارند و باافتخار از هنرمندان ایرانی امضا می‌گیرند. یکی از راه‌های تداوم صنایع دستی در همه رشته‌ها، این است که آن را کاربردی کنند و در متن زندگی مردم آورده شود. چیز‌هایی که مردم نیاز دارند و ترکیب‌کردنی با رشته‌های صنایع دستی است، مانند ظروف آشپزخانه.

حتی یک قاشق یا شکلات‌خوری که جنبه تزیینی هم داشته باشد. در خراطی هنرمندان خوبی داریم که اشتغال‌زایی کرده‌اند و دارند کار می‌کنند. ما هم چند سالی هست روی این قسمت کار می‌کنیم تا گره‌چینی را با زندگی مردم آشتی بدهیم.

یک کارگاه صنایع دستی که راه بیفتد به‌راحتی سه، چهار نفر می‌توانند کار کنند. ولی پاره‌ای مشکلات  سر راهشان هست. هنرمندان جایی ندارند که بتوانند هنرشان را ارائه بدهند. تبلیغات برای این‌کار‌ها کم است.

 

- چه‌کاری می‌شود کرد تا صنایع دستی ما از جمله هنر‌های چوبی، از مهجوریت در آیند؟
ما بیش از صد رشته صنایع دستی و بیشتر از چهل، پنجاه‌هزار هنرمند داریم. می‌شود مردم را با این‌ها آشنا کرد. این قدر در مشهد برج‌های تجاری افتتاح می‌شود، بخشی هم برای هنرمندان اختصاص داده شود. حداقل این خانه‌های قدیمی در مشهد احیا شود و هنرمندان جوان بیایند و مردم آن‌ها را ببینند.

سال ۹۰ وقتی گردشگران می‌آمدند و هنرمند‌ها را در خانه ملک در حال کار می‌دیدند، علاقه‌مند می‌شدند که همان‌جا کارشان را بخرند. خیلی از رشته‌های دانشگاه‌ها دیگر جایگاه شغلی ندارند. مگر چقدر مشاغل دولتی می‌توانند پاسخ‌گو باشند.

در حالی که رشته‌های صنایع دستی توانایی  زیادی دارند. اینجا از وجود و نام هنرمند استفاده می‌کنند، ولی قدرشان را نمی‌دانند. امرار معاش هنری در مشهد سخت است. الان نه من، بلکه بسیاری از استادان بیمه نیستند. هنرمندان صنایع دستی جلو دوربین نیستند که دیده شوند. من نشان ملی گرفتم چه شد؟ چه فایده‌ای دارد؟ آیا  یک کاغذ به ما دادند؟ چاشنی هنر را به آموزش‌هایمان اضافه کنیم.

چطور برای همه چیز بازار روز داریم، اما برای هنر نداریم تا  یک‌سری هنرمند از این راه امرار معاش کنند. بگذارید مردم بیایند و هنرمند‌ها را ببینند. بگذارید گردشگر کمی هم صنایع‌دستی ببیند. مگر گردشگر فقط باید زرشک و زعفران ببیند و آجیل بخرد؟

همان سهمی هم که به صنایع دستی می‌دهند همه‌اش را سمت سنگ‌های قیمتی می‌برند. بگذارید رشته‌های دیگر هم جانی بگیرند. هنرمندان زیادی دل‌آزرده‌اند. ما نمی‌توانیم هم هنری کار کنیم و هم تجاری. اثر هنری وقت‌گیر است. اگر همین بیاید در نمایشگاه دیده شود و کسی سفارش بدهد، ممکن است بخشی از هزینه‌ها را جبران کند. گاهی هم در برج‌های مختلف بخش هنری راه می‌اندازند، ولی برخی هنر‌های خاص را می‌برند.



- چرا با وجود هنرمندان خوبی که داریم هر روز نقش صنایع دستی در زندگی مردم ما کم‌رنگ‌تر می‌شود؟
قبلا سازمان صنایع‌دستی داشتیم که یک سازمان قدرتمند بود و به هنرمندان امکانات می‌داد و فضا را برای کار و آموزش فراهم می‌کرد. ولی الان صنایع‌دستی انگار اضافه است و بین گردشگری و میراث فرهنگی بلاتکلیف مانده است. بیمه هنرمندان سه، چهار سال است قطع شده است.

یک هنرمند اگر بخواهد کار کند باید مجوز‌های زیادی بگیرد و در مراحل سنگین اداری گیر می‌کند. هنرمندی که خودش درآمد ندارد چطور چند نفر را بیمه کند. یکی از استادان قلم‌زنی سنگ با مو‌های سفید ۱۰ سال است برای امضای اماکن مانده، کنج عزلت گزیده و آموزش را کنار گذاشته است. هنرمند متعلق به مردم است و دلگرمی ما آن‌ها هستند.

ولی ما را پیدا نمی‌کنند. سال‌هاست ما را نمی‌بینند. هنرمندانی که خیلی مطرح هستند و دغدغه خلق اثر دارند، دنبال این‌کار‌های اداری نمی‌روند. من هنرمند می‌شناسم که رفته خارج از شهر مشهد کار می‌کند. حتی در جشن نوروزگاه هم کلی از هنرمندان پول گرفتند در حالی‌که فروشی ندارند. می‌توانند همکاری کنند و مکانی دراختیار هنر و صنایع دستی هم بگذارند.

میدان شهدا را چهار روز در اختیار هنرمندان گذاشتند و بلافاصله هنرمندان را بیرون کردند. حداقل بگذارند دو سال باشند. از اشتغال‌زایی و جایگاه هنرمندان مشهد بپرسید. دل هنرمندان خون است. بروید بنشینید پای صحبت استادان درجه یک کشوری ببینید چه می‌گویند. مسئولان هم هر وقت تماس بگیرید، می‌گویند بودجه نداریم.

 

معرق کار مشهدی از آلمان هم هنرجو داشته است!

- در صحبت‌ها اشاره‌ای به تعطیلی آموزش کردید، چرا دوباره شروع نمی‌کنید؟
 با رشته‌های صنایع دستی هر چه بخواهی از میز تا قاب گوشی را می‌شود بسازی. اما صنایع‌دستی ما را در خارج از کشور بیشتر می‌شناسند. آن‌ها بیشتر به صنایع دستی اهمیت می‌دهند. مثلا هنرجو‌هایی از آلمان داشتم که از طریق تلفن و فضای مجازی به آن‌ها آموزش می‌دادم.

وقتی سؤال می‌کردم می‌گفتند گردشگر‌ها معرفی کرده‌اند. اینجا فنی‌وحرفه‌ای تعداد رشته کمی دارد که همان را هم برای آقایان ندارند. سالیان سال است ندارند. یکی از شاگردانم برای مدرک رفت ساری و امتحان معرق و منبت داد، چون توی شهر خودش نیست. در مشهد مراکز جدی آموزش نداریم.

الان چرا در مشهد مدرسه هنر نداریم؟ دانشگاه و دانشکده هنر دولتی نداریم؟ چرا باید در نیشابور دانشگاه هنر باشد، اما در مشهد نباشد؟ از ترم دیگر دانشگاه فردوسی هم در رشته صنایع دستی پذیرش ندارد. پیام نور هم که صنایع دستی دارد، ولی کارگاه ندارد! یک مدت آموزش را تعطیل کردم.

انگیزه‌ای برایم نگذاشته بودند. باید وقت و انرژی گذاشت و به‌روز بود. باید چندبرابر بیشتر کار کرد تا شاگرد جایگاه استادش را بپذیرد. اما دوباره آموزش را شروع کردم، با خودم گفتم اگر من هم آموزش ندهم این هنر چطور ماندگار شود؟

ارسال نظر