کد خبر: ۷۰۷
۳۰ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

آیین‌های محرمی شمال خراسان به روایت مهاجران جاده قدیم قوچان

سیدرضا اسدی هم همان حول و حوش سال‌های 43-42 به همراه خانواده‌اش از بجنورد به مشهد آمده‌اند. پدرش دل‌داده امام رضا(ع) بوده و برای گرفتن شفایِ پسر چهار ساله‌اش مجاور حضرت می‌‌شود و مثل بقیه هم‌ولایتی‌هایش در قلعه نو عوارضی خانه می‌گیرد. آقا رضا روز تاسوعا دیگِ حلیمی را بار می‌گذارد که امسال 80 ساله می‌شود.

حوالی دهه 40 و پس از انقلاب سفید و اصلاحات اراضی، جمعیت زیادی از روستایی‌ها و آن‌ها که در شهرهای کوچک زندگی می‌کردند، به دلیل شرایط سخت زندگی و رفاه بیشتری که در شهرهای بزرگ بود، مجبور به کوچ و ترک کاشانه شدند. اهالی شمال خراسان هم در همان سال‌ها راهی مشهد شدند و دست بر قضا، بسیاری از این کوچ کرده‌ها، در جاده قدیم قوچان و بهرآباد و قلعه نو عوارضی و... ساکن شدند.

درست است این جمعیت، که تعدادشان کم نبوده و نیست، از دیار آبا و اجدادی‌شان جدا شدند، اما بعد از گذشت50 و چند سال از این کوچ، مردمان شمال خراسان در مشهد هنوز سنت‌های شهر و روستایِ خودشان را فراموش نکرده‌اند؛ از آیین‌های نوروزی و عروسی‌ها و فوت اقوام گرفته تا سنت‌های عزاداری برای امام حسین(ع).

رحیم ایزانلو، جزو نسل اول کسانی است که از شمالِ خراسان به مشهد آمده‌اند. اسفراینی بوده‌اند و پدرش روی زمین‌های اربابی کار می‌کرده و بعد از اصلاحات ارضی راهی مشهد می‌شوند. تعریف می‌کند: «پدر خدابیامرزم می‌گفت این زمین‌ها اشکال‌دار است و حرام. پول و محصولش هیچ برکتی ندارد. آمدیم مشهد و مجاور حضرت شدیم. آن زمان در یکی از روستاهای همین جاده قدیم خانه گرفتیم و پدرم هم روی زمین‌های مردم کار می‌کرد.»

حاج رحیم می‌گوید که مردمِ اسفراین اعتقاد عجیبی به امام‌زاده کوران دارند و بعید است که محرمی از راه برسد و اهالی آنجا خودشان را به امام‌زاده نرسانند: «این امام‌زاده اگر اشتباه نکنم از نوه‌های امام حسین(ع) است و روز یازدهم محرم، مردم از شهر و روستاهای دور و بِر اسفراین خودشان را به آنجا می‌رسانند و عزاداری می‌کنند و شهادت امام را به نوه‌اش تسلیت می‌گویند. نمی‌‌دانید که مردم چه اعتقادی به این امام‌زاده دارند. هرکسی هرنذری که دارد، ظهر روز یازدهم محرم می‌آورد کنار امام‌زاده کوران تا حاجت بگیرد.»

پختن حلیم از رسم‌های بسیار قدیمی شمال خراسان است از زمانی که دیگ روشن می‌شود، کسی جز ذکر امام حسین(ع) و صلوات چیز دیگری نمی‌گوید. یک آدم مومن و چشم و دل‌پاک به گندم‌هایی که قرار است داخل دیگ ریخته شود دعا می‌خواند تا متبرک شود

سیدرضا اسدی هم همان حول و حوش سال‌های 43-42 به همراه خانواده‌اش از بجنورد به مشهد آمده‌اند. پدرش دل‌داده امام رضا(ع) بوده و برای گرفتن شفایِ پسر چهار ساله‌اش مجاور حضرت می‌‌شود و مثل بقیه هم‌ولایتی‌هایش در قلعه نو عوارضی خانه می‌گیرد. آقا رضا روز تاسوعا دیگِ حلیمی را بار می‌گذارد که امسال 80 ساله می‌شود. 

آن‌طور که برایمان تعریف می‌کند، حلیم پختن از سنت‌های قدیمی مردمِ بجنورد و شمال خراسان است و می‌گوید: «شما مشهدی‌ها شُله درست می‌کنید، ما حلیم! پختن حلیم از رسم‌های بسیار قدیمی ما در شمال خراسان است و خیلی بعید است که خانواده‌ای در بجنورد یا شهرهای اطراف و در ماه محرم، دیگ حلیمش به راه نباشد. ما هم از این قاعده مستثنا نبودیم. این سنت تقریباً 80 سال است که در خانواده ما دست به دست چرخیده و الان نوبت به من رسیده است. این دیگ مالِ پدربزرگم بود که قبل مرگش وصیت کرد که یکی از پسرهایش، هر سال آن را برپا کند. چندسالی عمویِ خدابیامرزم دیگ بار می‌گذاشت و چون پسر نداشت، به پدر من رسید. بعد فوت پدرم هم چون من پسر بزرگ بودم، ادایِ این نذر خانوادگی را بر گردن گرفتم.»

آقا رضا می‌گوید حلیم پختن مردمِ شمال خراسان آداب و رسوم خاص خودش را دارد و تعریف می‌‌کند: «از زمانی که دیگ روشن می‌شود، کسی جز ذکر امام حسین(ع) و صلوات چیز دیگری نمی‌گوید. یک آدم مومن و چشم و دل‌پاک به گندم‌هایی که قرار است داخل دیگ ریخته شود دعا می‌خواند تا متبرک شود.»

علی پرویززاده و خانواده‌اش را خشکسالی وادار می‌کند که در اواخر دهه 30 به مشهد کوچ کنند و در جاده قدیم قوچان ساکن شوند. پدرش تا اواخر عمر هر سال محرم بساط پرده‌خوانی راه می‌انداخته است. چه در مشهد و چه در بجنورد. پرویززاده می‌گوید پرده‌های پرده‌خوانی حاج غلامعلیِ خدابیامرز را چند سال پیش دزدها به تاراج برده‌اند و تنها کلاه سبز و شال سیاه پدرش که موقع پرده‌خوانی روی سر می‌گذاشته باقی مانده است: «روی آن پرده‌ها همه وقایع معروف کربلا را کشیده بودند. از دستان جدا شده حضرت عباس(ع) و طفلان مسلم گرفته تا شام غریبان و صحنه‌های جدا کردن سر امام حسین(ع) از بدنشان. نقش‌های روی پرده چیزی بود مثل همین نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای. 

پدر خدابیامرزم هم محرم که می‌شد، پرده‌اش را برمی‌داشت یا می‌رفت بجنورد یا در همین کوچه پس کوچه‌هایِ مشهد برای مردم پرده‌خوانی می‌کرد. یادم هست که اول قصه واقعه را تعریف و بعد شروع می‌کرد به روضه خواندن برای مردمی که دورش جمع شده بودند. یک‌جورهایی کنارِ کوچه یک مجلس روضه برپا می‌شد که بی‌ریا و ساده بود. در بجنورد و شهرهای اطرافش هنوز هم تک و توک پرده‌خوان‌هایی هستند که ماه محرم دوره می‌افتند در کوچه‌ها و از روی پرده روضه می‌خوانند. »

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44