ساواک

انقلابِ روستا
من زیاد دنبال پست نبودم. هرجا رهبر انقلاب و شهید هاشمی‌نژاد بودند من همانجا بودم. از اطرافیان دور آن‌ها بودم. روزی که جلوی استانداری آیت‌الله خامنه‌ای روی آمبولانس سفید صحبت می‌کرد و شلوغ شد، یکی از کسانی که ایشان را گرفتند و پایین گذاشتند من بودم. منتها خودم را بروز نمی‌دادم.خودم را معرفی نمی‌کردم، ولی برای کمک می‌رفتم. شهید هاشمی‌نژاد من را می‌شناخت. حتی برای مراسم هفتم برادر شهیدم حسن، بر سر مزارش، برادر شهید هاشمی‌نژاد آمد و سخنرانی کرد. آقای دری نجف‌آبادی، آیت‌الله شیخ ابوالحسن شیرازی امام جمعه مشهد، این‌ها من را می‌شناختند.
زندگی روحانی یک روحانی از نکا تا مشهدقلی
حجت‌الاسلام قاسم پورمحمدی یکی از کسانی بود که قبل از انقلاب هدایت مردم در راهپیمایی را به عهده داشت. او حدود 38ساله بود که در تجمع‌ها و حتی اطلاع‌رسانی و روشنگری انقلاب نقش پررنگی در مشهدقلی ایفا می‌کرد. در محله به حجت‌الاسلام محمدی معروف بود و در مسجد محله سخنرانی می‌کرد.
کامیون‌دارها زنان پناه گرفته در حیاط منازل را از مهلکه نجات دادند
حبیبه روشندل، یکی از بانوان مبارز انقلابی است که در تعریف خاطره حضورش در تظاهرات یکشنبه خونین مشهد می‌گوید: همه فرار کردند. کشت و کشتاری فجیع انجام شد، به طوری که تلفات بسیاری به بار آمد و من با چشمانم دیدم که متأسفانه چه کسانی به چه شکلی شهید شدند. در حیاط منزلی را باز کردند و تعدادی از ما وارد آن شدیم. به دختر بزرگ‌ترم که سن و سالی نداشت سفارش کردم چنانچه اتفاقی برای من افتاد، خواهرش را بردارد و از مردم بخواهد که آن‌ها را به خانه برسانند. تأکید کردم که سمت سربازان نروید که شما را می‌کشند. وضعیت آن‌قدر نابسامان بود که به هیچ‌کس رحم نمی‌کردند و فقط مردم را به گلوله بسته بودند. کمی بعد اوضاع خیابان آرام‌تر شد، کامیون‌های مردمی آمدند و چوب به دستان کمک کردند که بانوان سوار کامیون شوند تا آن‌ها را از مهلکه دور کنند.
نقش خانواده افشاری‌صفوی در انقلاب مشهد
محمد‌اسماعیل افشاری‌صفوی معروف به «حاجی» می‌گوید: پدر هر روز هفته برای قشری از جامعه جلسه برگزار می‌کرد. شب‌های جمعه جلسه‌هایش مختص دانشجویان دانشگاه ادبیات و پزشکی بود. شب‌های یکشنبه رفوگران قالی پایین‌خیابان می‌آمدند و شب‌های دوشنبه نیز قاری‌های قرآن جلسه داشتند. شب‌های سه‌شنبه کفاشان خیابان ارگ و شب‌های چهارشنبه اهالی سعد‌آباد و میدان صاحب‌الزمان (عج) می‌آمدند. شب‌های پنجشنبه هم مردم خیابان سراب و حسینیه سراب شرکت می‌کردند. شب‌های شنبه هم جلسه دعای سمات برای عموم برگزار می‌شدکه از عصر شروع می‌شد و تا نماز جماعت ادامه داشت. جوان‌های بسیاری آنجا می‌آمدند که بعد‌ها فعال انقلابی یا شهید شدند.