روز اولی که به سراغ تولیدکنندگان مانکن رفتیم به نظرمان به سراغ یک شغل فانتزی و شاد رفتهایم، اما وقتی وارد گود کارشان شدیم ماجراها مسیر دیگری در پیش گرفتند.
۱۷شهریور تا سال۱۳۴۰مزرعه سرسبزی بود خارج از دروازه شهر که در آن کشت و زرع میشد. بهتدریج ساختمانهایمسکونی واماکن تجاری جایگزین شدند.میدان۱۷شهریورپیش ازانقلاب به «کوروش»معروف بود، اما سال ۱۳۵۸ بهدلیل واقعه جمعه سیاه،به۱۷شهریور تغییرنام پیدا کرد. وجودبازاررضا در این محله از مزیتهای گردشگری آن است.
برای حاجیبرجی فیروزه، سنگ زندهای است که شکننده است و مراقبت میخواهد و آنقدر در دل حاجی جا دارد که گاهی دلِ فروشش را ندارد.
اینجا انگار یک خراسان کوچک است. از هر شهرش کسی اینجا هست. یکی از تربتجام و دیگری از تربتحیدریه، یکی از نیشابور و دیگری از قائن، یکی از تایباد و دیگری از باخرز، یکی از مشهد و دیگری از اطرافواکنافش.
کاسبان محله هفده شهریور ، همه از علاقۀ سیدحسین تفتی به نقاشی قهوهخانهای خبر دارند، بارها تابلوهایی را دیدهاند که حاجی روی دیوار آویخته و بارها او را کیسهبهدست دیدهاند که بهدنبال بساط نقاشیاش است.
حالا کمتر کسی از کارخانۀ پنبهپاککنی و یخ قاسمی اطلاعی دارد. فقط چند نشانۀ جزئی از هویت آن باقی مانده است؛ به روایت معدود کارگران زندهاش، سیصد چهارصد دختر و زن، روزمزدی در آن پنبه پاک میکردند.
سیدجواد موسوی نه روحانی تحصیلکرده بود و نه یک چهرۀ مشهور، اما همه او را میشناختند، دکان عطرفروشی ده متری سیدجواد با وجود درگذشت او، هیچگاه خالی نمیماند.
از در شرقی بازار رضا که بیرون بروی، فقط چند قدم راه است که به سراها برسی. قدمتشان اندازۀ بازار رضای مشهد است و با این نیّت ساخته شدهاند که مرکز تولید و پخش اجناس بازار شوند.