شاگرد اول مدرسه بود و حس کنجکاوی و ذهن خلاقش تنها با درس خواندن اشباع نمیشد؛ بنابراین اولین قدم را برای کارهای فرهنگی برداشت. عضو هلال احمر و بسیج مدرسه شد و در ادامه راهاندازی کتابخانه را به عهده گرفت. اکنون سالها از آنزمان میگذرد و محدثه رشید در بیستوهفتسالگی دختری است که علاوهبر دریافت جوایز در جشنوارههای مختلف دانشآموزی همچون ورزشی و قرآنی توانسته است در حوزه اشتغالآفرینی، آموزشی و پرورشی نیز گام بردارد و عضو فعال و پویای خانواده خود باشد. با این بانوی بسیجی که ساکن محله پروین اعتصامی است به مناسبت روز دختر همکلام شدیم.
اوایل دهه۷۰نام پروین اعتصامی روی تابلوهای معابر ثبت شد، اما قدیمیها،هنوز هم آن را بهنام مقدم میشناسند. پیش از انقلاب، این محله بیشتر کاربرد تفریحی و جنگلی داشته است. هیچ ارتباطی میان این محله با بانوی شعر و ادب ایران وجود ندارد، اما برای نکوداشتش، نام پروین اعتصامی بر این محله گذاشته شد.
همه اهالی، کوچه احزاب در محله پروین را با نام «بیبیجان» میشناسند. قرارمان با بیبی جان بعد از نماز ظهر است. حالا پشت در خانهاش ایستادهایم، البته کمی زودتر از موعد قرارمان رسیدهایم. در حیاط نیمهباز است و در همین فاصله کوتاه چند پسربچه در حالی که توپ به دست دارند از داخل منزل بیرون میآیند. وارد منزلش میشویم. جانمازش پهن است و مقنعه سفید و چادرنمازش را به سر دارد. با لبخندی مادرانه به استقبالمان میآید و دعوت به نشستن میکند.
مرکز پرورش گل و گیاه شهرداری مشهد در بولوار فرودگاه همان جایی است که هرساله زیباسازی شهری مشهد و پروژه استقبال از بهار از آنجا سامان مییابد.
امید رخشانی بازیکن تیم فوتسال که این روزها در تیم چیپس کامل یکی از تیمهای لیگ برتر شهرمان بازی میکند و کاپیتان نیز هست. او یکی از همین جوانانی است که راه موفقیت را پله پله طی کرده است. هنگامی که به او میگویم ورزش را چطور و از کجا شروع کردهای در پاسخمان میگوید: نمیخواهم این جمله کلیشهای را که همه میگویند از زمین خاکی شروع کردیم بگویم، اما برای رسیدن به آنچه امروز دارم سختیهای زیادی کشیدهام.
شکیبا طالبیفرد دختر بااستعدادی است که این روزها در انتظار پذیرفتهشدن گروهشان از طرف برنامه عصر جدید است. او از کودکی در زمینه ژیمناستیک فعالیت میکند و در این سالها توانسته با همان سن کم مقامهای رنگارنگ اولی تا سومی استانی و ناحیه را در کارنامه ورزشیاش ثبت کند. این دختر باانگیزه محله پروین اعتصامی 14سال دارد و در کلاس هشتم تحصیل میکند و در کنار تحصیلش تلاش کرده که ورزش را هم در سطح حرفهای ادامه بدهد.
یک وانت کابیندار هر روز منتظر است که بسمالله در اتاقکش بپیچد و با استارتی روشن شود تا با همسرش به دنبال روزی مقدرشان بروند. زن آنقدر راضی است که باورت نمیشود در این حجم مشکلات اقتصادی یک نفر بتواند تا این اندازه روی قناعت را کم کند. او و شوهرش همراه هم هستند در همه ابعاد زندگیشان. زندگی، کار، درآمد، بچهداری و حتی رانندگی!
گاهی بانویی مینشیند پشت فرمان تا در خرج خانه کمک همسرش شود و دنده عوض میکند تا نان آور سفره زندگیشان باشد. زلیخا حجتی از همان زنهاست که جاده زیر چرخ خودرویش سر میخورد. او یک بانوی راننده است.
فرشته قندریز ساکن محله پروین اعتصامی تا به حال بانوان زیادی را کتابخوان کرده است. هر بار که او به کتابفروشی میرود دست پر باز میگردد و برای جمع کوچک کتابخانهاش دوستانِ مهربان دیگری میخرد. معتقد است که این کار برکت به مال و زندگیاش میدهد. اگرچه هزینه صرف میکند، اما به جای آن رزق معنوی نصیبش میشود. اول سعی میکند آنها را خودش بخواند و بعد به دیگران توصیه کند! شوقِ خوانِش و فهم تازه در وجودش بیکار نمینشیند و دوست دارد دیگران را به آن دعوت کند.