محمدرضا حمیدی، از معدود بازماندگان هنر نقاشی قهوهخانهای میگوید: شاهنامه در برخی دورهها فقط با کمک نقاشی در ذهن مردم زنده ماند، این نقاشی در دورهای برای مردم، حکم رسانه فرهنگی و ادبی را داشته است.
پهلوانبرات محمدی و همسرش طاهره فرزانه از قدیمیهای مردارکشان هستند. آنها برایمان از زمستانهایی میگویند که تنها سرگرمی اهالی شاهنامه خوانی و خواندن قصه حسن کرد شبستری بود.
دکتر ابوالقاسم بختیاری اولین ایرانی است که در آمریکا درس پزشکی خواند. او در بروجن به دنیا آمد، در اصفهان، تهران، خوزستان و آمریکا زندگی کرد، اما سرانجام به خاطر عشق به فردوسی پیکرش را به توس آوردند.
یک افسانه قدیمی هست که میگوید: سلطان دختری داشت سپیدتن با زلفی سیاه و صدایی خوش، به نام «سوران». سوران در روستای «عاشقان»، عاشق مردی گاوچران (دراصطلاح محلی گورهچرون) میشود.
حدیث ارژنگی دختری آرام و منظم است که قبل از هفتسالگی شیفته شطرنج شده و این ورزش را بیشتر از هرچیز دیگری دوست دارد. او اهل مطالعه است و شاهنامه میخواند.
ازآنجاکه بهجز شاهنامه ، سند دیگری برای اطلاع از روزگار فردوسی وجود ندارد، شاهنامه خوانها برای ارضای تشنگی شنوندگان، ناچار خبرهای مبهمی را که از گوشهوکنار شنیده بودند، با آبوتاب روایت میکردند.
آتنای یازدهساله، نوجوان محله سیدی میخواهد نقالی برجسته در کشور شود.