پیشه ساکنان قدیمی محله راهنمایی کشاورزی بود؛ آنها روی زمینهای کشاورزی آستانه در نزدیکی کارخانه قند آبکوه و میدان فردوسی کار میکردند.
از بیشتر مشهدیها که بپرسید، پیشینه تولید صنعت پشم و نخ مشهد را از کارخانه معروف نخریسی میدانند که در چهارراهی به همین نام واقع شده است، اما کمی پیش از تأسیس این کارخانه ، موتورهای اولین کارخانه نخریسی و پارچهبافی مشهد جایی در حوالی خیابان ارگ(امامخمینی(ره) امروز) روشن شد، آن هم به کوشش تاجری ارمنی به نام ملکان هاروطونیان که اصالت تبریزی داشته است. البته او تنهاارمنی مهاجر مشهد نیست که نامش در فهرست بلندبالایی از صنعتگران ارض اقدس نوشته شده است.
گزارش پیش رو نیم نگاهی دارد به داستان زندگی کارآفرینان مشهدی که برخی از صفر شروع کردند برخی سعی کردند با هرآنچه پیش رویشان قرار دارد طرحی نودراندازند و برخی نیز از شکستهایشان درس گرفتند و قدم در راهی نو گذاشتند که از قضا برای آنها همان سرمنزل مقصود بود. برخی نیز همان نقطه ضعفشان را تبدیل به نقطه قوتی برای تولید و کارآفرینی کردند. در حقیقت کارآفرین با راهاندازی کارهای بزرگ و کوچک، به اطرافیانش فرصت شاغل بودن و درآمدزایی میدهد. با ما همراه شوید تا کارآفرینان موفق مشهدی را بهتر بشناسید.
نمیشود از تاریخ نوشابهسازی ایران صحبت کرد و از مشهد حرفی به میان نیاورد. اولین نوشابههای شهر مشهد را سه چهار لیمونادسازیِ خیابان تهران در زمان رضاخان به بازار عرضه کردند. از دهه 30 به اینطرف مشهد با 3 کارخانه و برند معروف، بخش زیادی از بازار نوشابه ایران را به دست گرفت. سلطهای که پس از گذشت 60سال هنوز هم ادامه دارد.
ازآنجاکه مشهد در گذشته، یکی از قطبهای فرشبافی کشور محسوب میشده است، جرقه ایجاد کارخانه پشم و نخ برای مصرف در این صنعت، از دوره پهلوی اول زده میشود و برای ایجاد آن از همهجا، حتی از زرتشتیان هندوستان نیز کمک میگیرند. اهمیت این رویداد برای آن دوران چنان است که تا مدتها، بوق کارخانه نخریسی به زنگ آغاز و پایان کار در مشهد تبدیل میشود ولی بهدلیل اینکه این محدوده هنوز جزو منطقه شهری نبوده، کسی در آنجا سکونت نداشته است اما در پی سیل ویرانگر سال1329خورشیدی همهچیز تغییر میکند. ماجرا از این قرار است که در این سال، سیل بزرگی در مشهد رخ میدهد که سبب خرابی برخی خانهها میشود.
پس از آن با تمهیداتی که ازسوی آستان قدس صورت میگیرد، تعدادی خانه، پشت یکی از دروازههای مشهد نزدیک کارخانه ، که حیطهمانند (زمینهای سبزیکاری) بوده است و بعدها با گسترش مشهد به محدوده شهری متصل میشود، میسازند.
حسین غفوریان همان 15، 20سال قبل، زمانی که در اوجِ جوانی و شور و غرور، با قرض و قوله، کارگاهش را راه انداخته بود و پیستونِ پیکان و پژو میساخت، بعد درست وقتی که کارش جا افتاده بود و بازار فروشش گرم شده بود، از تایوان و دیگر کشورها، هزارها نمونهاش را تحت عنوانِ پیستون سمپاش وارد ایران کردند، باید بند و بساطش را جمع میکرد و مثل مدیر کارخانه معروفِ آن وقتها، کامیون میخرید و با آن بارکشی میکرد! اما او نمیخواست عقبگرد کند. او امروز یک کارآفرین است و چشم امید 38 خانواده از هممحلهایها و اقوام و خویشانِ خودش.
علی طهماسبی و ناصر بلوکینژاد با هم شریک هستند و حالوروز کاسبیشان هیچ خوب نیست، حتی اجاره چندمیلیونی مغازهشان را هم بهسختی درمیآورند. با همه اینها، طهماسبی میگوید چارهای جزادامه دادن ندارند. میگوید هر کارگاهی حدود 10هزار متر سنگ دارد که اگر تعطیل کند، باید برای انبار آنها باز جایی را اجاره کند، پس بهناچار همینجا میماند؛ بهخاطر خرابی بازار، من و همکارانم سنگها را زیر قیمت بازار میفروشیم تا جوابگوی چهار تا چک و سفته بازار باشیم.