زباله

افسانه وطن‌پور یاور پاکبانان است و دوستدار زمین
بزرگ شدن در خانواده‌ای کشاورز، افسانه وطن‌پور را از ابتدا دوستدار طبیعت بار آورده است. او به خوبی ارزش خاک و نهالی را که از آن جوانه می‌زند، می‌داند. قدر قطره قطره‌های باران را با جان و دل احساس کرده و دوستی با حیوانات را از کودکی آموخته است. او با چشمش دیده پدربزرگ دامدارش برای بزرگ کردن یک گوسفند چه زحماتی می‌کشد، ارزش دام را می‌داند و بیراه نیست اگر بگوییم با همه حیوانات دوست است. او ارزش شاخه درخت و میوه‌هایی که از آن رشد می‌کند، می‌داند و هیچ وقت شاخه‌ای را نشکسته است. خانوده او با گل و گلدان انس دارند و همیشه در خانه‌هایشان سبزی گیاه سایه دارد.
بالاخره صنفی یا صنعتی؟
21سال پیش این مشاغل به بعد از پلیس‌راه و خارج از محدوده شهری منتقل شدند. بنابراین شهرک زیرمجموعه بخشداری احمدآباد قرار گرفت، اما بعد از چندسال و با گسترش شهر، اصناف برای کسب مجوز باید به شهرداری منطقه7 و بخشداری احمدآباد مراجعه می‌کردند. همین موضوع باعث شد تا واحدهای صنفی و صنعتی داخل شهرک نامه‌ای به فرمانداری بزنند و خواستار تعیین‌تکلیف خود شوند. حسن موحدیان، فرماندار وقت، شهرک را زیرمجموعه شهرداری منطقه7 قرار داد و بخشی از مشکلات آن‌ها حل شد. به این ترتیب نقشه شهرک صنفی‌صنعتی طرق در کمیسیون ماده5 به تصویب رسید و قطعات زمین شهرک را آستان قدس رضوی تقسیم‌بندی و واگذار کرد، اما عنوان «صنفی‌صنعتی» برای شهرک باعث شده است تا از قوانین دیگر شهرک‌ها تبعیت نکند.
 «اکو»، «وحید» را با طبیعت آشتی داد
بین همه اخبار تلخ و ناگوار، خبر جمع‌آوری پسماند با سامانه «اکو» می‌تواند سرتیتر خوب‌ اخبار باشد، به‌ویژه برای آن‌هایی که خواهان شهری زیبا و محیط‌زیستی دل‌چسب‌اند. این طرح به‌صورت پایلوت در چند محله شهر اجرا می‌شود. ساکنان وحید که با 2مرکز درمانی بزرگ شهری همسایه هستند، این روزها بنرهای اجرای این طرح را در محله نصب می‌کنند تا همه از خدمات آن بهره‌مند شوند. راه‌اندازی این سامانه یک جرقه است و گام‌هایی که برای داشتن محله‌ای بهتر برداشته می‌شود، بهانه‌ای است تا ما با ساکنان و دوستداران محیط‌زیست همراه شویم؛ آن‌هایی که می‌خواهند دست زباله ‌گردها را از سر شهر کوتاه کنند.
نخبگان طلاساز؛ روایت دانشجویانی که روش سنتی بازیافت مواد ضایعاتی را صنعتی کرده‌اند
مصطفی طیبی دوستی دارد به نام محمد طیرانی. این 2نفر سال1390 در یک کلاس کنار هم قرار می‌گیرند و این شروع یک اتفاق در زندگی هر دو آن‌ها می‌شود، اتفاقی که نه‌تنها زندگی آن‌ها که زندگی بیش از 15تن از ورودی‌های سال90 رشته مکانیک دانشگاه فنی و حرفه‌ای ثامن‌الائمه(ع) را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد. همه آن‌ها 8سال بعد از روزهای آغازین دانشگاه، در کارگاهی کار می‌کنند که کارش ساخت خطوط بازیافت مواد ضایعاتی است.
تهیه آجر ساختمانی با زباله‌های سمج
طرح آجر بومیار یا اکوبریک به صورت پایلوت و نمادین در منطقه10 و در مدرسه ما اجرا شد و به‌زودی در سایر مدارس شهر اجرا می‌شود. هدف از این طرح کمک به محیط زیست و استفاده از زباله ‌های بازیافت‌نشدنی در ساخت سازه‌ها و المان‌های شهری و مکان‌های بازی برای کودکان است. این بطری‌ها به جای آجر در سازه‌‌ها استفاده می‌شوند. به این طرح آجربومیار یا اکوبریک می‌گویند.
قصه خاکستری امیر، کارتن خوابی که کسبه محله جای شکایت از او حمایت می‌کنند
برای دیدن یک کارتن‌خواب ساعت 7 صبح راهی پاتوقش می‌شویم؛ اما به جز چند پتوی کهنه که روی شاخه‌های سبز یک درخت پنهان شده است، هرچه می‌گردیم نشانی از کارتن‌خواب نمی‌بینم. همواره کسبه و ساکنان از حضور کارتن‌خواب‌ها در مجاورت خود گلایه و شکایت می‌کنند؛ اما داستان امیر متفاوت است و همه با اشاره به خصوصیات خوبی که دارد از  این کارتن‌خواب تنها تعریف و تمجید می‌کنند. او 4 سال است که بیشتر شب‌ها به اینجا می‌آید.
سود کلان به قیمت جان
در میان آن‌ها چشمم به اسماعیل افتاد، کودکی که 3سال در حاشیه میدان بسیج و خیابان فداییان اسلام دست‌فروشی می‌کرد و برای روز جهانی مبارزه با کار کودکان با او گفت وگو کرده بودیم. بعد از خوش و بش دوستانه با او متوجه شدم 2سال است که دست‌فروشی را رها کرده و برای تأمین هزینه‌های خانواده‌اش به جمع‌آوری ضایعات روی آورده است. او درباره دلیل انجام کارش گفت: «دست فروشی کار پراسترسی بود و سرمایه زیادی هم لازم داشت که ممکن بود آن را به راحتی از دست بدهم. این کار کثیف است و ممکن است بیمار شوم، اما بهتر از دست‌فروشی است.