در خانهای نشستهایم که دو حافظ کل قرآن در آن بزرگ شدهاند: امیر و مسعود لعل اول با کارنامهای پربار از فعالیتهای قرآنی. امیر لعل خادم حرم مطهر است و رتبه اول مسابقات بینالمللی روسیه در سال 1396 را دارد. علاوه بر آن، در حوزههای مختلف از حفظ و قرائت تا تدریس و داوری فعالیت میکند. برادرش، مسعود، هم قاری و حافظ کل قرآن است و کلی فعالیت قرآنی دارد. برخی از عروسخانمها و نوهها نیز همین طور. چند جزء از قرآن را حفظ هستند. اینها همه ربط ظریفی دارد به بزرگ خانواده حاج غلامحسین که شصتسالگی را رد کرده است.
امین بهشتیان و فاطمه مشهدی زوج ساکن محله شهید رضوی هستند که یک فرزند دختر و یک فرزند پسر دارند، با این حال آنها میخواستند سقف خانه، مهر مادری و حمایت پدریشان را با کودک دیگری به اشتراک بگذارند. امین و فاطمه در سامانه ملی فرزندخواندگی ثبت نام میکنند، سه چهار هفته بعد با آن ها تماس میگیرند و دختری زیبا به نام «محدثه» را از شیرخوارگاه حضرت علی اصغر(ع) به فرزندی قبول میکنند.
مرضیه هاشمی میگوید: وقتی زوج برای مشاوره و درمان مراجعه میکنند قطعا به نتیجه می رسند اما زمانی که شخصی در برابر پذیرش بیماری مقاومت می کند کار ما سخت می شود. از طریق راهکارهایی که به طرف مقابلش ارائه می دهیم فرد را متقاعد می کنیم که کم کم مسئله ای را که با آن روبه روست بپذیرد و به فکر درمان باشد. به این ترتیب با تغییر رفتار او، هم میزان تحمل همسرش بالا می رود و هم خود فرد بیمار با دیدن تغییرات همسرش متوجه یک سری علائم در خودش شده و برای درمان با همسرش همراه می شود.
همه اهالی، کوچه احزاب در محله پروین را با نام «بیبیجان» میشناسند. قرارمان با بیبی جان بعد از نماز ظهر است. حالا پشت در خانهاش ایستادهایم، البته کمی زودتر از موعد قرارمان رسیدهایم. در حیاط نیمهباز است و در همین فاصله کوتاه چند پسربچه در حالی که توپ به دست دارند از داخل منزل بیرون میآیند. وارد منزلش میشویم. جانمازش پهن است و مقنعه سفید و چادرنمازش را به سر دارد. با لبخندی مادرانه به استقبالمان میآید و دعوت به نشستن میکند.
سمتوسوی زندگی خانواده حسنیکارگر فقط یک مقصد و هدف دارد، آن هم ترویج قرآن و آموزههای قرآنی است. به همین دلیل هر سه پسر خانواده گرایش عجیبی به کتاب خدا و تلاوت آیات نور پیدا کردهاند. اما فرزند دوم و آخر، یعنی آقامصطفی و آقامحسن، این علاقه و ارادت را بهصورت ویژه ادامه دادهاند.
تفریحشان رفتن به جلسات قرآنی بوده است. پدر و مادرشان هم در این مسیر نقش بسزایی داشتهاند؛ بهویژه تشویقها و حمایتهای مادر و مادربزرگی که خودش از مفسران قرآن در دورهمیهای زنانه بوده است
مریم صارمی زنی چهلودوساله است. او سال 76 با مجید یادگارپور که یک سال از خودش بزرگتر و متولد سال 57 است ازدواج میکند. همان سال اول زندگی، همراه همسرش که در نیروی انتظامی خدمت میکند راهی نهبندان میشود، همسری که مأموریتهای کاریاش او را به کمینهای مرزی و مبارزه با اشرار میکشاند و شبهای زیادی به خانه نمیآید و این نیامدنها خواب از چشم تازهعروس او میگیرد.
کودکان کار، کودکان دورافتاده از خانه، زنان مستأصل، مادران درمانده؛ آنها که در پسزمینههای زندگیشان جز درد و رنج چیزی نیست. آنهایی که عددهای جوانیکردنشان به اندازه انگشتهای دست هم نمیشود. حالا گروهی کنار هم کمر به خدمت بستهاند تا نگذارند این حس ناامیدی دردآلود کسی را از پا بیندازد. تیرماه سال جاری بود که مجتمع پیشگیری، شناسایی و کاهش آسیبهای اجتماعی «شوق زندگی» با هدف بررسی وضعیت آسیبهای اجتماعی و حمایت از گروههای آسیبپذیر جامعه در بوستان بهار پا گرفت.