محمدجمال هفده ساله تصمیم گرفت بهجای تمرین در زمین فوتبال در صف تظاهرات باشد. او اولین شهید آرامستان خواجه ربیع است.
ناصر سیزدهساله هم در یکشنبه خونین سال1357 هدف اصابت تیر مزدوران طاغوت قرار گرفت او آخرین شهید آرامستان است. از شهادت آخرین شهید انقلابی که در خواجهربیع به خاک سپرده شد، 43سال میگذرد. زمان زیادی است، اما هنوز خانواده و دوستانش دلتنگ او هستند و تقریبا هر هفته به خانه ابدیاش سر میزنند و پای سنگ مزاری مینشینند که رویش حک شده است «شهیدناصر گیوهچی».
با استقرار مجموعه فرهنگی شهدا در آرامستان خواجهربیع، برنامههای متفاوتی در این مکان برگزار می شود. جشن تولد برای شهدای آرامگاه از برنامه های «پنجشنبه های شهدایی» است. در این مراسم از خانواده شهید دعوت می شود که خاطرات شهیدشان را بگویند تا یاد و خاطراتشان زنده شود.
اندازه گورستان کوچک شده است ولی چیزی از قبور تخریب نشده و سنگمزارها و بقایای اجسادی که در آن سوی خیابان مانده بودند، به مکان فعلی منتقل شد حتی بار دیگر با انجام تشریفات دفن شدهاند.
غلامرضا شریفزاده از قدیمیهای خیابان نهضت میگوید: این روستاها از همه امکانات زندگی فقط یک منبع آب داشته است و بس و بعد ادامه میدهد: ما هرکاری که داشتیم و هرچیزی که میخواستیم بخریم باید میرفتیم میدان شهدا. تنها راه رفتوآمد ما به شهر بولوار وکیلآباد بود. پایِ پیاده از روستا راه میافتادیم و میرفتیم آنجا که سوار خودروهای میدان شهدا شویم. همین بُعد مسافت تا شهر باعث میشود که اربابها زمینی را که الان دقیقاً میدان نمایشگاه فعلی است، به قبرستان اختصاص بدهند.
فاطمه رجبی که تجربه 8سال حضور در شوراهای اجتماعی محلات فجر و ابوذر را داشت و یکی از بانوان فعال فرهنگی و کارآفرین محله وحید بود، بعد از جدال بیستروزه با بیماری کرونا، درحالی چمدان سفر ابدی را میبندد که از دور و پشت شیشه برای نوزاد ازراهرسیدهاش بوسه میفرستد و به صورتش لبخند میزند. او تسلیم دعوت حق میشود و برای همیشه چشمهایش را میبندد.
بلدیه ازجمله نهادهای جدیدی بود که فعالیتش را از دوره مشروطه آغاز کرد و در دوران رضاشاه هم گستره خدماتش رو به فزونی گذاشت؛ از شهرسازی و نظافت شهرها بگیرید تا تأمین احتیاجات آنها و توجه به بهداشت عمومی.
اسناد باقیمانده از آن دوران هم گواهی میدهد که بلدیه برای سروسامان دادن بـه وضعیت بهداشت جامعه، تلاشی جدی صورت داده است.
ابوالقاسم بختیار اولین پزشک ایرانی است که در دانشگاههای آمریکا تحصیل کرده و پایهگذار دانشکده پزشکی دانشگاه تهران است. او به سبب ارادتی که به شعر فارسی و حکیم ابوالقاسم فردوسی داشته است، وصیت میکند تا او را پس از مرگ در آرامستان محله فردوسی و در جوار حکیم سخن به خاک بسپارند.