نشریه پیام حکمت بهصورت گاهنامه منتشر میشود. ابتدا نام آن «گاهنامه انجمن اسلامی» بود. این نشریه در آن سالها دو هدف داشته است، اول انتشار اخبار دانشآموزی، دوم اطلاعرسانی تحلیل سیاسی وقایع روز جامعه به دانشآموزان.هر چند مکان تهیه و توزیع این نشریه مدرسه است، اما به طور مستقل فعالیت میکرده است.
از استقلال این نشریه همین بس که در دهه60آنها خط تلفن مستقل داشتند، دستگاه تایپ و تکثیر خریده بودند که نشریه را با آن چاپ میکردند، برای برگزاری اردوها به طور مستقل اقدام میکردند. آنها درآمد حاصل از برگزاری اردوها را سرمایهگذاری میکردند تا بتوانند مخارج نشریه و فعالیتهایشان را در آینده تأمین کنند.
7 سال اول زندگی نه تنها همه توانشان را روی کارشان می گذارند بلکه توی محیط کارشان زندگی هم می کنند. نه از جهیزیه چیدن خبری بوده و نه از چشم و هم چشمی های مرسوم. مهمان که برایشان می آمد، او را روی پشت بام می بردند و چادر می زدند. بعدها که شرکت حیاط دار شد از فضای حیاط هم برای مهمانداری استفاده می کردند و به رؤیایشان که زندگی در سفر بود فکر می کردند.
پیچ و خم زندگی انسیه و مهدی به همین جاها ختم نمی شود. فقط یک قدم تا رسیدن به آرزویشان مانده بوده که سرطان مثل یک بمب روی سرشان آوار می سازد، ولی باز هم کارشان جنگیدن بوده است و تسلیم نشدن.
در همان دوران گاهی یقه خودم را میگرفتم و به خودم میگفتم محمد! این همان زندگی بود که میخواستی داشته باشی؟ این همان چیزی بود که ادعای آن را داشتی؟ این گفتوگوی درونی همیشه با من بود. وقتی متوجه تفاوت نگاههای مردم میشدم، وقتی خودم را با دوستان و همکلاسیهایم مقایسه میکردم که زمانی همدوره بودیم و حالا در 2سطح کاملا متفاوت از اجتماع قرار داشتیم، زندگی برایم تحملناپذیر میشد.
منزل استاد سیدمحمود فرخ، نبش خیابان جهانبانی، کنار کوچه ای نزدیک به سه راه جم مشهد قرار داشت؛ خانه ای که به یقین نخستین مجمع عالی ادبای معاصر در شمال شرق ایران بود. نوزده یا بیست ساله بودم که به این انجمن رفت وآمد داشتم و در همین محفل هم با بسیاری از شاعران نامی خراسان آشنا شدم؛ البته محفلِ خانه آقای فرخ تنها به حضور شاعران خراسانی محدود نمی شد و بسیاری از شاعران ایران و حتی خارج از کشور، هنگام سفرشان به مشهد حتما سری هم به این محفل می زدند.
در سال1344به مناسبت 70سالگی فرخ، بزرگداشتی با حضور خود شاعر برگزار میشود که بانی آن مرحوم دکتر مجتبی مینوی بوده است. او بعدها کتابی مینویسد با عنوان «هفتاد سالگی فرخ» ودر آن تعریف میکند که وقتی دعوتنامه شب بزرگداشت فرخ را به شاعرانِ سراسر ایران رسانده، هر یک از آنان شعری در مدح این چهره فرستادهاند که از قضا در انتهای همین کتاب چاپ و منتشر شده است. سطرهای بعدی گزیده بیتهایی از صدها شعر رسیده برای این شب است.
فارسیزبانان هر جای جهان که باشند پیوندی قوی با شعر و داستان و افسانههای کهن دارند. منطقه5 هم شهروندان ادیب و دوستدار ادبیات کم ندارد. به سراغ جمعی از داستاننویسان گلشهری آمدهایم که بیشتر آنها مهاجر هستند. انجمن آنها پیشتر با عنوان «صندلیهای روبهرو» معروف بود و حالا با نام انجمن «راویان داستان» شناخته میشود. گروهی که از دل آن افراد بسیاری با استعدادهای درخشان سر برآوردهاند.
مریم کورهپز از همان ابتدا که انجمن مردمنهاد «جوانان نصرت» را در سال 1383تأسیس کرده دغدغهاش توانمندسازی بانوان بوده است. او با توانمندسازی دختران و بانوان در زمینه تولید، آنها را به درآمدزایی و کارآفرینی سوق میدهد. هر کدام از دختران و بانوانی که با او کار کردهاند، توانستهاند به کارآفرینی موفق تبدیل شوند. با وجود اینکه کارآفرینی این روزها سخت شده است اما کورهپز کارش را با قدرت هر چه تمامتر پیش میبرد.