ناشنوا

هما خانم؛ مادر کودک کم‌‎شنوا و مادرخوانده کودک ناشنوا
هما‌خانم تعریف می‌کند: سه‌ساله بود که متوجه مشکل بلع او شدم؛ حتی نوشیدن آب برایش سخت بود. آزمایش‌های پزشکی نشان می‌داد دریچه مری او مشکل جدی پیدا کرده است و باید درمان هر‌چه سریع‌تر آغاز شود. ماساژهای مختلف دهان، زبان و حلق انجام شد. خدا برای هیچ بنده‌اش نیاورد، چه برسد برای یک مادر...
ناشنوایان هنرستان فاطمه‌الزهرا(س) با حرفه‌شان حرف می‌زنند
حسن محقق، مدیر مدرسه می‌گوید: ناشنوا یانی که در مدارس عادی و کنار دیگر دانش‌آموزان درس می‌خوانند در بزرگسالی به مراتب قوی‌تر و موفق‌تر از سایر ناشنوا یان هستند چراکه این هم‌نشینی با افراد عادی، کمک می‌کند تا ناشنوا یان زندگی‌ای عادی داشته باشند.
تلاش بیشتر، توجه کمتر
وقتی فردین به پانزده‌سالگی می‌رسد، مدیر و معلمش در مدرسه ناشنوا یان سوم شعبان، به او می‌گویند بدنش برای ورزش کشتی مناسب است و بدین طریق او را ترغیب می‌کنند تا وارد این رشته شود. در مدت زمان کوتاهی زحمات آن‌ها و تلاش‌های فردین به ثمر می‌نشیند و علاوه بر کسب مقام در استان، او سال95 در مسابقات کشتی آزاد نوجوانان مقام اول کشور را کسب می‌کند.
تاجیکستان وطن دوم من است
به این بخش از خاطراتش که می‌رسیم، کمالی به تاجیکی شروع به حرف زدن می‌کند. با همان گویش از ورزشکاران تاجیک می‌گوید که به ایران آمدند و چطور با تلاش کمالی که مسئول تشریفات بوده است، از طرف فدراسیون ایران حمایت شدند. تعریف می‌کند که چطور با اتوبوس از مرز سرخس و باجگیران آمدند و از همان لحظه ورود در گمرک همراهشان بوده است. از اینجا در زندگی کمالی ورق برمی‌گردد و با حس دوستی و برادری که میان او و رئیس کمیته المپیک تاجیکستان رخ می‌دهد او فرد معتمد تاجیک‌ها می‌شود.
کشتی‌گیر ناشنوای محله شهید باهنر و دارنده مدال برنز جهانی، از زمانی که صرف کشتی کرده پشیمان است
امید مرتضایی از بدو تولد نه صدایی را می‌شنیده و نه قدرت تکلم داشته. با وجود این از همان اول شور و انگیزه زیادی برای زندگی کردن داشته است. او در کودکی به مدرسه ناشنوا یان می‌رود و تا کلاس ششم درس می‌خواند. بعد هم هر کار مؤثری که فکرش را بکنید انجام می‌دهد تا کمک خرج خانواده باشد از بنایی بگیرید تا باربری. اما نقطه پررنگ زندگی امید، ورزش کشتی است. از نوجوانی فعالیتش را شروع می‌کند و کلی مدال استانی و کشوری هم کسب می‌کند اما مهم‌ترین مدال او مدال برنز مسابقات جهانی کشتی ارمنستان است.
فعال فرهنگی ناشنوا از تأثیر کتاب «بهشت خانواده» در زندگی روزمره‌اش می‌گوید
معصومه ترابی مقدم هستم متولد سال53 که از بدو تولد ناشنوا بوده‌ام. من چهارمین فرزند خانواده‌ای هستم که غیر از برادرم که اولین فرزند بود هر سه دختر ناشنوا به دنیا آمدیم. پدرم پس از تولد اولین خواهر وقتی متوجه شد که فرزندانی ناشنوا به دنیا خواهد آورد تقدیر خود را پذیرفت و با علم بر اینکه باید بتواند آموزش‌های لازم را به کودکان ناشنوا یش بدهد دو فرزند بعدی نیز به دنیا آمدند.
زبان مادری من زبان اشاره است
مادرم با زبان اشاره خودش با من و خواهرم ارتباط برقرار می‌کند. این همان زبان مادری ماست. هنگامی که به دنیا آمدم مادربزرگم (مادر مادرم) بیشتر زمان‌ها برای نگهداری‌ام به مادرم کمک می‌کرد. پدرم هم با گذاشتن سمعک می‌تواند صداها را بشنود. هنگامی که گریه می‌کردم او مادرم را بیدار می‌کرده تا مرا ساکت کند.