کارگر

نیازمندانی که با خیاطی‌ خیّر شدند
کفش‌های زنانه مقابل در ورودی ردیف شده‌اند و صدای خنده بچه‌ها به گوش می‌رسد پرده‌ای که جلو در نصب شده را کنار می‌زنیم، چند دختر خردسال در حال بازی‌کردن هستند و چند نفر از بانوان نیز با پارچه و الگو تمرین می‌کنند. دو سالی می‌شود که قسمتی از فضای مسجد حضرت ولی‌عصر (عج ) به کارگاه خیاطی برای زنان سرپرست خانوار تبدیل شده است با مسئول پایگاه بسیج حضرت زهرا(س) که این کارگاه کوچک را راه‌اندازی کرده است هم‌صحبت می‌شویم تا از شکل‌گیری آن بشنویم.
کارآفرینی با گره‌های قالی‌بافی
در کارگاه قالی‌بافی بهارستان بانوان، هم آموزش می‌بینند و هم با هنر زیبای قالی‌بافی به درآمد می‌رسند. کارگاه حدود 4ماه قبل با چهار دارقالی کار خود را شروع کردو «فاطمه باری» بانوی کارآفرینی است که با همین کارگاه کوچک محلی و واسطه‌گری دفتر توسعه محلات ثامن و امیرالمؤمنین(ع) اکنون برای 30نفر شغل ایجاد کرده است.نکته جالب این کارگاه هم این است که ابزار کار در اختیار بافنده‌ها قرار می‌گیرد. تمام تجهیزات کار به بافنده‌ها داده می‌شود. مثل دار، نخ چله‌کشی، کاشف و ... . خانم‌هایی هم که در خانه می‌بافند تجهیزات را از کارگاه می‌گیرند. خیلی از همکاران بابت دار قالی و مواد اولیه از بافنده خانگی سفته و چک می‌گیرند اما این کارگاه نه.
پاکبانی که با مرگش زندگی بخشید
حتی با مرگ طبیعی نیز تا 48 ساعت می‌توان برخی اعضای بدن مانند قرنیه، دریچه قلب، استخوان و تاندون متوفی را اهدا کرد. برای همین، پزشکان به خانواده ابراهیم که از شدت جراحات فوت کرده بود پیشنهاد می‌دهند اعضای او را اهدا کنند. این پیشنهاد همسر داغ‌دار ابراهیم را یاد روزی می‌اندازد که وقتی شوهرش خبر اهدای اعضای دختر نوجوان یکی از اقوام را شنید چقدر از این کار خوشش آمد. آن روز ابراهیم بعد از صانحه‌، به بیمارستان منتقل می‌شود اما ضربه آن‌قدر کاری است که او بدون وداع و خداحافظی با حسین، سبحان، سجاد و سهیل، برای همیشه آن‌ها را ترک می‌کند. اعضای ابراهیم 20 آبان سال گذشته با رضایت قلبی خانواده‌اش به بیماران اهدا شد. آن موقع، رسانه‌ها از این حادثه تلخ بسیار نوشتند.
داستان پاکبانی که دیوارهای شهر را قلم می‌زند
مسعود شیخی‌زاده، کارگر ساکن محله بهمن، کارگر هنرمند و اهل دلی که از کودکی خط مشق می‌کرده است. او که سال 1386 به عنوان پاکبان وارد شهرداری می‌شود، با پشتیبانی و حمایت مدیران شهرداری منطقه3، امروز به هنرمندی تبدیل شده است که نقاشی‌دیواری‌های بسیاری در سطح منطقه دارد. مسعود چند روزی است که رنگ سفید بر تن دیواری می‌زند که شعله‌های آتش وجب‌به‌وجب آن را سیاه کرده بود. او خانه شهروندی کم‌بضاعت و نابینا را نقاشی می‌کند، خانه‌ای که طعمه حریق شده بود. مسعود می‌خواهد با این کار باری از دل صاحب‌خانه بردارد.
ماهم کارگریم، مثل شما که دکترید، مهندس یا کارمندید
داستان زندگی پاک دستانی که چرخ شهرمان با زور بازوی آن ها می چرخد
گاه فاصله ما با کارآفرینی تنها یک جرقه است یا یک شکست!
گزارش پیش رو نیم نگاهی دارد به داستان زندگی کارآفرینان مشهدی که برخی از صفر شروع کردند برخی سعی کردند با هرآنچه پیش رویشان قرار دارد طرحی نودراندازند و برخی نیز از شکست‌هایشان درس گرفتند و قدم در راهی نو گذاشتند که از قضا برای آن‌ها همان سرمنزل مقصود بود. برخی نیز همان نقطه ضعفشان را تبدیل به نقطه قوتی برای تولید و کارآفرینی کردند. در حقیقت کارآفرین با راه‌اندازی کارهای بزرگ و کوچک، به اطرافیانش فرصت شاغل بودن و درآمدزایی می‌دهد. با ما همراه شوید تا کارآفرینان موفق مشهدی را بهتر بشناسید.
 بهار، نقطه سرخط
دنیا غافل‌گیرکننده و کوتاه است. یک‌سال تمام شد و قرار است دوباره همه‌چیز متولد و تازه شود. دنیای بهار دوست‌داشتنی‌تر است. اصلا هر چیزی که با بهار بیاید، طراوت دارد و تازه است. این فقط یک روی سکه است و شما نمی‌دانید نیروهای خدمات شهری شهرداری منطقه3 ماه‌ها در تلاش بودند تا شما این فصل را متفاوت و شیرین شروع کنید. تک‌تک خدمتگزارانی که صبح زود کارشان را شروع کردند و تا دیروقت هر روز مشغول بودند تا یک‌دنیا گل را به‌روی تک‌تک شما هدیه کنند. این بهار گوارایتان.