منطقه ۷

منطقه ۷

مهم‌ترین ورودی و سبزترین منطقه مشهد 

قرار داشتن رباط و ایوان هشتصدساله طرق در منطقه ۷ نشان می‌دهد که این منطقه در طول تاریخ نقش پذیرایی از زائران حضرت‌رضا (ع) را برعهده داشته است. امروزه نیز بیش از ۶۰ درصد زائران و مسافران از این منطقه وارد مشهد می‌شوند. اهالی این منطقه در دهه آخر صفر با برپایی ایستگاه‌های صلواتی، نقش میزبانی را به شایستگی ایفا می‌کنند. قرار گرفتن پارک جنگلی طرق، منطقه گردشگری هفت‌حوض و باغ گیاه شناسی در منطقه ۷، این نقطه شهر را سبزترین منطقه مشهد کرده است. بازار‌های ۱۷ شهریور و اماکن اقامتی بخش دیگری از هویت گردشگری منطقه ۷ را شکل می‌دهد. باغ خونی، تپه نادری، کاروان‌سرای باباقدرت، آب‌انبار حوض برجی و بازار رضا (ع) ازجمله ظرفیت‌های هویتی این منطقه است. فرودگاه، نهاد‌های نظامی مانند نیروی هوایی، پدافند هوایی و پادگان‌های نظامی این منطقه را راهبردی کرده است. بوی مشمئزکننده کارخانه کمپوست در ورودی شهر، فراوانی زمین‌های رهاشده آستانه و مشکل سنددارشدن خانه‌ها از معضلات منطقه ۷ است. در مساحت ۴۷۴۲ هکتاری منطقه ۷ شهرداری مشهد ۲۵۷ هزار نفر زندگی می‌کنند.

جریان زندگی در نسترن‌۱۵ تنها با سه پلاک مسکونی
کوچه نسترن‌۱۵ یکی از فرعی‌های خیابان نسترن است. حدود یک‌سالی می‌شود که تابلو ورودی این کوچه به سرقت رفته و هنوز جای آن پر نشده است. این کوچه بن‌بست است و فقط سه پلاک مسکونی دارد.
مبادله بی‌واسطه در بازارچه محله خلج
۷۰ خانم با کسب‌وکار خانگی در اولین نمایشگاه و بازارچه زمستانه محله خلج حضور یافتند و محصولاتشان را در سالن ورزشی شهید نامی عرضه کردند.
بهار لبخند بر لب نوعروسان
مؤسسه خیریه علی‌بن موسی‌الرضا (ع) محله کارگران ۴۰ ساله شد. ویژگی مهم این خیریه، فعالیت پررنگ بانوان در آن است که یکشنبه‌های هر هفته دور هم جمع می‌شوند.
«ماهی سیاه کوچولو» پشت جزیره ماهی ماند
محمدتقی مجتهدزاده غواص ۱۴ ساله‌ای بود که بین دوستانش به «ماهی سیاه کوچولو» معروف بود و تقدیرش به‌گونه‌ای رقم خورد که سوم دی سال‌۱۳۶۵ و در عملیات کربلای‌۴، پشت جزیره ماهی در اروند‌رود به شهادت رسید.
کوچه کارخانه تنباکوچی ابوذر
کوچه شهید‌اصلانی‌۱۲۱ که به نام شهید‌رستم‌علی نوری مزین شده است، ورودی شهرک تنباکوچی یا طلوع محسوب می‌شود؛ شهرکی که نزدیک به پنجاه‌سال قبل شکل گرفت.
اولین تجربه خواندن برای اهل‌بیت‌(ع)
محمدکریم تصور نمی‌کرده است که صدایش آن‌قدر خوب باشد که دیگران را جذب کند. در آن لحظه با خودش تصمیم می‌گیرد که خجالت را کنار بگذارد و برای آن بانوان مداحی کند.
آخرین روز‌های رژیم پهلوی به روایت زوج انقلابی
سیدعلی‌اکبر مستعلی می‌گوید: چند کاسب همدل بودیم که سرگروهی به نام آقای چاووشی داشتیم. هر‌زمان که او می‌خواست به راهپیمایی برود، خبرمان می‌کرد. مغازه‌ام را می‌بستیم و همگی راهی می‌شدیم.