محله فرامرز عباسی

محله
منطقه ۲

فرامرز عباسی

محله فرامرزعباسی همراه با محله‌های سجاد و زیباشهر، در گذشته بخشی از مزرعه «زرگران» بوده است؛ مزرعه‌ای سرسبز و خوش‌آب‌وهوا، متعلق به آستان قدس رضوی که در گذشته محلی برای فرار مردم مشهد از گرمای تابستان بوده است.سکونت خانواده شهید عباسی در این محله دلیل نام‌گذاری‌اش به‌نام شهید فرامرزعباسی است.

محله فرامرز عباسی
طبابت در صحن و سرا؛ 32 سال خدمت در درمانگاه حضرتی
در تمام دوره خدمتش در دارالشفای حضرت، صبح‌های زود قبل از رفتن‌ برای طبابت، اول خدمت آقا می‌رسید و عرض ادب می‌کرد‌. ظهر هم که کارش تمام می‌شد به حرم می‌رفت، سلام و عرض ادبی تقدیم می‌کرد. در یکی از زیارت‌ها وقتی پیش روی حضرت ایستاده بود، متوجه نگاه‌های ممتد زائری شد که هر از گاهی سرش را بالا ‌آورده و نگاهی از سر کنجکاوی به او می‌‌انداخت.‌ خواندن زیارت‌‌نامه که تمام شد آن زائر با شک و تردید به سمتش آمد. تهرانی‌بودن را از لهجه‌اش متوجه شد: «یک سؤال دارم. شما همان آقای دکتری نیستید که صبح من را ویزیت کردید؟» و او با لبخند گفت چرا من همانم.
تولد؛ زیباترین اتفاق هستی
مراسم کوچکی برای ازدواج یکی از بستگان برپا بود که من نیز به آن دعوت شده بودم. زمانی که به میهمانی وارد شدم و خودم را معرفی کردم چند خانم با تعجب به یکدیگر نگاه و کمی پچ پچ کردند تا اینکه یکی از آن‌ها اسم من را دوباره تکرار کرد و سپس گفت گواهی ولادت فرزند اول خانمی که دارد ازدواج می‌کند با نام من صادر شده است. پسر جوان را صدا کردند و من را نشان او دادند و گفتند تو را به دنیا آورده است، پسر نیز برایش بسیار جالب بود، حس خوشایندی بین همه ما وجود داشت!
حافظ میراث پدر؛ ساعتی با امیر اسعدزاده فرمانده بازنشسته ارتش
روزهای پایانی جنگ و خدمت در ارتفاعات کردستان باعث می‌شود تا علاوه بر ترکش‌های زیادی که از 8سال حضور در جنگ در بدنش به یادگار دارد، شیمیایی نیز شود. یکی از خاطراتش را این‌گونه روایت می‌کند: بعد از سرنگونی صدام و باز شدن راه کربلا برای زیارت بارگاه حضرت اباعبدالله(ع) به کربلا رفته بودم و همان طور که مشغول زیارت بودم مردی عراقی به سراغم آمد. چهره او بسیار برایم آشنا بود اما به خاطر نمی‌آوردم تا اینکه خودش را معرفی کرد و گفت در یکی از عملیات‌ها اسیر شده است و با وجودی که می‌توانستیم آن‌ها را بکشیم اما این کار را نکردیم و جان خود را مدیون من که فرمانده عملیات بودم، می‌دانست!
تولد قصه شیرین «شهر بلور» از دل تلخی‌های کارگردان روشن دل
12دختر نوجوان هنرمند تئاتر «قصه شهر بلور» که 3نفر آن‌ها نابینا و 9نفرشان کم‌بینا هستند با تمرینات طولانی و سخت در مدت 6ماه توانسته‌اند بر تمام مشکلات و محدودیت‌هایی که در مسیرشان قرار داشته است فائق آیند و هنر و استعداد خود را در این صحنه به نمایش بگذارند. فاطمه حیدریان کارگردان این تئاتر است و خودش با وجود نابینایی یک انسان توانمند و مدیرعامل مؤسسه رؤیای سپید نابینایان است. او این بچه‌ها را خوب می‌فهمد و می‌داند وقتی قرار باشد از دیگر حواسشان بهره ببرند خیلی بیشتر از یک فرد بینا استعدادشان درخشش پیدا می‌کند؛ درست مثل خود او. دلش می‌خواهد مسیر درست را به شاگردانش نشان دهد.
همسایه‌های قهرمان؛ چهره‌های برتر ورزش مشهد
امسال هم مانند پنج‌سال گذشته روزنامه شهرآرا می‌خواهد شما چهره ورزشی مشهد را انتخاب کنید. برای همین پس از جمع‌آوری آرا و دیدگاه‌های گروهی از نخبگان ورزشی شهر، نامزدهای کسب این عنوان در دو گروه آقایان و بانوان تقسیم‌بندی شدند. روزبه ارغوان،‌ احمد جوان،‌ مجتبی حیدرپور، هادی رضایی،‌ رضا عنایتی و مجید ناصری نامزدهای گروه آقایان هستند و آنا براتی،‌ حمیده جوان، سمانه چهکندی،‌ غزاله حسینی،‌ انسیه مافی‌نژاد و آرزو کیانی نامزدهای گروه بانوان را تشکیل می‌دهند.
هنگام تلاوت قرآن، احساس سبک‌بالی دارم
«آیات قرآن برای آرامش در زندگی بهترین و پایدارترین آثار را برای هر شخصی در هر موقعیت و شرایط زندگی فراهم می‌کند زیرا آثار این آیات برای کسب آرامش در زندگی شخصی و مشترک اثبات شده است.» این بخشی از صحبت‌های هادی شهابی است که در میان اهالی محله با عنوان ذاکر اهل بیت(ع) شهرت دارد و در تمام سال‌های عمرش، یکی از فعالان امور فرهنگی و مذهبی بوده است. او که 35 سال سن دارد و در محله فرامرزعباسی متولد شده است، درباره حس و حالش از تلاوت قرآن می‌گوید: وقتی قرآن می‌خوانم سعی می‌کنم قرائتم با تدبر در مفاهیم قرآنی همراه باشد و به همین دلیل هنگامی که مشغول تلاوت قرآن هستم، احساس شعف و سبک‌بالی دارم؛ کلام وحی هنگامی که با آهنگ و موسیقی قرآنی توأم است، دلنشین و لذت‌بخش می‌شود.
 استاد علی باغبانباشی، اسطوره‌ای که ایستاد
استاد یک راست از پادگان به سعدآباد می رود و در مسابقه ای که حتی لباس و کفش هم نداشت، رکورد استاد مرحوم محمدرضا صابری را می‌شکند و بعد عازم امجدیه می شود؛ رقابت های قهرمانی کشور که عیار واقعی او را به تاریخ نشان می دهد. این بار عزیز منفرد بود که رکوردش دستخوش نبوغ و استعداد شگفت انگیز علی باغبانباشی شد. این آغاز راه آسیایی او بود.