آخرین سفر جانبازان دوچرخهسوار در ماه اخیر به کرمان بود که حضورشان با انفجارهای اخیر همزمان شد. آنها شاهدان عینی واقعه بودند و برای لحظاتی به دهه۶۰ و سالهای پرتبوتاب دوران دفاع مقدس سفر کردند.
هفتم تیرماه ۱۳۶۰ و محل برگزاری جلسه هفتگی حزب که با حضور جمعی از اعضای حزب، نمایندگان مجلس و وزیران دولت تشکیل میشود، برای بمبگذاری انتخاب میشود.
در این گزارش ماجرای ترور نافرجام رهبر معظم انقلاب در ۶ تیر سال ۱۳۶۰ در مسجد ابوذر به روایت شاهدان عینی بازخوانی شده است.
خانه شهید اصلانی خانه امید مردم محله سیدی بود. او بین نیازمندان تفاوتی نمیگذاشت و برایش ملیت نیازمند یا اینکه از برادران اهل تسنن یا شیعه باشد، مهم نبود.
محمود پایدارکاظمآبادی جزو اولین داوطلبان مردمی پیوستن به کمیته بود. در مأموریتهای متعددش، آنقدر شجاع و جدی بود که گروهکهای ترور یستی و منافقین او را اردیبهشت سال۱۳۵۹ وقتی پساز انجام یک مأموریت از بیرجند برای دیدن همسر باردارش برگشته بود، به شهادت رساندند.
او در جنگ کربلاییوار میجنگید و در کارها محکم و استوار بود. «نمیشود» را قبول نمیکرد و همه اطرافیانش تلاش میکردند کارها به نحو احسن انجام شود. سردار همواره در خط مقدم حضور داشت و جلوتر از نیروهایش قدم برمیداشت. همین حضورش سبب ارتقای روحیه نیروها بود. هر زمان که بین بچهها حضور مییافت، با آنها شوخی میکرد و خنده را روی لبهایشان میآورد.خاطرم هست تازه آشپزخانهای در مقر پایگاهمان درست کرده بودیم. بچهها میدانستند که غذای موردعلاقه حاج قاسم، میرزاقاسمی است. سفره پهن شد.
٢٥سال بیشتر نداشت و تمام روزهای جوانیاش را صرف مهربانی و دستگیری کرده بود. دغدغههایش یکی دو تا نبود. مدیریت مرکز نیکوکاری شهید جهاندیده را برعهده داشت، برای ارتقای سایت کمکرسانیِ (من هم کمک میکنم) هم تلاش میکرد، سایتی که با مدیریت او برای کمکرسانی به نیازمندان راهاندازی شده بود و در کشور نمونه نداشت، کارگاهی برای کارآفرینی راهاندازی کرده بود و... حالا که رفته اما چیزی تغییر نکرده است. این رود جاری مهربانی هنوز جاری است.حالا چند روز بیشتر از شهادت محمدصادق دارایی نمیگذرد، دومین شهید حادثه ترور یستی حرم مطهر امام رضا(ع) در16فروردین امسال.میخواهیم به سراغ هممحلهایها، رفقا و آشنایانش برویم و او را از زبان آنها بشنویم.