کد خبر: ۴۱۹
۰۶ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

کاریکاتور دردسر ساز

همیشه و همه جا دفتر نقاشی و مداد رنگی برایش مهیا بود، انگار پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایش هم از نقش بستن یادگاری‌های او بر در و دیوار خانه‌شان خوششان نمی‌آمد.برای همین دفتر نقاشی و مدادرنگی در اختیارش قرار می‌دادند. اکنون که 16سال از عمر آرمین خنده‌می می‌گذرد هنوز هم دفتر نقاشی‌هایش را نگه داشته‌اند.

 آن‌طور که می‌گویند از همان کودکی روی هر چیزی که دستش می‌رسید نقاشی می‌کشید. برای اینکه در و دیوار را خط خطی نکند کاغذ و دفترهای نقاشی زیادی را در اختیارش قرار می‌دادند، اما در هر صورت شیطنت‌های کودکی در و دیوار را از نقش‌خط‌های او بی‌نصیب نمی‌گذاشته است.

همیشه و همه جا دفتر نقاشی و مداد رنگی برایش مهیا بود، انگار پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایش هم از نقش بستن یادگاری‌های او بر در و دیوار خانه‌شان خوششان نمی‌آمد.برای همین دفتر نقاشی و مدادرنگی در اختیارش قرار می‌دادند. اکنون که 16سال از عمر آرمین خنده‌می می‌گذرد هنوز هم دفتر نقاشی‌هایش را نگه داشته‌اند.بهانه این گفت‌و گوبه روزی برمی‌گردد که یکی از پدربزرگ‌ها به همراه آرمین به دفتر شهرآرا محله آمده و آثار نقاشی اش را نشانمان داد.

 

خوب دیدن را از پدربزرگم آموختم

پدربزرگش عکاس و هنرمند است. جد مادری‌اش هم نقاش بوده و مادرش هم آبرنگ کار می‌کند، پس اگر بگوییم «آرمین خنده‌می» استعداد ذاتی در هنر دارد بی‌راه نگفته‌ایم. خودش می‌گوید: «در دوران کودکی دوست داشتم شخصیت‌های کارتونی را بکشم، اما کم کم که بزرگ‌تر شدم علاقه‌ام به این سمت بود که خودم اثری خلق کنم. از کار کپی بدم می‌آید، شاید ابتدا این کار سخت به نظر برسد، اما ناممکن نیست، تمام شخصیت‌های داستانی همین‌طور خلق شده‌اند.»

او ادامه می‌دهد: از پدربزرگم که عکاس است یاد گرفتم خوب ببینم و تمرین کنم، هر چه بیشتر به اطراف دقت کنیم زیبایی‌ها و ظرافت‌های بیشتری را خواهیم دید. هرچند در نقاشی ترجیحم بر کشیدن تصاویر تخیلی و فضایی است، اما توجه به جزئیات اطرافم مهم است. نقاشی‌کردن به من حس آرامش می‌دهد.

شیطنت‌های کودکی و نوجوانی را همه ما تجربه کرده‌ایم و بعید نیست که به‌دلیل این شیطنت‌ها در خانه و مدرسه تنبیه شده باشیم. آرمین از همان کودکی تمام مدل‌های نقاشی را تجربه می‌کرد، از طراحی بگیر تا کاریکاتور، کارش هم بد نبود برای همین گاهی همکلاسی‌هایش از او می‌خواستند کاریکاتور شخصیت‌های مختلف را بکشد. یکبار دوستانش اصرار می‌کنند، کاریکاتور معلم را طراحی کند، او هم که بدش نمی‌آید سربه سر معلمش بگذارد، همین کار را می‌کند. یکی از همان همکلاسی‌ها برگه را می‌گیرد و به معلم می‌دهد. معلمش با دیدن کاریکاتور جا می‌خورد و می‌خواهد او را از کلاس بیرون بیندازد، اما خوب که نگاه می‌کند از کار آرمین خوشش می‌آید و چیزی نمی‌گوید. او برایمان از درآمدزایی نقاشی‌‌هایش در کلاس هشتم خاطراتی تعریف می‌کند. «در مدرسه هر یک از دوستانم عکس می‌داد یا می‌ایستاد تا نقاشی‌اش را بکشم، این کار را در طول زنگ تفریح انجام می‌دادم و پولی دریافت می‌کردم.»

 

می‌خواهم استاد هنرمندی شوم

علاقه‌اش سبب شد تا در هنرستان در رشته گرافیک ادامه تحصیل بدهد. بیشتر از هر چیز کارهای مفهومی را دوست دارد و برای کشیدن هر طرح و نقشی فکر می‌کند تا ایده جدیدی خلق کند. می‌خواهد مسیرش را ادامه دهد و در آینده‌ای نه چندان دور استادی هنرمند شود که بتواند در دانشگاه هم تدریس کند: «سعی کردم همه‌ تکنیک‌های نقاشی را تمرین کنم، اما بیشتر از هر چیز اسکیس (طراحی سریع و بدون جزئیات از حالت مدل کلی است)، پرتره (نقاشی تک چهره)، کاریکاتور و کارهای مفهومی را کار می‌کنم. کارهایی که با مداد می‌کشم، حس خوبی به من می‌دهد.»

 

هنر متناسب با فرهنگ بومی

خانواده‌اش از همان دوران کودکی او را در این مسیر حمایت و هرچه نیاز داشته برایش تهیه کرده‌اند. آرمین نه‌تنها در حوزه نقاشی بلکه در حوزه موسیقی (نواختن پیانو) هم مهارت دارد، آن‌طور که می‌گوید، موسیقی را برای دل خودش و گذراندن اوقات فراغتش کار می‌کند. او بیشتر از هر چیزی عاشق هنرهایی متناسب با فرهنگ بومی خودمان است، برای همین پیانو را به‌طور تفریحی می‌زند و حرفه‌ای کار نمی‌کند. حتی در نقاشی هم به دنبال این است تا به کارهای تلفیقی برسد. او می‌گوید: «اگر نگاهی به تاریخچه هنر در کشور خودمان بیندازیم می‌بینیم بهترین و بیشترین هنرمندان را در هر عرصه‌ای داریم که می‌توان با الهام گرفتن از آن‌ها مسیرشان را ادامه داد. به طور مثال هنر کاشی‌کاری، قالی‌بافی، مینیاتور، منبت‌کاری و... هر یک از این‌ها آمیخته با هنرهای نقاشی است که می‌توان برای هر یک در شهرها و فرهنگ‌های مختلفمان آثاری مجزا پیدا کرد.»

کلمات کلیدی
ارسال نظر