کد خبر: ۱۸۵۳
۲۹ آبان ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

حدیث پیکرهای مقدس در معراج شهدای مشهد

صبح یکی از روزهای نخستین پاییز، قدم گرفته ایم سمت پایانه معراج، در بولوار توس مشهد. معراج شهدا درست در حاشیه خیابان با دری نرده دار هنوز باقی است. حیاطش با پرچم و ماشین های جنگی و جعبه های مهمات شبیه یک موزه کوچک است که مانده تا خاطره بزرگ مردانش را در سینه به یادگار نگه دارد.

سوز سرمای پاییز از تصویر فیلم مقابل تا توی سرتان می وزد. بعد در تاریِ نمایی که پیش روست، صدها زن سر بر دیواری آجری گذاشته، گوشه چادر را تا روی پیشانی بالا آورده ، می گریند. صدای پیوسته شیونی می پیچد و هر بار در هر ناله ای، اسم جگرگوشه ای تکرار می شود... محمدم...حسنم... حسینم... جوادم... . مردها می آیند، می روند، بغض می کنند و انتظار و صبوری، صبوری و انتظار، تمام چیزی است که در نگاهشان تکرار می شود. 

در پلان بعدی، بلند کردن صدها تابوت روی زمین مانده را شانه هایی جوان می طلبد و تصویری بسته از معراج با همه دلتنگی های ادامه دارش می نشیند پیش چشم تماشا. این ها مختصر توصیف فیلمی باقی مانده از یک روز گذشته بر معراج شهدای مشهد در دوران دفاع مقدس است؛ جایی که سروقامتان بسیاری، هشت سال تمام، بند پوتین محکم کرده، رفتند تا پیکرشان، عطرآگین، بهشتی تبار و بلندصلابت به این نقطه برسد و پسوند «شهید» بگیرد. گزارش پیش رو، نقبی است بر تاریخ قطعه ای از مشهد که نامش با دلیری، سرفرازی و شجاعت گره خورده است.

 

 

بهشت در قلب بولوار توس

صبح یکی از روزهای نخستین پاییز، قدم گرفته ایم سمت پایانه معراج، در بولوار توس مشهد. معراج شهدا درست در حاشیه خیابان با دری نرده دار هنوز باقی است. حیاطش با پرچم و ماشین های جنگی و جعبه های مهمات شبیه یک موزه کوچک است که مانده تا خاطره بزرگ مردانش را در سینه به یادگار نگه دارد.
آن طورکه در خاطر مشهدی ها باقی مانده، این شهر، چند سال اول جنگ، معراج شهدا نداشته است. شهدا را می برده اند مسجد «بناها» یا «سردخانه بیمارستان قائم (ع)». 

در همین ایام (سال ۶۳) مسئولان وقت به جعفر عابدینی بحرآبادی که مالک یک زمین دور دیوار شده در ابتدای جاده قدیم قوچان و حوالی شهرک امام هادی (ع) بوده است، پیشنهاد می کنند ملکش را برای ساخت مکانی با عنوان «معراج شهدا» به سپاه پاسداران اجاره دهد. جعفر عابدینی هم پس از اینکه از ماجرای جست و جو های سپاه برای اختصاص دادن مکانی با این کاربری باخبر می شود، می پذیرد و به این شکل، معراج شهدای مشهد ابتدا در یک اتاق کوچک پا می گیرد، جایی در ضلع غربی میدان معراج فعلی

 

[2324]
 

خانه 20هزار شهید خراسانی

بعد از گذر از حیاط به سالنی سوله مانند هدایت می شوید که در سمت راستش یک اتاق کوچک، ساده و سفید با تابوت هایی نمادین که روی هم چیده شده و دیوارهایی که تصویر شهدا تزیینش کرده است، جان دارد. آن طور که راهنمایمان تعریف می کند، اینجا پیش از این و در دهه60 سردخانه معراج بوده است. سیدوحید موسوی عمادی، مسئول فرهنگ سرای شهید سلیمانی، می گوید: ازسال1363 معراج شهدا به این مکان منتقل شده است و تا سال1368، یعنی یک سال بعد از دفاع مقدس، 20هزار و 800شهید به اینجا آورده اند. تابوت شهدا را هم به همین شکل نمادین که کار کردیم، روی هم می گذاشته اند. 

روزهای دوشنبه و چهارشنبه، پیکرها از سردخانه وارد حسینیه (همان سالن بزرگ سوله مانند) می شده است، خانواده شهدا می آمده اند، پیکر شهیدشان را شناسایی می کرده، لوازمشان را تحویل می گرفته و از اینجا به سمت آرامگاه ابدی شان می برده اند. آن طورکه برایمان در ادامه تعریف می کنند، در برخی موارد، بعد از بعضی عملیات ها، کامیون کامیون پیکر به اینجا می رسیده است. برای همین وقتی فضای سردخانه جواب گوی تعداد شهدا نبوده، ماشین ها و کانتینرهای یخچال داری را در حیاط محوطه معراج پارک می کرده اند تا پیکرهای باقی مانده را برای یکی دو روز در آنجا نگهداری کنند.

تا یک سال بعد از پایان دفاع مقدس، 20هزار و 800شهید به معراج شهدا آورده اند

 

گل پوشانی پیکرهای تکه تکه شده

در این میانه، حرف از خدماتی به میان می آید که بانوان در زمان جنگ در این مکان انجام می داده اند؛ « همیشه عده ای بانو اینجا حضور داشتند تا وقتی خانواده شهدا برای دیدار و تحویل پیکر شهیدشان می آمدند، کمک حال باشند، زیر شانه غم دیده شان را بگیرند و همدم ناله شان بشوند. مرتب کردن وسایل شهید و تحویل آن به خانواده ها، وظیفه دیگری بوده که خانم ها بر عهده گرفته بودند. سوای این، آن ها یک کار سخت دیگر هم انجام می داده اند و آن شست وشو و مرتب کردن پیکرهای «اِربا اربا» شده بود. وقتی این طور پیکرها می آمد، این بانوان، خون محل بریده را با گلاب شست وشو می دادند و برای اینکه خانواده وقت باز کردن تابوت، زخم های تن تکه تکه عزیزانشان را نبینند، آن را با گلبرگ گل می پوشانیدند.

 

 

بازپس گیری معراج و تلاش برای مرمت آن

پس از جنگ، این مکان دوباره به مالک اصلی اش بازگردانده می شود و او هم از آن به عنوان تعمیرگاه استفاده می کند تا اینکه با اعتراض اهالی فرهنگ و خانواده شهدا، این مجموعه سال 1394 خریداری می شود و در اختیار سازمان فرهنگی شهرداری قرار می گیرد. بعد از این است که معراج با همان هزار متر مساحت سابقش دوباره فضاسازی می شود و به هویت اصلی خودش باز می گردد. گویا از سال 1395 هم طرح هایی برای بهسازی آن انجام شده که اگرچه کُند، بخشی از آن به اجرا درآمده است و این روند مرمت همچنان ادامه دارد.

خادمان این مکان مقدس می گویند بعد از دفاع مقدس هیچ شهیدی را حتی شهید مدافع حرم برای غسل و کفن شدن به اینجا نیاورده اند. دلیل این موضوع را موسوی این طور بیان می کند: شهید مدافع حرم و شهید دفاع مقدس که جست وجو شده اند، به صورت نمادین به اینجا آمده اند اما چون در اینجا دیگر سردخانه ای وجود نداشته و امکان نگهداری از این پیکرهای مطهر نبوده است، مراسم شبیه آنچه در زمان دفاع مقدس داشتیم، انجام نگرفته است.

معراج که حالا شمایلی موزه مانند دارد، این روزها مرجع خدمات بسیاری برای برنامه های فرهنگی در حوزه ایثار و شهادت است که جمع آوری تصاویر شهدا، تهیه کلیپ و در اختیار گذاشتن وسایل و ادوات جنگی نمایشگاهی و یادمان هایی از این دست، برای برنامه های مختلف نهادها و تشکل ها از جمله آن هاست.


*اطلاعات این گزارش در گفت وگو با سید وحید موسوی عمادی، مسئول فرهنگ سرای شهید سلیمانی و محمود جنگی، یکی از فعالان و خادمان در حوزه شهدا، به دست آمده است.

ارسال نظر