کد خبر: ۲۸۵۰
۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

سوغات زیارت، سفیر مشهد

تولید سوغات زیارت از آن موضوعاتی است که همیشه از حد حرف فراتر نرفته و کمتر مشهدی به‌صورت تخصصی به آن ورود کرده است. به‌همین ‌دلیل وقتی تولیدات یک گروه جوان مشهدی را در فضای مجازی می‌بینیم، توجهمان جلب می‌شود. ساخت گنبد و بارگاه امام رضا(ع)، زینبیه، تندیس سردار سلیمانی، شمعدان رضوان تنها بخشی از محصولات آن‌هاست که ازسوی زائران با استقبال روبه‌رو شده است.

 تولید سوغات زیارت از آن موضوعاتی است که همیشه از حد حرف فراتر نرفته و کمتر مشهدی به‌صورت تخصصی به آن ورود کرده است. به‌همین ‌دلیل وقتی تولیدات یک گروه جوان مشهدی را در فضای مجازی می‌بینیم، توجهمان جلب می‌شود. ساخت گنبد و بارگاه امام رضا(ع)، زینبیه، تندیس سردار سلیمانی، شمعدان رضوان تنها بخشی از محصولات آن‌هاست که ازسوی زائران با استقبال روبه‌رو شده است.

بیشتر که می‌پرسیم، متوجه می‌شویم کارگاهشان در بولوار توس است؛ راهی می‌شویم تا از مسیری که طی کرده‌اند، بشنویم. هیچ کدام از اعضای این گروه نمی‌دانند چه وقتی گام در مسیر تولید گذاشته‌اند؛ زیرا آن توانمندی‌هایی که اکنون در تولید محصول، خودش را نشان داده در سال‌های بسیار دور پایه‌گذاری شده است.

نرگس ظفر، زهرا دلیری و مصطفی معمی‌وند، هر کدام مسیر خودشان را رفته‌اند و چیزهایی را آموخته‌اند و آن آموزه‌‌ها اکنون به کارشان می‌آید تا چرخ ایجاد یک محصول بچرخد. آن‌ها صاحب برند «پنجره‌فولاد» هستند که به‌صورت تخصصی در حوزه سوغات زیارت فعالیت می‌کند و تا‌کنون 25‌محصول روانه بازار کرده‌‌اند. این گروه با تولیداتشان نشان داده‌اند که این عرصه نیازمند توجه بیشتر تولید کننده‌هاست.

دانه های تسبیح هنر ایرانی

وقتی به دوره صفویه و پیش از آن می نگریم، نگاه هنری صنعتگران ایرانی را در ابزاری که می ساختند، می بینیم؛ هنرمندان قابلی که ابزار روزمره زندگی شان را در نهایت کمال ساخته اند و اکنون برای ما جنبه هنری بسیار والایی دارد. در آن دوره تک تک کالاهایی که تولید و استفاده می شد، یک خط فکری مشترک داشت.

 معماری منزل، وسایل خانه، لباسی که بر تن داشته اند، کفشی که پایشان بوده، کلیدی که دستشان می گرفته اند، حجره و حتی مسجد شان همه خطی از هنر آن زمان با خود داشته است و به همین دلیل محصولشان تبدیل به یک رسانه شده است که توانسته فرهنگ ایرانی را به دیگران بشناساند. 

در دوران معاصر در عرصه تولید و صنعت فقط به رفع نیاز فکر شده است و خبری از سبک زندگی ایرانی اسلامی نیست

این زبان مشترک جذابیت، هویت و تاریخچه دارد که پیام خود را به حال آورده است. این نگاه هنری در دوره قاجار کمرنگ می شود و در دوره پهلوی با ورود سبک زندگی صنعتی به جامعه ایرانی از بین می رود. در دوران معاصر در عرصه تولید و صنعت فقط به رفع نیاز فکر شده است و خبری از سبک زندگی ایرانی اسلامی نیست.

 چالش گروه پنجره فولاد این است که با نگاه به گذشته و توجه به ذائقه روز نیازجامعه را رفع کنند .در دوره معاصر این دانه های تسبیح از هم پاشیده شده است. رویایی که گروه پنجره فولاد برای خود ساخته اند، این است: «ما باید دانه های تسبیح هنر ایرانی را پیدا کنیم و جاهای خالی و گم گشته آن را باز تولید کنیم.»


سوغات، یک رسانه است

در گام بعدی آن ها تصمیم می گیرند که سوغات را انتخاب کنند و در این حوزه فعالیت خود را ادامه بدهند. آنچه این تیم به خوبی دریافته ، این است که سوغات یک رسانه است. گروه پنجره فولاد این باور را دارد که هر کدام از کالاهایی که می سازد و از مشهد به سویی می رود، یک سفیر فرهنگی برای این شهر است. 

وقتی کسی برج های دوقلو مالزی را از این کشور به مشهد می آورد، همراه آن فرهنگ آن را هم وارد می کند. معمی وند می گوید: سوغات می تواند پیام ما را به دیگر نقاط جهان ببرد و جذب مخاطب کند و همراه خودش گردشگر و زائر بیاورد و این تکثیر بارها اتفاق بیفتد. با این باور، عید نوروز 1401 چند میلیون سفیر فرهنگی به مشهد آمده که این شهر از ظرفیتشان به خوبی استفاده نکرده است.


سوغاتی مرتبط با مفاهیم رضوی داریم

«سوغات مشهد در خور شأن زائر امام رضا(ع) نیست و هیچ ربطی هم با زیارت پیدا نمی کند.» این ادامه صحبت معمی وند است که در تولید به سراغ گوشه ای از بازار سوغات مشهد رفته است؛ بازاری که گردش مالی هزاران میلیاردی اش بر کسی پوشیده نیست. آن ها در فرایند تحقیق، متوجه می شوند اگر تولیدکننده ها در حوزه سوغات زیارت، هوشمندانه به سراغ خلأها بروند و در تولید، جا پای یکدیگر نگذارند و جاهای خالی را پر کنند، می توانند اقتصاد مشهد و حتی کشور را زیر ورو کنند.

«پنجره فولاد» با تکیه بر جلوه های هنری حرم می خواهد سوغاتی تولید کند که ارتباطی نزدیک با مفاهیم رضوی داشته باشد

 اما بازار سوغات مشهد اکنون دراختیار زعفران و زرشک است که هیچ کدام در مشهد تولید نمی شوند و ارتباطی نیز با زیارت و امام رضا(ع) ندارند. سؤالی که معمی وند از ما می پرسد ولی پاسخش دست ما نیست، این است: «هر زائر هزینه ای را به زندگی اش تحمیل کرده است تا همراه با خانواده اش به مشهد بیاید.

 این سوغات چه مفهومی را از زیارت به زائران منتقل می کند؟» حرم گنجینه ای از مفاهیم و آثار رضوی دارد اما کار هنرمند با صنعتگر و بازار گره نخورده است که با توجه به آن مفاهیم، محصول تولید کنند. «پنجره فولاد» با تکیه بر جلوه های هنری حرم می خواهد سوغاتی تولید کند که ارتباطی نزدیک با مفاهیم رضوی داشته باشد.


نقش موتیف های هنری حرم مطهر در فرش

معمی وند از سال 86 تا 89 طراح امور فرهنگی حرم‌مطهر رضوی بوده است. تجربه های خوبی در زمینه مفاهیم رضوی دارد. از سال 89 مشاور هنری پروژه های آستان قدس بوده است، سپس او طراح و کارشناس هنری شرکت فرش می شود. طرح تابلوفرش ها او را به سوی این فکر سوق می دهد که چرا این تابلو فرشی که صادر می شود، نباید نشانی از ایران داشته باشد؟ 

او نقش و نگارهای ایرانی را از دل زیبایی های حرم بیرون می کشد تا تبدیل به فرش شود. در آن برهه متوجه می شود که موتیف های هنری حرم می تواند مدرن شود و به فرش تبدیل شود؛ فرشی که در نمایشگاه «دموتکس»آلمان استقبال می شود و نشانی از هنر ایرانی -اسلامی هم دارد. آن زمان استودیو مُلک با همین نگاه، راه اندازی می شود تا آمیزه ای از هنر ایرانی و اسلامی باشد. برنامه های «زیر سایه خورشید» نقطه عطف دیگری را در کارنامه کاری معمی وند و گروهش رقم می زند.

 او سه سال مسئول طراحی و ساخت هدایایی می شود مانند حرزهای متبرک حضرت، نمک و نبات متبرک، شمعدان که در دهه کرامت قرار می شود به شهرها و کشورهای مختلف برود. گروه او پیش از ورود جدی آن ها به این عرصه، سه سال سوغات زیارت برای دهه کرامت تولید می کند.

 آنجا هنوز خبری از کارگاه نیست و یکی از چالش های آن ها فضایی است که بتوانند کاری را که طراحی کرده اند به تولید برسانند. از بانوان محله تا حاشیه شهر را در مساجد و حسینیه ها بسیج می کنند تا در مدتی کوتاه بتوانند تعداد زیادی تولید داشته باشند. 

این تجربه باعث می شود هنگام ورود به دنیای تازه تولید، آمادگی کافی برای آن داشته باشند. آنچه الان تولید می شود، حاصل چند سال تجربه در حوزه زیارت است. سال ها حضور در حرم و ارتباط با زائر شناخت ایجاد کرده اما چالش این گروه تجاری سازی و بازار بوده است.

 


پنجره فولاد؛ کارخانه سوغات زیارت

یک اتفاق آن ها را به سوی تولد برند پنجره فولاد سوق می دهد. طراحی تندیس حاج قاسم سلیمانی دو ماه پیش از شهادت او انجام شده است که در آن زمان، تبدیل به یک محصول نمی شود. ساخت یک مجسمه حجمی و چهره نامدار که مردم خیلی خوب می توانند تشخیص بدهند با او شباهت دارد یا نه، کار سختی است. 

لزوم ایجاد یک برند جدید برای رسیدن به هدف ساخت کارخانه سوغات زیارت آن ها را وامی دارد تا به سراغ برند پنجره فولاد بروند که نامش علقه انکارناپذیری با امام رضا(ع) دارد

اما حاج قاسم شهید می شود و در تشییع حاج قاسم آن ها طرح را از مردم نظرسنجی می کنند و سه بار طراحی آن عوض می شود تا بیشترین شباهت را با سردار داشته باشد. آن ها دو تولیدکننده برای اجرای طرح انتخاب می کنند اما نتیجه کار آن دو دلخواه تیم طراح نیست.

 در نهایت گروه تصمیم می گیرد خودش وارد گود شود و روی یک میز عسلی شروع به تولید تندیس می کند. گروه، از تولید خودشان رضایت بیشتری دارند و همین باعث می شود که آن میز تبدیل به یک اتاق و سپس دو اتاق شود. اما همین جا با یک چالش روبه رو می شوند تا نخستین تجربه تولید را به دست آورند: «پس از تولید تندیس حاج قاسم، چون ما هنوز توان تأمین نیاز بازار را نداشتیم، کار به دست کپی کار افتاد و بازار را به دست گرفت.»

لزوم ایجاد یک برند جدید برای رسیدن به هدف ساخت کارخانه سوغات زیارت آن ها را وامی دارد تا به سراغ برند پنجره فولاد بروند که نامش علقه انکارناپذیری با امام رضا(ع) دارد.


کارخانه دانش بنیان، رویایی که دور نیست

سرمایه آن ها برای شروع کار 2میلیون تومان پول و دنیایی از ایده است. وقتی شروع به کار می کنند، هنوز ایده ساخت سوغات زیارت برایشان شفاف نیست. جسته گریخته کارهایی انجام می دهند ولی هدف را نیافته اند. وقتی گروه مسیرش را پیدا می کند، کرونا از راه می رسد و تولید سوغات را با چالش روبه رو می کند. 

وقتی زائری نیست برای چه کسی باید تولید کرد؟ اما آن ها با این مسئله هم روبه رو می شوند. در شروع کار، حتی خبری از میز و صندلی هم نیست و مجبورند روی زمین بنشینند و کارهایشان را بسازند. در مقطعی از زمان پارکینگ مؤسسه جوانان آستان قدس به داد کمبود فضا می رسد تا سفارش هایشان برای طرح زیر سایه خورشید روی زمین نماند.

 آنجا تازه به این نتیجه می رسند که یافتن جایی که بشود بدون دغدغه در آنجا کار کرد، یک مسئله جدی است. اتاق های دفتر 120متری کارشان در کلاهدوز را تبدیل به کارگاه می کنند و درنهایت به یک سوله که قبلا مرغداری و آفرودسازی بوده است، کوچ می کنند. جایی که دو رشته لامپ برای روشنایی بیشتر ندارد و اجاره ای است.

نزدیک به دو ماه طول می‌کشد تا فضای آنجا را آماده کنند و اکنون می دانند تا چند وقت دیگر باید آنجا را واگذار کنند. اما آن ها همه این مراحل را طی کرده اند تا اکنون به نقطه ای برسند که گروه سه یا چهارنفره شان تبدیل به یک کارگاه هفده نفره شود و 25محصول تولید کند. رؤیایشان ایجاد کارخانه دانش بنیان سوغات زیارت و اشتغال برای 300 تا 400نفر است.


آموزش و چالش های دیگر

وقتی وارد ماجرای تولید می شوند، می فهمند که آن ها طراحان و ایده پردازان خوبی هستند اما سر رشته زیادی از کسب وکار ندارند. به همین دلیل مهم ترین سرمایه گذاری را درزمینه آموزش کرده اند. در طول دو سال 120میلیون هزینه کرده اند تا از دوره های کسب و کار تا مدیریت منابع انسانی را آموزش ببینند؛ قالب سازی، ریخته گری، رنگ آمیزی را می آموزند و آن را در کار خودشان توسعه می دهند تا بتوانند محصول با کیفیت تولید کنند. 

پس از افزایش نیرو، مسئله کمبود فضا برایشان جدی می شود و اتاق های دفتر یکی یکی تبدیل به فضای کارگاهی می شود

در ابتدای کار همه کارهای ساخت دستی انجام می شود و آن ها مسائل زیادی را پشت سر می گذراند. حتی پمپ باد و پیسوله هم ندارند و با دست شروع به رنگ زدن می کنند. به تدریج متوجه می شوند که برای تولید بیشتر نیاز به نیروی بیشتری دارند. پس از افزایش نیرو، مسئله کمبود فضا برایشان جدی می شود و اتاق های دفتر یکی یکی تبدیل به فضای کارگاهی می شود.

 سپس موضوعات مدیریت، مالی و حسابداری به صدر چالش ها اضافه می شود. پس از آن بازاریابی و فروش مطرح می شود تا پیمودن این مسیر سخت به همین آسانی میسر نشود و «عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها». آن ها با همه این فراز و فرودها دست و پنجه نرم کرده اند و اکنون باور دارند تولید خلاق و دانش بنیان سخت است، اما به آینده نیز نگاه روشنی دارند.

 

تولید هر روز با چالشی جدید رو به روست

نرگس ظفر شش سال پیش، ابتدا حسابدار مجموعه بوده است اما از زمانی که سفارش زیر سایه خورشید را پذیرفتند، وارد تولید شد. اکنون بیشتر کارهای مالی، حسابداری، بازاریابی و فروش بر عهده اوست. ظفر همه تلاشش را می کند تا بتواند محصول را در بازار بفروشد. صفحه مجازی فروش و فروشگاه های آفرینش‌های هنری و به نشر از مقاصد فروش است.

 آن ها به بازار تهران و قم و حتی عراق هم ورود پیدا کرده اند تا محصولات باکیفیت را به دست مصرف کننده برسانند و برنامه دارند که سایت هم راه اندازی کنند تا مسیر دسترسی به مشتری آسان تر شود. معمولا از فروشنده محصولاتشان می پرسند کدام یک از محصولات پرفروش بوده است و دلیل آن را بررسی می کنند.

ظفر می گوید: کسانی که به مشهد می آیند از همه قشر هستند. باید محصول همه پسند باشد. محصولات کاربردی معمولا فروش بهتری دارد. تولید هر روزش چالش است. ظفر این چالش های هر روزه را این طور تفسیر می کند: غیر ممکن است یک روز سر کار بیایی و با مسئله تازه ای روبه رو نشوی. 

اوایل خسته می شدیم و می گفتیم تا کجا می توانیم ادامه بدهیم. آرام آرام یاد گرفتیم چطور از این چالش ها عبور کنیم. من علاقه دارم خانم های سرزمینم را توانمند کنم. هیچ کدام از کسانی که الان با ما کار می کنند، چیزی از تولید نمی دانستند ولی اینجا فهمیدند که حضورشان چقدر ارزشمند است و نبودشان به تولید ضربه می زند.

 

قراربود طراح باشم، تولیدکننده شدم

زهرا دلیری که 25 سال بیشتر ندارد و قرار بوده یک طراح گرافیک در مجموعه باشد، اکنون یک تولید کننده است. او همه مراحل تولید را آموزش دیده و اکنون دایرالمعارف کارگاه است. دلیری از زمان شکل گیری استودیو ملک همراه گروه بوده و اکنون یکی از سهام داران استودیو ملک است.

هنری بودن یک تولید برای او اهمیت دارد. دلیری به بصری بودنش تکیه دارد و دوست دارد کاری را که طراحی کرده است، ببیند. همین مسئله او را بیش از پیش به کار تولید نزدیک کرده است.

 دلیری می گوید: اکنون که با چالش تولید روبه رو شده ام و محدودیت های آن را می دانم، طراحی که انجام می دهم، نیز با همین نگاه است. می دانم آن زوایایی که من به راحتی در طراحی می آورم، در چرخه ساخت به سادگی میسر نیست.

او به عنوان یک طراح فکرش را نمی کرده است که روزی دست هایش رنگی شود یا لباسش خاکی شود. نخستین تجربه تولید یک اثر طراحی شده را زمانی تجربه کرد که در آستان قدس کارآموز معمی وند بوده است. او آنجا از نبود استاد استفاده کرد تا کار را خودش به سرانجام برساند و خیلی زود به اشتباهی که انجام داده بود، پی برد و نخستین دلسردی و بغض تولید را تجربه کرد!

 اما برخورد خوب استاد برای دعوت به تلاش بیشتر و نه کسب نتیجه، او را به ادامه این راه امیدوار کرد. دلیری می گوید: این اتفاق بارها و بارها در مسیر تولید یک اثر تازه می افتد، ولی ما باورمان شکل گرفته است. ما جایی که خسته می شویم، هدفمان را یادآوری می کنیم و تلاشمان را ادامه می دهیم و گام هایمان را محکم تر برمی داریم تا نتیجه بگیریم.

او کارخانه شدن این کارگاه را دور از ذهنش نمی داند و برای رسیدن به این هدف تلاش می کند.

ارسال نظر