کد خبر: ۳۵۸۹
۲۱ مهر ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

«طاش»؛ نخستین مجتمع مسکونی محدوده الهیه سال ۷۹ ساخته شد

ساکنان اولیه بدون برق، گاز و تلفن در آن ساکن شده بودند. اکنون این مجتمع در میان آبادی‌ها و ساختمان‌های نوساز الهیه و اقدسیه رنگ باخته و مشکلات آن‌زمانش که دوری از مناطق مسکونی و تجاری بوده، برطرف شده و مشکلاتی ازجمله فرسودگی جایش را گرفته است. تعداد زیادی از ساکنان آن‌زمان نقل مکان کرده‌اند، اما بسیاری از آن‌ها در قید حیات هستند و خاطرات شنیدنی و جالبی دارند.

دیوارهایی با نمای آجر سفالی که بوی کهنگی می دهد. مجتمع مسکونی «طاش» را از مجتمع‌های اطرافش جدا کرده و حکایت از قدمت آن دارد. مجتمع طاش قدیمی‌ترین و نخستین مجتمع ساخته‌شده در محدوده الهیه است. اواسط سال1379 که کار ساخت این مجتمع به پایان رسید، تا چشم کار می‌کرد، اطرافش بیابان بود. ساکنان اولیه بدون برق، گاز و تلفن در آن ساکن شده بودند. 

اکنون این مجتمع در میان آبادی‌ها و ساختمان‌های نوساز الهیه و اقدسیه رنگ باخته و مشکلات آن‌زمانش که دوری از مناطق مسکونی و تجاری بوده، برطرف شده و مشکلاتی ازجمله فرسودگی جایش را گرفته است. تعداد زیادی از ساکنان آن‌زمان نقل مکان کرده‌اند، اما بسیاری از آن‌ها در قید حیات هستند و خاطرات شنیدنی و جالبی دارند از روزهایی که در صف نفت، گاز و تلفن می‌ایستادند و از دکه‌های آهنی و حصیری که جایشان را به مغازه‌ها داده‌اند، خرید می‌کردند.

 

حکاکی نام مجتمع بر موزاییک‌ها

پیداکردن آپارتمان‌های «طاش» در اقدسیه36 کار سختی نیست چراکه روی قسمت پایینی دیوارهایش موزاییک‌هایی نصب‌ شده که نام طاش بر آن حکاکی شده است. این موزاییک‌های صورتی‌رنگ که حالا بعد از گذشت 22سال در بسیاری جاها ریخته و کنده شده است، در واقع نشان اصلی مجتمع است. این عنوان هم برگرفته از نام مهندس آن، خانم طاش، است. شناسنامه سنگی روی دیوار ورودی در طی گذشت سال‌ها ناخوانا شده و باید اطلاعات را از افراد محلی کسب کنیم. 

چند مجتمع دیگر به نام‌های «آر ای»، «سلحشوران» و «یاس» اطراف «طاش» هستند که با فاصله کوتاهی بعد از آن ساخته شده‌اند و عموم مردم، این ساختمان‌ها را به لحاظ قدمت با هم برابر می‌دانند اما بررسی‌های ما حکایت از آن دارد که طاش زودتر از سایر مجتمع‌ها به بهره‌برداری رسیده و اولین ساکنان بولوار اقدسیه را در خود جای داده است. در این بین به نام آقای جان‌مشهدی می‌رسیم که اولین فرد ساکن در این مجتمع بوده اما گویا حدود 15سال پیش نقل مکان کرده و همسایه‌ها شماره یا آدرسی از او ندارند. 

زهرا رضی و همسرش عباس شریعت‌احمدی، دومین ساکنان این مجتمع هستند و همچنان در آن سکونت دارند. زهراخانم که اکنون در آستانه چهل‌و‌چهارسالگی قرار دارد، تعریف می‌کند؛ «اول که خانه را تحویل گرفتیم، برق، گاز و تلفن نداشت. بعد چند روز برق وصل شد اما لوله‌کشی گاز حدود 3سال طول کشید. اینجا بیابان بود و مردها که می‌رفتند سر کار، ما زن‌ها جرئت نمی‌کردیم بیرون برویم. 

اینجا پر از سگ‌های ولگرد بود. تا زمانی که برق نداشتیم، عصرها قبل تاریکی هوا می‌رفتیم خانه پدرشوهرم. کسانی هم که در خانه‌هایشان می‌ماندند با نور شمع، گردسوز و کرسی سر می‌کردند. آقای جان‌مشهدی که کارهای ساختمان را پیگیری می‌کرد، یک تلفن بی‌سیم از مخابرات گرفته بود و شماره‌ خانه‌ پدر و مادرهایمان را به او داده بودیم که وقتی خانه نیستیم اگر موردی پیش آمد بتواند اطلاع دهد. یک روز زنگ زد خانه پدرشوهرم و گفت برق وصل شده است. 

اینجا بیابان بود و مردها که می‌رفتند سر کار، ما زن‌ها جرئت نمی‌کردیم بیرون برویم

خیلی خوشحال شدیم. بعد از آن، دیگر در خانه خودمان زندگی می‌کردیم اما بعضی‌ها بودند که یا اجاره دادند یا درکل واحدشان خالی بود و وقتی آبادتر شد، ساکن شدند.» به گفته او، ساکنان از طریق همین تلفن بی‌سیم آقای جان‌مشهدی با اطرافیانشان تماس‌های ضروری را می‌گرفتند.


نبودن مغازه و خرید از محله‌های دورتر

همسرش، عباس شریعت‌احمدی که به‌تازگی از ورزش آمده و با همان لباس‌های ورزشی سفیدش از میانه صحبت‌ها به ما ملحق می‌شود، از سختی خریدکردن‌های آن‌زمان یاد می‌کند و می‌گوید: هیچ مغازه‌ای این دوروبر نبود. حتی نانوایی نداشتیم و هر خریدی داشتیم، نزدیک‌ترین آبادی به ما، بولوار هاشمی‌مهنه در شهید فلاحی بود. برای رفتن به آنجا هم کسانی که موتور و وسیله شخصی نداشتند، از تاکسی‌های خطی استفاده می‌کردند. 

نزدیک‌ترین مرکز بهداشت هم در بولوار فاطمیه شهرک شهید فلاحی بود و برای واکسن بچه‌ها به آنجا می‌رفتیم. به گفته او آن‌زمان از بولوار فاطمیه به الهیه، مسیر مستقیم آسفالتی بوده که از آن رفت‌وآمد می‌کردند و مثل الان بزرگراه و بولوارکشی در کار نبوده است.


فروختن نفت با نیسان آبی

ساکنان اولیه مجتمع طاش چون گاز نداشتند از بخاری نفتی و پیک‌نیک استفاده می‌کردند. یک نفر هم به نام آقای هاشمی با نیسان آبی که دارای منبع بوده، نفت را می‌آورده و در گالن‌های بیست‌لیتری به ساکنان می‌فروخته است. کپسول گاز هم توسط خودروهای دو شرکت بوتان و فرگاز به دست مردم می‌رسیده است. البته این هم به‌راحتی نبوده است. 

رامین میرشاهی که از سال81 در این مجتمع ساکن شده است، تعریف می‌کند: روزهایی که قرار بود گاز بیاورند، مردم قبل از آمدن خودروها در صف می‌ایستادند چون وقتی خودرو می‌آمد، فقط به تعداد کمی از اهالی گاز می‌رسید و باز دوباره باید خودروها می‌رفتند کپسول گاز می‌آوردند و این رفت‌وآمدها باعث می‌شد مردم تا سه چهار ساعت در صف باشند.

او همچنین از صف‌های تلفن یاد می‌کند و می‌گوید: یکی از همسایه‌ها که خط تلفن گرفته بود، آن را با کابلش می‌آورد وسط مجتمع و همسایه‌ها صف می‌کشیدند که با این تلفن به خانواده و اقوامشان زنگ بزنند. برای پولش هم سکه‌های 25تومانی و 50تومانی می‌دادند.

 

 

تبدیل‌کردن اتاق خانه به مغازه

میرشاهی دندانش درد می‌کند و صحبت کردن برایش سخت است اما حالا که پای خاطرات قدیم به میان آمده است، دردش را نادیده می‌گیرد و از دکه‌های آهنی تعریف می‌کند؛ «با چند تکه آهن، چهارچوبی درست کرده بودند و دورش را حصیر و پارچه کشیده بودند و در آن اقلامی مثل میوه و سبزی می‌فروختند. بعد از مدت کوتاهی یکی دوتا از ساکنان در اتاق خانه‌شان اجناس سوپر گذاشته و از پنجره می‌فروختند.» 

خود میرشاهی هم کمی بعدتر همین کار را انجام می‌دهد. او از حدود 12سال پیش، بخشی از خانه‌اش را تبدیل به مغازه کرده و همچنان مغازه‌اش دایر است. میرشاهی آن‌زمان شغل آزاد داشته اما وقتی می‌بیند در این مغازه می‎تواند درآمد داشته باشد، تغییر شغل می‌دهد و تاکنون در همین کسب مانده است.

او به درختان مقابل مغازه‌اش اشاره می‌کند و می‌گوید: این درخت توت و به را خودم کاشته‌ام. درخت‌های توت جلوتر را هم همسایه‌ها کاشته‌اند ولی درخت‌های کاج را شهرداری کاشته است. پیاده‌روهای مجتمع طاش، دو ردیف درخت‌کاری شده است که از طرفی باعث سرسبزی شده اما از طرفی به قول اهالی، فضای پرت را زیاد کرده است. میرشاهی به پیاده‌رو مقابل مغازه‌اش اشاره می‌کند و می‌گوید: در گذشته اینجا چمن‌کاری بود اما از وقتی برای کابل‌کشی آن را کندند، دیگر چمنی کاشته نشد و همین‌طور خاکی باقی ماند.

آقا رامین همچنین از زمانی یاد می‌کند که ساختمان‌ مجتمع «طاش» با نام «بوستان» و «مجتمع آر ای» به نام «گلستان» بین اهالی شهرت داشته است. به گفته او هنوز هم قدیمی‌های محل نام‌های بوستان و گلستان را می‌شناسند اما هرچه زمان گذشته و آپارتمان‌سازی بیشتر شده است، این مجتمع‌ها هم بین مردم بیشتر با همان نام «طاش» و «آر ای» شناخته شده‌اند.


حالا مردم بین بلوک‌ها گم می‌شوند

زهرا پروستان‌زاده از دیگر قدیمی‌های مجتمع طاش است. او جزو اولین کسبه این محل است و مغازه‌اش با نام سوپر چتر بین اهالی شناخته شده است. البته مغازه او هم بخشی از فضای خانه‌اش است. پنجره کوچکش که به روی اتاقی پر از مواد غذایی، شوینده و بهداشتی باز می‌شود، دید ن دارد. چراغ‌های ال‌ای‌دی هم که به شکل چتر درآمده تا نمادی از مغازه‌اش باشد، خاموش است و اگر راهنمایی اهالی نبود نمی‌توانستم مغازه‌اش را پیدا کنم، چون نمای بیرونش دقیقا مانند دیگر واحدهاست و تا داخل پنجره را نبینی، متوجه نمی‌شوی کنار یک فروشگاه ایستاده‌ای. 

زهرا خانم اکنون 55سال دارد و از زمان جوانی به این مجتمع نقل مکان کرده است.اهالی سال‌هاست با فروشنده مغازه مأنوس‌اند، هر کدام از مقابل پنجره‌اش رد می‌شوند سلام و خوش‌وبشی می‌کنند. 

او تعریف می‌کند؛ «سال79 دو دختر ده‌ساله و شش‌ساله داشتم که شوهرم آگهی فروش این خانه‌ها را در روزنامه دید و ثبت‌نام کردیم. بعد مدتی هم نامه آمد و گفتند اسم ما تأیید شده و می‌توانیم این خانه‌ها را بخریم. یک میلیون و 400هزار تومان دادیم، باقی‌اش هم وام پانزده‌ساله بود که باید ماهی 23هزار تومان قسط می‌دادیم.» 

این‌قدر این اطراف بیابان بود که از اینجا، پایانه اتوبوس‌رانی و کسانی را که از اتوبوس‌‌‌ها پیاده می‌شدند می‌دیدم

او دستش را از پنجره بیرون می‌آورد و به سمت الهیه اشاره می‌کند و می‌گوید: آن‌زمان این‌قدر این اطراف بیابان بود که از اینجا، پایانه اتوبوس‌رانی و کسانی را که از اتوبوس‌‌‌ها پیاده می‌شدند می‌دیدم. بعد هم می‌خندد و می‌گوید: اکنون این‌قدر آباد شده است که مردم بین بلوک‌ها و ساختمان‌ها گم می‌شوند و ما هم از چندمتری خودمان آن‌طرف‌تر را نمی‌بینیم.


آوردن پیک‌نیک و کتری برای روضه‌ها

زهرا میلانی می‌گوید: از وقتی اینجا از حالت بیابانی درآمد و آبادتر شد، خانم‌ها هر از چندگاهی دوره قرآن و مراسم روضه‌خوانی می‌گرفتند. دو سال بود که به‌دلیل کرونا هیچ مراسمی نبود. خانه‌ها هم کوچک است و با شرایط کرونایی جور در نمی‌آمد. فقط گاهی نذری پخش می‌کردند اما اکنون چند ماهی است که جلسه‌ها را از سر گرفته‌اند.

به گفته او بعد از کرونا، اهالی ترجیح داده‌اند جلساتشان را در پارک نزدیک مجتمع برگزار کنند. هرکس بانی جلسه می‌شود خودش هم هزینه‌های چای و پذیرایی را می‌دهد. علاوه بر آن، مردم نذری‌هایشان را می‌آورند و پخش می‌کنند. البته مسجد امام رضا(ع) که در الهیه قرار دارد از زمان ساخت طاش، دایر بوده و اهالی از برنامه‌های آن استفاده می‌کردند اما برنامه‌های محلی‌شان را در اینجا برگزار می‌کنند.


یک اقدسیه است و یک عزیزخانم

پرس‌وجو درباره جلسه قرآن، ما را به بلوک عزیز خانم می‌رساند. عزیزخانم که در آستانه هشتاد‌سالگی قرار دارد از اعضای ثابت جلسه‌هاست. البته کمتر از 10سال است که در مجتمع ساکن شده، اما در این مدت با اخلاق گرم و مهربانش، نامش بر سر زبان‌ها افتاده و به قول همسایه‌اش، یک اقدسیه است و یک عزیز خانم. پیدا کردن آدرس و شماره تماسش هم کار سختی نیست. 

از وقتی اینجا از حالت بیابانی درآمد و آبادتر شد، خانم‌ها هر از چندگاهی دوره قرآن و مراسم روضه‌خوانی می‌گرفتند

پیش هرکس نامش را بردیم عزیزخانم را می‌شناخت و ما در عرض چند دقیقه مقابل منزلش بودیم البته عزیزخانم خانه نبود و گفت‌وگوی ما با او تلفنی انجام شد؛ «مامان جان این جلسه قرآن را یکشنبه‌ها داریم. هر فردی دوست داشته باشد جلسه را در خانه خودش می‌گیرد خیلی وقت‌ها هم خداخیرش دهد، همسایه طبقه بالای ما، خانم نیک‌پور، بانی می‌شود. دو ماه محرم و صفر هر روز در پارک مراسم می‌گیریم. 

امسال ساعت5 عصر سخنران می‌آمد و تا موقع اذان مغرب ادامه داشت. البته خانم‌ها از ساعت4 می‌آمدند. یکی از خانم‌های محله خدا دامنش را سبز کند، بچه‌ ندارد، او قبول کرده بود قبل همه می‌آمد زیرانداز را پهن و همه‌چیز را آماده می‌کرد. خانم‌ها هم وسایل لازم را می‌آوردند. یکی پیک‌نیک می‌آورد. یکی استکان، یکی چای، قند، دستمال کاغذی، کتری و... نذری هم می‌آوردند از بیسکوییت و میوه گرفته تا آش، شله‌زرد.»

 

استحکام زیاد، طراحی ضعیف

بنگاه‌های اطراف مجتمع طاش، به خوبی این ساختمان‌ها را می‌شناسند. سیدحسین حسینی که یکی از این بنگاه‌داران است، می‌گوید: مجتمع طاش دارای 21بلوک و 174واحد است که شامل ساختمان‌های دوطبقه، سه طبقه و چهار طبقه است.

او نگاهش را به سمت مجتمع می‌چرخاند و از استحکامش تعریف می‌کند؛ «خانه‌هایش واقعا محکم است و از این جهت از خیلی خانه‌های نوساز بهتر است ولی ایراد و کم و کاستی هم زیاد دارد. بعضی‌ها تراس و انباری ندارند. از فضا به‌خوبی استفاده نشده و پارکینگ‌ها خوب طراحی نشده است.»

او هم سال80 یکی از این واحدها را با پرداخت یک‌میلیون و چندصد هزار تومان و اقساط 15ساله ماهی حدود 25هزار تومان خریده است. به گفته حسینی بیشتر ساکنان این واحدها، یا افراد بازنشسته هستند یا افراد شهرستانی که به مشهد مهاجرت کرده‌اند.

بعد از صحبت‌های او، بار دیگر وارد مجتمع طاش می‌شویم و در آن دور می‎زنیم. بافت زیبا و در عین حال عجیبی دارد. بعضی واحدها که در مجاورت درختان جلو مجتمع قرار گرفته‌اند از سایه و سرسبزی آن بهره می‌برند. بعضی‌ها هم در بلوکشان را که باز کنند، پا روی خاک و موزاییک‌های شکسته می‌گذارند. عده‌ای فضای مقابل بلوک را با وسایل مختلفی ازجمله فنس، ایرانیت، پارچه، نرده و... حفاظ زده‌اند و این مکان به‌نوعی حیاط اختصاصی آن‌ها تلقی می‌شود.

ارسال نظر