کد خبر: ۳۸۵۹
۱۸ آذر ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

محمدحسن‌خان مسعودی؛ کلیددار مشهد در عصر مشروطه

«محمدحسن‌خان مسعودی خراسانی»، در روزهای تاریک و روشن سال 1288 خورشیدی شهرداری را با صرف هزینه شخصی‌ اداره کرد و نگذاشت هرج و مرج بر مشهد حکم‌فرما شود.

در مشهد بلوایی به پا شده که مانندش را کسی به یاد ندارد؛ هر کس به خودش اجازه می‌دهد موافقان استبداد را هر طور دوست دارد مجازات کند. از آن سو اندک نظامیان باقی مانده هم با کمک روس‌ها گاه و بی‌گاه حملاتی را در شهر انجام می‌دهند. 

 مشروطه‌خواهان مقابل «حیطه حاج کربلایی علی» سنگر گرفتند تا شبانه ارگ را تصرف کنند. سه سرباز برای مقابله به میدان می‌آیند اما دو نفرشان کشته می‌شوند و نفر سوم فرار می‌کند. 

روس‌ها به کمک نظامی‌ها می‌آیند و مشروطه‌خواهان موقتا عقب‌نشینی می‌کنند، با این حال به نظر می‌رسد شهر دست مشروطه‌خواهان است. آن‌ها تلگراف‌خانه را تصرف کردند و سپس بمبی در خانه برادرزاده نیرالدوله (حاکم جدید خراسان) انداخته او را وادار کرده‌اند با انجمن ایالتی همکاری کند. مجاهدین مشروطه خواه نیز به یوسفخان بیگلربگ (داروغه مشهد) شلیک کرده، پایش را به دم قاطری بستند و در شهر می‌چرخانند! 

این اوضاع و احوال مشهد در حوالی سال‌های 1327 قمری (1288 خورشیدی) است، یعنی یک سال بعد از به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه قاجار. انگار که وضعیت شهر به ریسمانی می‌ماند که به پای یوسفخان بیگلربگ بسته شده؛ به مویی بند است، هر لحظه هزار بار بالا و پایین می‌رود! 

در همین روزهاست که «محمدحسن‌خان مسعودی خراسانی» یک ماموریت غیرممکن را قبول می‌کند و می‌شود کلیددار مشهد. در این گزارش قرار است با مردی آشنا شوید که در روزهای تاریک و روشن مشروطه، عنان شهر را به دست گرفت و نگذاشت هرج و مرج بر مشهد حکم‌فرما شود.

 

مهم‌ترین لقب نام نیکی است که باقی می‌ماند

تاریخ مشروطه روزهای پر فراز و نشیب زیادی تجربه کرده است، اما حالا بعد از حدود 115 سال، مشروطه برای بیشتر ما ایرانی‌ها یک کلمه با بار معنایی مثبت است، یک تصویر روشن، یک روزنه امید. 

این تصورات که در نتیجه جریان‌سازی مشروطه بر روند قانونمنداری کشور، در ذهن ما شکل گرفته باعث شده مشروطه‌خواهان هم از دید ما انسان‌های روشن‌فکری به نظر بیایند که همواره با قدرت کلام و سخنرانی‌های تأثیرگذار‌شان سعی در اصلاح امور داشتند. 

البته که بیشتر مشروطه‌خواهان هم همینطور بودند، اما تاریخ مشروطه رفتار خشونت‌آمیز هم کم ندارد. رفتارهایی که کمتر درباره‌اش گفته و شنیده شده. 

البته که قصد ما بررسی دلایل شکست یا پیروزی مشروطه و موشکافی تاریخ نیست، فقط این‌ مقدمه را گفتیم تا اگر شما هم با چنین دیدگاهی دارید این متن را می‌خوانید، با خواندن روایت‌های خشونت آمیز از سوی برخی مشروطه‌خواهان، نسبت به کلیت مشروطه بدبین نشوید.

در این گزارش قرار است شما را همراه خود به عصر مشروطه ببریم و داستان مردی را روایت کنیم که خانه‌اش را گرو گذاشت تا بتواند بلدیه نوپای مشهد را اداره کند. مردی که همچون اجدادش حکومت بخشی از ولایات قاجار را به عهده داشت، اما از مشروطه‌خواهی دست نکشید و با انقلاب همراه شد. مردی که از دوره هفتم تا چهاردهم نماینده مجلس شورای ملی شد اما از قدرت سوءاستفاده نکرد و از مدار درستکاری خارج نشد. محمدحسن مسعودی خراسانی در طول دوران زندگی‌اش حکومت 6 شاه رو تجربه کرد و القاب مختلفی چون «آقا سردار»، «شجاع‌الایاله» و «سالار موید» را از آن‌ها گرفت، اما مهمترین لقبش نام نیکی است که از خود به جای گذاشت. 

 

وقتی داروغه مشهد درس عبرت بقیه می‌شود!

سال 1327 قمری (1288 خورشیدی) است؛ هنوز تهران توسط مشروطه‌خواهان فتح نشده، اما بازار مشروطه در مشهد گرم است و گروه‌های مجاهدین به ریاست «کربلایی سیدآقا کوچک نانوا» و «میرزا بابا ترک قفقازی» امور شهر را به دست گرفتند. 

این گروه‌های مجاهد، نخبگان شهر که در انجمنی به نام «انجمن ایالتی» جمع شدند را وادار می‌کنند «یوسفخان بیگلربگی» را احضار کنند. «بیگلربگ» کلمه‌ای ترکی است که در دوره قاجار به داروغه و رئیس شهربانی گفته می‌شد. بی‌شک رئیس شهربانی مشهد در دوره استبداد، ظلم‌های فراوانی به مردم کرده بود و مجاهدین قصد دارند از فرصت به دست آمده برای گرفتن انتقام استفاده کنند. درحالیکه استاندار خراسان از ترس مشروطه‌خواهان در ارگ حکومتی پنهان شده، یوسفخان بیگلربگ به دعوت انجمن پاسخ مثبت می‌دهد و برای گفتگو به جلسه انجمن ایالتی می‌آید.

اما چند دقیقه بیشتر از آمدن یوسفخان نگذشته، در حالیکه مشغول صحبت با یکی از اعضای انجمن ایالتی است، گروه‌های مجاهدین ناغافل 3 تیر گلوله «ماوزر» به سرش شلیک می‌کنند. جنازه‌اش را از پنجره به کوچه پرتاب می‌کنند، پایش را به دم قاطری می‌بندند و بعد برای اینکه سایر استبدادگران حساب کار دستشان بیاید، از همانجا تا پایین خیابان جنازه را به دنبال قاطر می‌کشانند. جنازه یوسفخان بیگلربگ در نهایت در مقابل خانه‌ داروغه می‌ایستد، جایی که امروز یکی از جاذبه‌های گردشگری مشهد است و آن‌روزها محل سکونت او و خانواده‌اش بوده است. 

 

کلید شهر در دست محمدحسن‌ مسعودی

رواج چنین اتفاقاتی باعث می‌شود مرحوم «آیت‌الله حاج میرزا حبیب‌الله مجتهد شهیدی» یا «مجتهد خراسانی» که یکی از روحانیون بزرگ و روشنفکر مشهد بوده و در میان توده مردم نیز نفوذ داشته، برای جلوگیری از آشوب بیشتر در شهر، از محمدحسن خان مسعودی، مشهور به «شجاع‌الایاله» که مورد اعتماد همه گروه‌ها بوده بخواهد که امور شهر را به دست بگیرد. 

آیت‌الله مجتهد شهیدی مشهور به «آقا» نظر انجمن ایالتی را نسبت به محمدحسن‌خان جلب می‌کند و در سال 1327 قمری (1288 خورشیدی) اداره امور شهر را به شجاع‌الایاله می‌سپرد. 

 

دستور تاسیس بلدیه از سوی استاندار وقت به محمدحسن خان مسعودی در سال 1325 قمری

 

محمدحسن خان می‌دانست چه کاری سختی پیش رو دارد و چه مشکلاتی ممکن است پیش بیاید، اما دور از جوانمردی می‌دید که شانه از زیر بار خدمت خالی کند، بنابراین مسئولیت اداره شهر را قبول و بیشتر از 30 ماه در بلدیه خدمت می‌کند.

گرچه محمدحسن خان چندین دوره نماینده مجلس شورای ملی و مجلس موسسان بوده و در حوزه شعر و ادب هم با غزلیات و به ویژه مهارتش در سرودن ماده تاریخ و تشکیل انجمن ادبی مشهد شناخته شده است، نقشش در بلدیه مشهد و اداره شهر در عصر مشروطه را باید یکی از نقاط عطف زندگی او و تاریخ مشهد دانست. 

 

ماجرای تأسیس بلدیه بر اساس دست‌نوشته‌های مسعودی

این ماجرایی که خواندید، سال 1338 خورشیدی توسط «رضا مسعودی»، فرزند محمدحسن‌خان، بر اساس دست‌نوشته‌های به جا مانده از پدرش، در مقدمه دیوان شعر «شجاع‌الایاله» آورده شده است. دیوانی که البته چاپ نشده و در اختیار عموم نیست. اما این دست نوشته‌های تاریخی را از این حیث ارزشمند کرده است که نه تنها ماجرای تأسیس بلدیه مشهد که یک نقطه مبهم در تاریخ مشهد است را توضیح می‌دهد که پیشینه خانوادگی محمدحسن خان مسعودی را هم که با معاهده پاریس در سال 1273 قمری گره خورده کامل شرح می‌دهد. 

 

داستان بلدیه در ایران 

داستان شکل‌گیری بلدیه در ایران از سال ۱۳۰۰ قمری شروع می‌شود و تا سال ۱۳۰۰ خورشیدی افتان و خیزان پیش می‌رود. چندین بار سروشکل می‌گیرد و باز متوقف می‌شود.  

اولین بار در کشور سال ۱۳۰۰ قمری ناصرالدین شاه به تقلید از فرنگی‌ها عباس میرزا که مهندسی تحصیلکرده در اروپاست را مامور تاسیس بلدیه در تهران می‌کند، اما از آنجایی که عباس‌میرزا همان اول کار دست روی اصلاح بازار می‌گذارد و موجب اعتراض بازاری‌ها می‌شود، ناصرالدین‌شاه عقب نشینی می‌کند و بلدیه جایش را به اداره «احتسابیه» می‌دهد که بیشتر کارش نظافت و رسیدگی به امور جزئی شهر بوده است.  

سال ۱۳۲۵ قمری (۱۲۸۶ خورشیدی) بار دومی است که اسم بلدیه در کشور شنیده می‌شود. در این سال کتابچه قانون بلدیه که ترجمه و اقتباس از قوانین شهرداری‌های فرانسه و بلژیک بوده مبتنی بر ۱۰۸ ماده تنظیم و چاپ می‌شود.  

صفحات گوگل را که بررسی کردیم متوجه شدیم درباره انتخابات بلدیه سال ۱۳۲۵ قمری در تهران اطلاعات بسیار کمی وجود دارد. بیشتر سایت‌ها و روزنامه‌هایی که درباره تاریخچه بلدیه تهران نوشتند معمولا از داستان ناصرالدین شاه به سال ۱۳۲۸ قمری (۱۲۸۹ خورشیدی) رفتند. برخی هم فراتر از این تاریخ یعنی سال ۱۳۰۰ خورشیدی.  

در مشهد هم تنها اطلاعاتی که از بلدیه در سال ۱۳۲۶ قمری موجود است، روزنامه خورشید، چاپ ۵ صفر ۱۳۲۶ قمری است که «شاهزاده حاجی منتصرالملک» رو به عنوان رئیس بلدیه معرفی می‌کند.  

دلیل کم بودن اطلاعات بلدیه این دوره این است که در آن سال‌ها با آغاز استبداد صغیر، انجمن بلدی و انجمن‌های ایالتی که از نشانه‌های مشروطیت بودند تعطیل می‌شوند و با یک برگشت به عقب، دوباره عنوان «بیگلربیگ» یا همان داروغه و رئیس شهربانی باب می‌شود که یوسفخان بیگلربیگ هم در تاریخ مد نظر ما رئیس این اداره بوده است.  

 

اداره شهر با جیب محمدحسن‌خان مسعودی

بعد از شروع اعتراضات، مشروطه‌خواهان بیگلربگ را می‌کُشند و همونطور که گفتیم مسئولیت اداره شهر به محمدحسن‌خان مسعودی سپرده می‌شود.  

طبقه نوشته رضا مسعودی، پدرش از سال ۱۳۲۷ قمری به مدت ۳۰ ماه اداره شهر را به عهده می‌گیرد تا اینکه در سال ۱۳۳۰  قمری کلید بلدیه را به رئیس اعزامی تهران تحویل می‌دهد و خودش از شهر خارج می‌شود. اما بلافاصله برای تأسیس بلدی قانونی دعوت می‌شود.

منظور از بلدی قانونی، بلدیه‌ای است که در آن بتوان بر اساس قانون درآمدزایی کرد. چون بلدیه تشکیل شده در سال ۱۳۲۶ قمری قانون درستی برای درآمدزایی نداشته و به همین خاطر هم بین ارگان‌ها دعوا زیاد بوده است. سال ۱۳۲۷ قمری هم که محمدحسن‌خان ریاست بلدیه را قبول می‌کند، شهر را به نوعی با جیب خودش اداره می‌کند.  

گلشن آزادی در پنج شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۳۴ خورشیدی مقاله‌ای به بهانه دومین ماه درگذشت محمدحسن‌خان مسعودی در روزنامه‌اش می‌نویسد و بعد از تعریف‌های فراوان، نکته‌ای می‌نویسد که نشان از فداکاری‌های این مرد برای شهرداری نوپای آن زمان دارد. گلشن آزادی اینطور نوشته است: 

«پس از آنکه حکومت استبداد منقرض و مشروطیت مستقر گردید، از مرکز به استانداران امر می‌شود که شهردار و انجمن بلدیه و انجمن‌های ولایتی و ایالتی را که از آثار مشروطیت است را تاسیس و انتخاب نمایند. استاندار وقت، آقای مسعودی را مأمور این کار‌ها که تا آن زمان سابقه نداشته است می‌نماید و سالارموید هم در ظرف مدت کوتاهی انجمن‌های مذکور را از بهترین مردم آن وقت در مشهد انتخاب و بلدیه را تأسیس می‌نماید.

 خود ایشان هم رئیس بلدیه می‌شود و، چون تا انجمن بلدیه وضع عوارض نماید و عوارض وصول شده طبق بودجه تنظیمی به مصرف برسد مدتی طول داشته و از طرفی نمی‌شد چراغ‌ها را بی‌نفت و اعضای منصوبه را بی‌حقوق گذاشت و مخارج جاری را نپرداخت، یکی از املاک خود را گرو گذاشت و چندین هزار تومان خرج بلدیه نمود، ولی بعدا نه سالار توانست قرض خود را بدهد و نه آن ملک که اکنون شاید چندین میلیون ریال قیمت دارد به ایشان برگشت.» 

 

تصویر نمایندگان هشتمین دوره مجلس شورای ملی

 

البته اگر به نوشته روزنامه‌های آن دوران و همچنین جلد اول کتاب «تاریخ معاصر مشهد» نوشته دکتر یوسف متولی حقیقی و همچنین مقاله دکتر حسن آبادی درباره محمدحسن‌خان مسعودی نگاهی بیندازیم تفاوت‌هایی میان روایت‌های رضا مسعودی با اسناد خواهیم یافت.  

به عنوان مثال در خاطرات مسعودی نوشته شده که او بلدیه مشهد را راه اندازی و به مدت سه سال عهده دار امور بوده است. اما براساس منابع، او در دور دوم انتخابات انجمن در محرم ۱۳۲۸ ق (بهمن ۱۲۸۸) به عنوان رئیس بلدیه انتخاب شده است.

با توجه به این که در سند تعمیر محل اداره بلدیه در ذیحجه ۱۳۲۷ (دی ۱۲۸۸) به عنوان کلانتر اسناد مالی را تایید کرده بعید نیست که با توجه به تعطیلی انجمن و اداره بلدیه در سال ۱۳۲۷ او به عنوان کلانتر، مسئول اداره امور شهر از طرف والی بوده باشد. چنانکه در روزنامه «حبل المتین» نیز آورده شده که مسعودی در تاریخ ۱۸ جمادی الثانی ۱۳۲۷ (۱۶ تیر ۱۲۸۸) بعد از انفصال یوسفخان بیگلربیگی از طرف انجمن به سمت بیگلربیگی خراسان انتخاب شد.

در سال ۱۳۲۸ در روزنامه طوس نوشته شده که بعد از انتصاب مسعودی به صورت جدی فعالیت‌های بلدیه آغاز و اموری مانند نظافت شهری، نصب روشنایی و سنگفرش کردن  پیگیری شده است.

در شماره دهم روزنامه بلدالامین چاپ 24 فروردین 1289 خورشیدی (1328 قمری) نیز نام رئیس بلدیه «شجاع الایاله» نوشته شده که همان لقب محمدحسن‌خان مسعودی است

 

سنگینی کفه ترازو به نفع سالار موید

در شماره دهم روزنامه بلدالامین چاپ ۲۴ فروردین ۱۲۸۹ خورشیدی (۱۳۲۸ قمری) نیز نام رئیس بلدیه «شجاع الایاله» نوشته شده که همان لقب محمدحسن‌خان مسعودی است.  

حال که بحث القاب شد، بد نیست به یکی دیگر از القاب محمدحسن خان هم اشاره کنیم. «سالار موید» لقبی است که احمدشاه قاجار به پاس تشکر از زحمات شجاع‌الایاله بر اساس یک نامه به او اهدا کرده است. «آقا سردار» هم اولین لقب محمدحسن خان است که در دوران اولیه زندگی و قبل از رفتن به تهران برای نمایندگی به او داده شده است.  

نامه اهدای لقب سالار موید به محمدحسن خان مسعودی توسط احمدشاه قاجار

 

محمدحسن خان مسعودی، شجاع‌الایاله و یا سالار موید در ۱۱ فروردین ۱۲۹۰ خورشیدی از ریاست بلدیه استعفا می‌دهد و سالار ممتاز به جای او اداره امور را به عهده می‌گیرد. از مرور روزنامه‌های آن دوران اینطور به نظر می‌رسد که روزنامه‌نگار‌ها گرچه انتقاداتی به سالارموید داشته‌اند، اما بعد از جابه‌جایی دائم سالار موید و سالار ممتاز را با هم مقایسه می‌کردند و هر دفعه هم کفه ترازو به نفع سالار موید سنگینی می‌کرده است.  

این شاعر و سیاستمدار توانمند در نهایت در تاریخ سوم فروردین ۱۳۳۴ خورشیدی در سن ۸۳ سالگی دار فانی را وداع گفت.  

ارسال نظر