کد خبر: ۵۰۱۲
۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۴:۴۸

به دنبال سرنوشت خان‌محمدِ کلیدر

فاطمه رباط‌جزی می‌گوید: دوست داشتم بدانم سرنوشت خان‌محمد کلمیشی چه می‌شود. برای پیدا‌کردن او به روستا‌های مختلف سر زدم و از راهنمایی‌های استاد دولت‌آبادی نیز استفاده کردم.

از زمانی‌که دست راست و چپش را تشخیص داد، ولع کتاب‌خواندن داشت و از هفده‌سالگی نوشتن را شروع کرد. کار حرفه‌ای او به سال‌۱۳۷۰ و همکاری‌اش با حوزه هنری خراسان‌رضوی برمی‌گردد و بعد از آن، فعالیتش در مجموعه‌های مختلف فرهنگی و هنری بیشتر شد. با فاطمه رباط‌جزی در گذشته گفت‌وگو کردیم. این‌بار برای اطلاع ازتألیفات تازه‌اش به سراغ او رفتیم. 


دیدار با محمود دولت‌آبادی

فاطمه رباط‌جزی، نویسنده ساکن محله تلگرد، سی‌سال سابقه قلم‌زدن در موضوعات اجتماعی، دفاع مقدس و‌... را دارد که نتیجه آن، تألیف دوازده کتاب شامل رمان، داستان کوتاه و چند فیلم‌نامه است. اما نقطه عطف زندگی او بر‌می‌گردد به نوشتن ادامه کتاب کلیدر و اشتیاقش برای پیدا کردن خان‌محمد کلمیشی، شخصیت این کتاب فوت کرده‌بود.

در‌نهایت رباط‌جزی، پسر او و عمویش را در روستای سوزن‌ده پیدا می‌کند و این ماجرا منجر به تألیف کتابی با عنوان «انتقام خان‌محمد» می‌شود. رباط‌جزی سال‌ها پیش قصد نوشتن این کتاب را داشته است، اما به‌دلیل بیماری، پروسه چند‌ساله‌ای را برای رسیدن به مرحله چاپ می‌گذراند.

در دنیای فاطمه‌خانم با همه سختی‌هایی که کشیده است، نشاط و سر‌زندگی موج می‌خورد. تعریف می‌کند: نویسندگی را در کلاس‌های آقای بهروز رحیمی در حوزه هنری شروع کردم و بعد هم با منصور انوری، یکی از نویسندگان معاصر، کار را ادامه دادم. آخرین استاد من، سعید تشکری بود.

نوشتن برای او با خواندن رمان کلیدر محمود دولت‌آبادی جدی‌تر شد. می‌گوید: دوست داشتم بدانم سرنوشت خان‌محمد کلمیشی چه می‌شود. برای پیدا‌کردن او به روستا‌های مختلف سر زدم و در این بین دلم می‌خواست از راهنمایی‌های استاد دولت‌آبادی نیز استفاده کنم. موضوع را به متولیان نشر چشمه اطلاع دادم و خواستم پیام من را به استاد برسانند. برای آسان‌شدن ارتباط، یک شماره تماس هم دادم. خوشبختانه یک روز به من زنگ زدند و گفتند می‌توانم استاد را از نزدیک ببینم.

ملاقات با استاد و نویسنده‌ای که نوشته‌های او طرفداران زیادی دارد، تجربه دل‌چسبی است که فاطمه‌خانم از آن به شیرینی یاد می‌کند و ادامه می‌دهد: قرار بود از ایشان در مراسمی تجلیل شود و من هم در آن مجلس حاضر شدم. مراسم که تمام شد، کتابخانه‌ای آن نزدیکی‌ها بود و ما آنجا مشغول صحبت شدیم و برای نوشتن کتاب، از استاد راهنمایی گرفتم.



یا سفارش می‌دهند یا خودم می‌نویسم

او می‌افزاید: این جریان به سال‌۸۷ بر‌می‌گردد؛ متأسفانه بعد از آن به بیماری سختی مبتلا شدم. یک مشکل دیگر، این بود که هزینه انتشار کتاب را نداشتم. یکی از پزشک‌های معالجم، دکتر هومن تیموری که از برنامه‌های کاری‌ام باخبر بود، در‌این‌زمینه همکاری کرد. بخشی از تألیفات فاطمه‌خانم درباره جنگ است.

می‌گوید: من شاید در میدان جنگ حاضر نبوده‌ام، اما همسرم یک جانباز است و درد و رنج‌های مربوط‌به این حوزه را با تمام وجود درک کرده‌ام؛ به‌همین‌دلیل یا خودم موضوع را انتخاب می‌کنم و می‌نویسم، یا سفارش داده می‌شود. «به من نگو فرمانده»، «بدرقه تا مقصد» که هر‌دو به زندگی شهید‌محمد حقیقی مربوط می‌شود، از تازه‌ترین کار‌های من است. قبل از آن، کتاب «خانه خالی» مربوط‌به شهدای مخابرات، «صدای خاموش» و چندین و چند داستان دیگر را در‌باره دفاع مقدس نوشته‌ام.

کلمات کلیدی
ارسال نظر