کد خبر: ۵۴۱۴
۱۰ تير ۱۴۰۲ - ۱۳:۱۹

توانمندان "فیاض‌بخش" مشغول کارند!

کارگاه اشتغال فیاض بخش از ۲۲ سال پیش فعال است و بخش‌های مختلفی برای فعالیت توانیابان دارد.

آدم‌هایی که در آسایشگاه فیاض‌بخش کار می‌کنند، چشم‌هایشان برق می‌زند. یک جور حس سرخوشی آمیخته با آرامش دارند. دلم خواست جای آن‌ها باشم. جای هر‌کدامشان که این حجم بی‌انتهای محبت را هر روز از مددجو‌ها دریافت می‌کنند.

دلم خواست جای جواد عظیمی که مسئول کارگاه اشتغال این آسایشگاه است، باشم. بین اتاق‌ها بچرخم. همه اسمم را صدا بزنند. من هم برگردم به سمتشان و از ته دل کیف کنم. دلم خواست به‌جای او با کمک دو تا از همین فرشته‌ها گل در گلدان بکارم. دستم به گل بیوفتد و مدام از کنار گلدان قلمه بردارم و جای دیگر بکارم.

وقتی بین آدم‌های بااستعداد کارگاه‌های مختلف بخش اشتغال آسایشگاه دور می‌زنم، حس می‌کنم چقدر می‌توانستم توانمندی به دست بیاورم. برای من کارگاه اشتغال پر از حس‌های عجیب و ناب است. 

گل می‌روید به باغ

گلخانه جواد عظیمی آن‌قدر قشنگ است که دلت می‌خواهد همان‌جا بنشینی و فارغ از مشکلات روزمره بیرون از آسایشگاه، روزت را شب کنی. گلدان‌های رنگارنگ، گل‌هایی که بیشترشان حاصل قلمه زدن هستند، شمعدانی، یوکا، دوکبوتر ته گلخانه که تازگی جوجه‌شان سر از تخم در‌آورده است، همه و همه حالت را حسابی خوش می‌کند.

عظیمی با کمک دو مددجو به این گلخانه رسیدگی می‌کند. او دوازده‌سالی می‌شود که با این آسایشگاه همکاری دارد؛ سه‌سال در بخش مشارکت‌ها کار می‌کرد و حالا ۹‌سال است مسئول واحد اشتغال است. دل‌مشغولی خودش انگار همین گلخانه است.

با لذت در آن می‌چرخد و می‌گوید: الان نه، اینجا وقتی صفا دارد که عصر باشد و گل‌ها آب‌پاشی شده باشد، بوی گِل به هوا بلند شود، چای را توی فنجان بریزی و وسط گلخانه صفا کنی.


حکایت دست‌ها و آدم‌ها

کارگاه مونتاژ بخش شلوغ واحد اشتغال است. ویلچر‌ها کنار هم ردیف به ردیف قرار گرفته‌است و مرد‌هایی سخت مشغول کارند. بعضی دست‌ها با قدرت پیچ‌ها را از مهره‌ها رد می‌کنند و بعضی‌هایشان آرام‌آرام. آن‌ها هر‌قدر کار کنند، مزد می‌گیرند. هدف مدیران آسایشگاه این است که مددجو‌ها از تخت بیرون بیایند، احساس مفید‌بودن کنند، هم کار کنند هم پول در‌بیاورند.

عظیمی می‌گوید: در آسایشگاه گروهی تخصصی متشکل از پزشک، مددکار، روان‌شناس، فیزیوتراپیست و کاردرمانگر داریم که میزان توانمندی مددجو‌ها را محک می‌زنند و می‌گویند در کدام رده قرار دارند. ما بر‌اساس همین توانمندی برایشان کاری در نظر می‌گیریم.

وارد کارگاه مونتاژ که می‌شوم، بیشرشان سر برمی‌گردانند، سلام می‌کنند و احوال‌پرسی. حدود ۷۵، ۸۰ مرد و زن به تفکیک روز‌های زوج و فرد در این کارگاه مشغول کارند. این بخش از ساعت ۸‌صبح تا ۱۶ فعال است. یک‌روز‌در میان قطعات مختلف خودرو که نیاز به پلیسه‌گیری دارد از کارخانه به اینجا می‌آید؛ قطعاتی مثل کفی سمند، درپوش پرشیا، پدال‌۲۰۶، جا‌چراغی، واشر کاتر و.... از شهریور سال گذشته، شرکت توس لاستیک این نوع کارش را به مددجو‌ها سپرده است.

امید در کارگاه اشتغال آسایشگاه شهید فیاض‌بخش جاری است

 

قلب بخش اشتغال در خیاط خانه می‌تپد

صدای چرخ خیاطی بیرون از خیاط‌خانه هم به گوش می‌رسد؛ سالنی بزرگ که بیشتر کارکنانش را مددجو‌های خانم تشکیل می‌دهد. این بخش را می‌توان قلب کارگاه اشتغال نامید. شش‌شرکت معتبر به آسایشگاه فیاض‌بخش سفارش کار داده‌اند. در حال حاضر، خیاط‌ها مشغول دوخت لباس کارکنان یک شرکت فرش هستند.

سکینه ره با چشم‌هایی که به گوشه‌ای خیره شده، با قیچی نخ‌زن مشغول بریدن نخ‌های اضافه کار است. سکینه نابینا است. از سال‌۸۵ به فیاض‌بخش آمده و سال‌۸۷ با یکی از مددجویان آنجا ازدواج کرده است. او با دستانش مسیر دوخت روی شلوار را طی می‌کند. نخ اضافه‌ای را پیدا می‌کند. با نخ‌زن مشغول کار می‌شود.

سکینه ۵۳ سال را رد کرده است و فرزندی ندارد. دل‌نگران همسر بیمارش است و با لهجه تبریزی‌اش می‌خواهد برایش دعا کنیم تا حالش خوب شود. سکینه دست و پای همسرش است و در‌مقابل، همسرش چشم‌های سکینه.

منیره خوب نمی‌تواند حرف بزند. همه حواسم را جمع می‌کنم تا برای فهمیدن حرف‌هایش از جواد عظیمی، مسئول بخش اشتغال‌زایی، کمک نگیرم. او هم سردوزی لباس‌ها را به‌عهده دارد و هم اتوکشی. گویا به این دسته از کار خیاطی خرج‌کار می‌گویند. منیره، قهرمان «بوچیا» است؛ ورزشی که با توپ و یک هدف سر‌و‌کار دارد. او با ذوق از مقام‌های استانی و شهری‌اش می‌گوید.

عظیمی مردی را نشانم می‌دهد و می‌گوید: این آقا، استاد منیره و بیشتر خیاط‌های اینجاست. رضا حسنی سرش را به‌سختی به سمتمان برمی‌گرداند. از ما می‌خواهد مقابلش بایستیم تا ما را ببیند. اصالتا بیرجندی است. نوزده‌ساله بود که به فیاض‌بخش آمد و حالا سی‌سال از آن روز گذشته است؛ «خواهر‌ها و برادرهایم بی‌معرفت نیستند و به من سر می‌زنند، اما راستش را بخواهید، خانواده من، آدم‌های با‌معرفت این آسایشگاه هستند؛ از جوادآقا بگیر تا فاطمه‌خانم مطهری، مسئول بخش خیاطی. اینجا آدم‌های باحالی دارد.»

فاطمه مطهری مشغول برش‌زدن الگوی لباس‌هاست. او از ۲۲ سال پیش تا حالا مربی بخش خیاط‌خانه است. تا پیش از او، این بخش تنها به دوخت ملافه و روتختی و لباس مددجو‌ها خلاصه می‌شد، اما حالا کلی کار سرشان ریخته است.

همسر فاطمه خانم، معلول است و در بخش مشارکت‌ها مشغول کار بود. او باعث آشنایی همسرش با آسایشگاه شد. فاطمه دست‌کم تا حالا به بیش‌از سی‌نفر خیاطی آموخته است؛ «این مددجو‌ها از بچه‌هایم بیشتر به من محبت می‌کنند. نمی‌توانم از آن‌ها دل بکَنم. دو‌سه‌روز که کارگاه به‌مناسبتی تعطیل می‌شود، به آسایشگاه می‌آیم و مددجوهایم را می‌بینم. خدا اگر یک نعمت را از این افراد گرفته، صد نعمت دیگر به آن‌ها داده است.»

کنار فاطمه می‌نشینم. آقا‌رضا حسنی اصرار دارد چای بنوشم. از دور دختر جوانی از پشت چرخ خیاطی صدایم می‌زند و می‌گوید چای نمک ندارد. حسنی نگاهش را از چرخ و پارچه برمی‌دارد و می‌گوید: خانم قدر سلامتی تان را بدانید. هیچ‌چیز به اندازه این نعمت باارزش نیست. فاطمه خانم مطهری می‌گوید: ما اینجا یک خانواده‌ایم. گاهی دعوا می‌کنیم و یک‌ساعت بعد سربه‌سر هم می‌گذاریم.

بی‌تو مهتاب شبی باز...

در کارگاه معرق کار تیمی انجام می‌شود و به‌دقت دست‌به‌دست می‌شود. اینجا هر‌کس مسئول کاری است. یکی چوب‌ها را صیقل می‌دهد. مرتضی مشغول برش طرح روی چوب است. کار‌های برش‌خورده را یکی دیگر از مددجو‌ها سمباده می‌کشد و صاف می‌کند. علی مهتاب هم که مسئول این بخش است، بعداز برق‌انداختن چوب‌های برش‌خورده، آن‌ها را کنار هم می‌چسباند. تابلو معرق زیبا حاصل این کار چند‌نفره است.

علی مهتاب را خوب به خاطر دارم. حدود شش‌سال پیش در شهرآرامحله منطقه ۲ با او گفتگو کرده بودیم؛ هنرمندی که پیش از معلولیت داشت به بیراهه می‌رفت که به قول خودش، خدا ترمز دستی‌اش را کشید و در تصادفی قطع نخاع شد. گوشه‌گیری و غصه‌خوردن‌هایش که تمام شد، خود را در فیاض‌بخش دید.

او حالا یکی از معرق‌کاران چیره‌دستی است که تابلوهایش در مزایده‌های آسایشگاه به مبالغ شایان‌توجهی به فروش می‌رسد. بعید می‌دانم وقتی مقابل آثارش بایستید، بتوانید از آن چشم بردارید. بعید می‌دانم بتوانید خودتان را کنترل کنید که دستتان به سمت اسب‌های سرکش تابلو نرود.

علی مهتاب درحال کار روی اثر ضامن آهوست. یک ماه رویش کار کرده و سه ماه دیگر وقت لازم است که باز نگاه‌ها به‌سمت این اثر ثابت بماند.

ارسال نظر