کد خبر: ۶۲۳۴
۲۷ آذر ۱۴۰۲ - ۱۶:۳۵

احمد نخعی ۲۰۰ سماور دارد

وقتی خبر‌دار می‌شدم کسی سماوری خاص دارد، آب دستم بود زمین می‌گذاشتم و سر قرار حاضر می‌شدم تا آن سماور را از نزدیک ببینم. گاه برای خریدش تا تاجیکستان و افغانستان هم می‌رفتم.

هویت، تنها شاخصه‌ای است که می‌تواند مایه مباهات تمدن‌های بشری باشد؛ هر ملتی از این منظر به هویت خود افتخار می‌کند که آن را از اجدادی به ارث برده است که توانسته‌اند از تنگنا‌های عصر خود، راهی به آینده باز کنند و تاریخ آن ملت را بسازند.

در زمانه‌ای که هنوز تکنولوژی متولد نشده بود و چشم سومی وجود نداشت که تاریخ را ثبت کند؛ تنها راه شناخت هویت یک ملت، بررسی آثار بر جا مانده از گذشتگان است. از این‌رو مجموعه‌داری، نوعی عشق به تاریخ است و پنجره‌ای به سیر تکامل یک تمدن.

ارزش این‌کار زمانی دوچندان می‌شود که مجموعه‌ای از آنچه هویت و تاریخ سرزمینت است، در معرض دید همگان قرار دهید.

درست مثل کاری که احمد نخعی انجام داده است و حدود ۲۰۰ سماور قدیمی و منحصربه‌فرد و دیگر اشیای عتیقه را که جایشان در موزه‌هاست، در لابی و سالن پذیرایی هتل خود در معرض دید گردشگران و مسافران شهرمان قرار داده است.

در این گزارش به‌سراغ این مجموعه‌دار آثار تاریخی و کهن رفتیم تا از خودش و مجموعه‌هایی که تاکنون گردآوری کرده است، برایمان بگوید.

 

خاطرات برجا مانده در خانه کودکی

متولد سال ۱۳۴۴ مشهد هستم. کودکی‌ام در خانه‌باغی هزار و ۵۰۰ متری واقع در کوچه رفیعی خیابان تهران گذشت. پدرم، حاج غلامحسین، مدت چهل سال خادم افتخاری حرم بود و از آنجا که علاقه زیادی به سادات و اهل‌بیت (ع) داشت؛ با آیت‌ا... میلانی رفت‌و‌آمد می‌کرد.

در جریان دستور تخریب خانه‌های اطراف حرم در زمان استانداری ولیان، ملک آیت‌ا... میلانی هم در طرح قرار گرفته بود. از آنجا که نزدیکی به حرم، بزرگی ملک برای برگزاری جلسات و مباحث علمی و مهم‌تر از همه وقفی‌نبودن ملک خیلی مهم بود، ایشان که سابقه دوستی با پدرم را داشتند، پیشنهاد خرید ملک ما را مطرح کردند.

سال ۱۳۵۴ بود که پدرم به‌دلیل ارادتی که به آیت‌ا... داشتند خانه دوران کودکی‌مان را به ایشان فروختند و بخشی از خاطرات کودکی‌مان در آن خانه به جا ماند. اولین خاطرات جمع‌آوری مجموعه‌ها و آلبوم‌های من به آن خانه و باغچه آن برمی‌گردد.

 

آلبوم تمبر؛ نخستین مجموعه

آن‌زمان هم مثل امروز مجموعه اشیای عتیقه بیشتر در خانه اشراف یافت می‌شد. ما خانواده متوسطی بودیم. پدرم بنکدار مواد غذایی بود و چنین اشیایی در خانه ما وجود نداشت. منظورم از گفتن این بخش، این است که طوری نبود از بچگی در میان عتیقه‌جات بزرگ شده باشم.

اما از همان‌زمان مجموعه‌داری را دوست داشتم. برای مثال در باغچه بزرگ خانه ما انواع گل‌ها موجود بود و من مجموعه‌ای از گل‌های خشک‌شده را در آلبومی جمع‌آوری کرده بودم. اولین مجموعه‌ام را در هفت‌سالگی درست کردم و بعد از آن به جمع‌آوری تمبر مشغول شدم؛ آن مجموعه تمبر را هنوز هم دارم.

آن وقت‌ها حاضر بودم برای جمع‌آوری مجموعه‌ام از پول توجیبی‌ام بگذرم. ابتدایی را در دبستان اندیشه در محل فعلی بازار قماش گذراندم، در مسیر این مدرسه یک تمبر‌فروشی بود و من بیشتر تمبرهایم را از آنجا می‌خریدم.

اکنون چندین آلبوم تمبر دارم که متعلق به چهل سال پیش است. یک‌سری آلبوم سکه و اسکناس هم دارم که یادگاری از دوران کودکی‌ام است.

 

نخستین کلکسیون سماور‌های عتیقه در سالن پذیرایی هتل

 

داستان از سماور آقای دکتر شروع شد

داستانِ خریداری و تهیه مجموعه‌ای از انواع سماور‌های قدیمی و عتیقه کاملا اتفاقی و بدون هیچ برنامه از قبل پیش‌بینی‌شده بود. سال ۱۳۷۷ بود که برای خرید به مغازه بلورجاتی رفته بودم.

وسط آن مغازه سماوری بود که چشمم را گرفت و طالبش شدم. فروشنده گفت: «این سماور متعلق به آقای دکتری است که قصد سفر به خارج از کشور را دارد، سماور را گذاشته برایش بفروشم.»

آن سماور را آن‌زمان به صد‌هزار تومان خریدم. انواع مختلف سماور به لحاظ دسته، دهانه، پایه و... چنان تنوع و زیبایی خاصی دارد که برای خودش دنیایی است.

بعد آن هر سماوری می‌دیدم با دقت روی تک تک اجزایش و تنوعی که در آن به کار رفته بود، آن سماور را خریده و به مجموعه سماورهایم اضافه می‌کردم. یک‌دفعه به خودم آمدم، دیدم بیشتر از ۸۰ سماور ریز و درشت در خانه جمع‌آوری کرده‌ام.

 

فروشندگان مجازی

کم‌کم یک جور اعتیاد خاصی به این کار پیدا کردم. سماور‌هایی هست که لنگه ندارد  برای همین وقتی خبر‌دار می‌شدم کسی آن را دارد، آب دستم بود زمین می‌گذاشتم و سر قرار حاضر می‌شدم تا آن سماور را از نزدیک ببینم. حتی اگر به من می‌گفتند سماوری در افغانستان یا تاجیکستان هست و من آن را در مجموعه‌ام ندارم، اگر هم خودم نمی‌توانستم بروم، فورا کسی را مأمور می‌کردم تا برود و آن را برایم معامله کند.

اما امروز به برکت فضا‌های مجازی و صفحه‌ای از مجموعه‌ام که در اینستاگرام دارم، تقریبا داخل و حتی خارج از مرز‌های ایران من را به‌عنوان مجموعه‌دار سماور‌های عتیقه و قیمتی می‌شناسند.

خیلی‌ها اگر سماور قدیمی‌ای داشته باشند و بخواهند بفروشند، از طریق اینستاگرام با من ارتباط می‌گیرند. من حتی مشتریانی از روسیه و اوکراین داشته‌ام که عکس سماورشان را گذاشته و گفته‌اند فقط می‌خواهند آن در مجموعه من و بین این سماور‌ها باشد.

البته این را بگویم آشنایی به زبان انگلیسی در این راه خیلی کمکم کرد.

 

موزه‌ای در دل هتل

جزو انجمن مجموعه‌داران ایران و سازمان جهانی موزه‌ها هستم. یکی از دغدغه‌های بزرگ مجموعه‌دار‌ها نداشتن مکان برای نگهداری مجموعه‌شان است. خب من هم از این قاعده مستثنا نبودم. بیش از ۸۰ سماور آن هم در زیرزمین خانه، هم دست و پا گیر بود و هم خودم دلم می‌سوخت این حجم از هویت ملی ما که سرمایه‌ای محسوب می‌شد، در چهاردیواری نمور و تاریکی رنگ ببازد.

سال ۱۳۸۲ ساخت هتل‌آپارتمانی در خیابان امام‌رضا (ع) را هم در برنامه داشتم و مراحل نهایی کار بود؛ از همین‌رو تصمیم گرفتم بخشی از فضای هتل را به جانمایی سماور‌هایی که در طول این سال‌ها جمع‌آوری کرده بودم، اختصاص دهم.

بعد این تصمیم، مهندسی لابی هتل و غذاخوری را به‌گونه‌ای طراحی کردم که فضای مناسبی برای جانمایی سماور‌ها و بعد مجموعه رادیو‌های قدیمی جمع‌آوری‌شده، گرامافون، والور، چرخ خیاطی، نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای و...   فراهم باشد.

همین داشتن فضایی برای به‌نمایش‌گذاشتن سماور‌ها و البته استقبال مسافران و گردشگران از این طرح چنان به من انگیزه داد که تاکنون بیش از ۲۰۰ سماور و دیگر اشیای قدیمی را خریده و به این موزه اضافه کرده‌ام.


ایرانیان؛ مخترعان اولیه سماور

نخستین سماور در ایران تولید شد و از ایران به روسیه رفت. بعد‌ها روس‌ها آن را تکمیل کردند و دوباره به ایران فرستادند. سند این ادعا هم در کتاب الحیل «صد اختراع علمی» آمده است: «در زمان خلافت مأمون عباسی دو صنعتگر بودند که برای خوش‌آمد خلیفه [و البته گرفتن صله]یک‌سری دستگاه‌های جدید اختراع می‌کردند که سماور هم جزو آن‌ها بوده است.»

این کتاب توسط دکتر «هیل» از عربی به انگلیسی و توسط دکتر قزنی به فارسی ترجمه شده است. نسخه اصلی این کتاب در کتابخانه واتیکان است. کتاب صد اختراع علمی توسط برادران «بن شاکر خراسانی» نوشته شده که در زمان خود هنرمندانی بوده‌اند و خیلی از اختراعات دنیای صنعتی اکنون و نیز اختراعات شیخ بهایی برگرفته از اختراعات بیان‌شده در این کتاب است.

در این کتاب از اولین سماور‌هایی سخن گفته شده است که وقتی از یک طرف آب سرد می‌ریختند در لحظه، آب داغ از طرف دیگر خارج می‌شد و دومین سماور طوری بود که به‌محض جوش‌آمدن آب، شیر آن نیز به کار می‌افتاد و می‌توانستند آب جوش بردارند.

البته این ناشی از اختراع ترموستات در آن زمان بود، اما، چون عوام از آن اطلاعی نداشتند، پندارشان خارق‌العاده‌بودن این دستگاه و نوعی شعبده‌بازی بود. اختراعات این‌چنینی بیشتر برای گرفتن انعام ساخته می‌شد و کاربرد خاصی نداشت. کاربرد اصلی سماور به‌عنوان جوشاندن آب به دوره ابوعلی سینا برمی‌گردد.

او که برای جوشاندن دارو‌های گیاهی به ابزاری مثل سماور نیاز داشت از این وسیله که در میان عوام به خودجوش معروف شده بود، استفاده می‌کرد. بعد‌ها در خراسان قدیم (هرات فعلی) سماور‌هایی به نام «چای‌جوش» باب شد که اکنون هم برخی در سفر‌ها و برای درست‌کردن چای آتشی از آن استفاده می‌کنند.

سماور ۲۰ هزار تومانی را به ۲۰۰ برابر قیمت خریدم

بد نیست اینجا به دو خاطر‌ه از خرید سماورهایم اشاره کنم. یکی مربوط به ۱۵ سال پیش است. روزی در یک طلا‌فروشی واقع در خیابان دروازه‌طلایی سماوری دیدم بسیار خوش‌ترکیب، ساخت شرکت نیکولای روسیه. خیلی از آن خوشم آمد. قیمت را که از صاحب مغازه پرسیدم همانجا بلافاصله چک آن را به مبلغ ششصد‌هزار تومان نوشتم.

بعد که از فروشنده پرسیدم چرا این سماور زیبا و قدیمی را فروختی، گفت: «حدود بیست‌سال پیش آن را به بهای چهارصد تومن خریدم که آن زمان می‌شد با این پول خانه‌ای بزرگ در منطقه قاسم‌آباد خرید. چنان به این سماور علاقه‌مند شده بودم که از محل کار که برمی‌گشتم به سراغش می‌رفتم، دستمال برداشته گرد و خاکش را می‌گرفتم، نازش می‌کردم و با آن حرف می‌زدم.

تا اینکه دیروز وقتی به خانه آمدم دیدم همسرم گوشه‌ای نشسته و دارد گریه می‌کند. دلیلش را که پرسیدم گفت تو تمام دنیایت شده این سماور! خیلی وقت است که دیگر مرا فراموش کرده‌ای. من که به همسرم به‌شدت علاقه‌مند بودم تازه آنجا بود که به خودم آمدم و تصمیم گرفتم این سماور را رد کنم.

برای همین آن را به مغازه آوردم و شما اولین مشتری آن هستید.». اما داستان بعدی، ماجرای سماوری است که از یک دست‌فروش خریدم. سماوری که خیلی خاص نبود، ولی، چون نمونه‌اش را در مجموعه‌ام نداشتم، خریدارش شده بودم.

سماوری که خود آن فرد به قیمت ۲۰ هزارتومان، آن هم به‌عنوان حلبی کهنه خریده بود، اما از آنجایی که آن دست‌فروش هم از آن سماور خوشش آمده بود و قصد داشت به‌عنوان دکوری به خانه ببرد به هیچ قیمتی حاضر به فروش سماور نبود، آن‌قدر قیمت گفتم و چانه زدم تا بالأخره در برابر آخرین پیشنهاد؛ یعنی چهارمیلیون تومان وسوسه شد و آن را به من داد. آن سماور امروز در این مجموعه قرار دارد.

دو ماجرا، سماور‌های روسی را سر زبان‌ها انداخت و این امر مشتبه شد که سماور‌های این کشور ارزش زیادی دارند

ماجرای سماور‌های طلایی روس

درباره سماور‌های روسی و ارزش آن‌ها واقعیت این است که دو ماجرا، سماور‌های این کشور را سر زبان‌ها انداخت و این امر مشتبه شد که سماور‌های این کشور ارزش زیادی دارند. ماجرا این است که در جنگ جهانی دوم که آلمان‌ها به روسیه حمله کردند، روس‌ها، چون با کمبود اسلحه مواجه شده بودند، بسیاری از اشیای برنجی خود را برای تهیه اسلحه در کوره ذوب کردند.

تقریبا ۹۶ درصد سماور‌های آن زمان نابود شد و فقط سماور‌هایی که به خارج از روسیه صادر شده بود، باقی ماند. ماجرای بعدی برمی‌گردد به دوره کمونیست در شوروی سابق. در آن دوره عده‌ای از عوامل تزار که نمی‌دانستند طلا‌هایشان را چگونه از کشور خارج کنند، آن‌ها را ذوب کرده و با آن تنوره سماور ساختند.

بعد آن سماور‌ها را که نشان شده بود، به کشور‌های دیگر فرستادند. البته بعد خروج از روسیه به کشور صادرکننده رفته و سماور‌ها را طبق قرار قبلی تحویل گرفتند.

اما آن افسانه هنوز در کشور ما وجود دارد و هستند کسانی که با اطلاعات اندکی که دارند، در پی سماور‌های طلایی روسی می‌گردند.

دایره‌المعارفی برای سماور

سماور‌های ما در ابتدا زغالی بوده و بعد الکلی، نفتی، برقی و سپس گازی شده است. البته سماوری که امروزه در بیشتر خانه‌ها هست در واقع سنبل است و بیشتر جنبه تزیینی دارد. در گذشته سماور و چایی، ارج و قرب زیادی داشت. به‌طوری‌که اولا در خانه همگان سماور پیدا نمی‌شد.

اعیان و اشراف هم  اتاق مخصوصی داشتند به نام اتاق چای‌خانه و مخصوص میهمانان و بزرگان بود. سماوری که در اتاق چای‌خانه بود با سماور استفاده همیشگی تفاوت داشت. در بیشتر مراسم رسمی و غیررسمی اولین پذیرایی با چای شروع می‌شد. اصلا قهوه خانه در قدیم محلی برای تصمیمات مهم و قرار‌های مهم محسوب می‌شد.

اکنون هم در بیشتر میهمانی‌ها چای اولین پذیرایی محسوب می‌شود. شاید باورش سخت باشد، اما ما دیوانی داریم که تمام اشعارش در باب سماور است و گفت‌وگوی میرزا مسکین خراسانیِ شاعر با نام «سماوریه». خود من هم چند سالی است تألیف کتابی را در دست دارم با عنوان «سماور‌های اشرافی» که کار در مراحل پایانی است.

سه سال است که کار پژوهشی کتابم را شروع کرده و گزارش میدانی از روستا‌ها و عشایر را به تنهایی انجام داده‌ام. دلم می‌خواهد وقتی کسی این دایره‌المعارف سماور را ورق می‌زند با خواندن مطالب و دیدن عکس‌های آن، سماور را حس کند.

بعضی صفحات کتاب که مربوط به توضیحات سماور است به دو زبان عربی و انگلیسی ترجمه شده است. این کتاب در سه بخش «تاریخچه و انواع سماور»، «سماور در روسیه» و «سماور در ایران» به زودی چاپ خواهد شد.

 

جایی برای نمایش بخشی از هویت و تاریخ شهرمان

من در مشهد عضو هیئت مؤسس انجمنی هستم  که با عنوان «انجمن دوست‌داران موزه بارثاوا»  فعالیت دارد. در پی آن هستیم به این مجموعه‌ها سر و سامانی بدهیم و برای هر کسی که مجموعه‌ای در خانه‌اش دارد یک موزه خصوصی بزنیم تا آثاری را که در زیرزمین‌ها و تاریک‌خانه‌ها محبوس شده اند به داخل ویترین‌ها بیایند و در معرض دید عموم علاقه‌مندان قرار گیرند.

خود من درحال حاضر حدود ۵۰ رادیو دارم که می‌توانم یک خانه را به طور کامل به موزه رادیو تبدیل کنم. البته از شهرداری و شورای شهر یک‌سری موافقت‌هایی گرفته‌ایم که قطعه زمینی را در اختیار ما بگذارند تا آن را به شیوه قدیمی بازآفرینی شهری کنیم یا با در اختیار قراردادن خانه‌ای تاریخی آن را به موزه برای بازدید گردشگران داخلی و خارجی مبدل کنیم.

در واقع مجموعه‌داری یک عشق محسوب می‌شود. عشقی که از خارج‌شدن غیر‌مستقیم اشیا و وسایلی که بخشی از هویت و تاریخ این کشور و مردم این کشور است، به آن‌سوی مرزها جلوگیری می‌کند. ما مجموعه‌دار‌های آثار تاریخی و قدیمی چیزی نمی‌خواهیم جز مکانی مناسب برای حفظ اشیا و دیده شدن آن‌ها.





* این گزارش سه شنبه  ۱۳ شهریور ۱۳۹۷  در شماره ۳۰۱  شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.

ارسال نظر