کد خبر: ۷۵۸۸
۱۲ آذر ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۰

از صفر تا سکوی قهرمانی با سجاد هزاره

سجاد هزاره می‌گوید: وقتی من در اردوی تیم ملی بودم، درست در وزن من ورزشکار شناخته‌شده‌ای به نام سعید رحمتی حضور داشت که بسیار توانمند بود.می‌خواستند تنها او را به مسابقات اعزام کنند.

با اینکه به مدرسه دانش‌آموزان عادی می‌رفت و جای ثابتی در ردیف اول داشت، از همان فاصله نزدیک هم نمی‌توانست چیزی را روی تخته سیاه ببیند. با‌وجوداین کوتاه نیامد و دست از تلاش نکشید؛ در نوجوانی وارد دنیای کشتی شد و پس‌از چند‌سال صاحب عنوان در دنیای ورزش شد.

این روایت کوتاهی از زندگی سجاد هزاره، قهرمان نابینای مسابقات وزنه‌برداری و جودو است. او به‌دلیل علاقه دوران کودکی‌اش به کشتی وارد این رشته شد، اما پس‌از مدتی به ورزش نابینایان و کم‌بینایان در رشته‌های پاورلیفتینگ (وزنه‌برداری قدرتی) و جودو پیوست.

آقا‌سجاد خیلی زود در نخستین تجربه‌اش در این دو رشته به قهرمانی کشور رسید و با عملکرد منحصر‌به‌فردش در جودو، راهی اردوی تیم ملی نابینایان و کم‌بینایان این رشته شد.

دنیا پیش روی چشمان سجاد هزاره و برادر و خواهرش که حاصل ازدواج فامیلی بودند، همیشه تار و نامشخص بوده است. او متولد سال‌۱۳۶۵ در شهرستان زابل، اما ۲۷‌سال است ساکن محله خواجه‌ربیع است. او ورزش را از سیزده سالگی با کشتی آغاز کرد. در لیگ کشتی استان چند‌سالی روی تشک کشتی رفت تا اینکه وارد ورزش نابینایان و کم‌بینایان شد؛ مسیری که چها‌رسال او را به اردوی تیم ملی جودوی نابینایان و کم‌بینایان کشور رساند.

آقا‌سجاد تعریف می‌کند: بیشتر اقوام نزدیک ما ورزشکار هستند؛ به‌همین‌دلیل من هم از نوجوانی به ورزش پرداختم. رشته اصلی من از نوجوانی کشتی آزاد بود و با افراد عادی تمرین می‌کردم و برای نوجوانان تیم راه‌آهن کشتی می‌گرفتم.

 

همه چیز از سال‌ ۸۳ تغییر کرد

از سال‌۱۳۸۳ که مربی پاورلیفتینگ تیم کم‌بینایان و نابینایان استان، سجاد را دید، همه‌چیز تغییر کرد. آقای کاظمی از او برای پیوستن به تیم وزنه‌برداری قدرتی استان دعوت کرد. سجاد تعریف می‌کند: من که سابقه تمرین پرورش اندام داشتم، با بیست روز تمرین فشرده به مقام قهرمانی استان، سپس کشور رسیدم.

در اولین رقابتی که شرکت کردم، در وزن شصت‌کیلوگرم توانستم در‌مجموع ۳۴۲‌کیلوگرم وزنه بزنم. در همین مسابقات بود که مربیان ورزشی کم‌بینایان و نابینایان به من پیشنهاد کردند وارد رشته جودو شوم، به‌ویژه آنکه کشتی و جودو شباهت بسیار به هم دارند.

کسی در ابتدا آقا‌سجاد را باور نداشت، اما او در اولین فرصتی که پیدا کرد، خودش را طوری به مربیان نشان داد که همه برای او آینده درخشانی در جودوی کشور متصور شدند. او درباره مسیری که در این رشته ورزشی طی کرده است، می‌گوید: من را به استاد اصغر دهقان، مربی شناخته‌شده جودو در استان، معرفی کردند.

ایشان جزو معدود‌افرادی بود که آن زمان دان ۷ جودو در کشور را داشت و با اینکه در چند‌جا مربیگری می‌کرد و مشغولیت کاری بسیاری داشت، برای نابینایان هم وقت می‌گذاشت. دهقان ابتدا به سجاد پیشنهاد می‌کند کناری بایستد و تمرینات دیگران را تماشا کند. او هم تا بیست روز همین کار را می‌کرد و حتی با دیوار تمرین می‌کرد.

بالاخره سجاد فرصت نشان‌دادن خودش را پیدا کرد؛ «روزی که قرار بود لیست اعزام به مسابقات کشوری تهیه شود، یکی از ورزشکاران ما به نام آقای علی حاجی‌آبادی در وزن ۶۶‌کیلوگرم حریف نداشت. به مربی گفتم یک لباس به من بدهید تا با او مسابقه بدهم. مسابقه ما شروع شد و من توانستم حریفم را که تجربه زیادی در جودو داشت در عرض ۱۰ ثانیه «ایپون» یا ضربه فنی کنم و امتیاز کامل را گرفتم. همه ناگهان متعجب شدند.

مربی که فکر می‌کرد این پیروزی اتفاقی بوده است، از من خواست با چند ورزشکار دیگر در وزن‌های بالاتر مسابقه بدهم. من توانستم بقیه بچه‌ها را هم در مدت حداکثر بیست‌ثانیه ضربه فنی کنم. مربی طوری خوشحال شد که حتی مسابقه انتخابی آن روز را لغو کرد و با مسئولان هیئت ورزش نابینایان و کم‌بینایان تماس گرفت و خبر داد که یک ورزشکار پیدا کرده است که می‌تواند نفر اول جودوی کم‌بینایان کشور باشد.»

 

استعدادی که کشف شد

 

هم تمرین می‌کردم و هم در ساختمان نگهبانی می‌دادم

سجاد در چهار رقابت قهرمانی استان و کشور به کسب عناوین برتر دست یافت؛ مقام‌هایی که او را به اردوی تیم ملی رساند، آن هم در شرایطی که مجبور بود برای تأمین هزینه تمرین، شب تا صبح کار کند. با‌وجوداین، این جودوکار مشهدی پس‌از چهار‌سال حضور در تیم ملی متوجه شد با حضور یک قهرمان مدال‌آور در اردوی تیم ملی، او هرگز شانسی برای اعزام پیدا نمی‌کند.

سجاد تعریف می‌کند: من وقتی وارد اردوی تیم ملی شدم که روز‌ها تمرین می‌کردم و شب‌ها خسته برای نگهبانی به یک ساختمان در‌حال احداث می‌رفتم. چهار سال به عشق کسب افتخار برای کشورم در مسابقات جهانی به اردوی تیم ملی رفتم، اما درنهایت به این نتیجه رسیدم که در ورزش معلولان، تنها وقتی ورزشکار را به مسابقات اعزام می‌کنند که مطمئن باشند مدال کسب می‌کند. برای کسی، حداقل در آن برهه زمانی، مهم نبود که معلولان باید ورزش کنند تا توانمند شوند و از پستوی خانه‌های خود بیرون بیایند.

وقتی من در اردوی تیم ملی بودم، درست در وزن من ورزشکار شناخته‌شده‌ای به نام سعید رحمتی حضور داشت که بسیار توانمند بود. مسئولان می‌خواستند تنها او را به مسابقات اعزام کنند. من چهار‌سال در اردوی تیم ملی تنها نقش حریف تمرینی را برای او بازی کردم، آن هم بدون هیچ دستمزدی. تنها پول ایاب و ذهاب و سفر به اردو را به من می‌دادند. بار‌ها از مربیان خواستم برای اعزام مسابقه انتخابی برگزار کنند یا حداقل من به مسابقاتی که اهمیت کمتری دارد، اعزام شوم.

سجاد وقتی دید این درخواست‌ها سودی ندارد، یازده‌سال پیش تصمیم گرفت اردوی تیم ملی را رها کند؛ البته برای کسی اهمیتی نداشت و حتی پیشنهاد برگشتن ندادند. بعد از آن هم مسابقات قهرمانی کشور را رها کردم. شاید باورش سخت باشد که در همان سال‌ها من در المپیاد ورزش‌های نابینایان و کم‌بینایان جودوی کشور که به میزبانی دانشگاه فردوسی برگزار می‌شد، نفر اول تیم ملی را در وزن‌۶۶ کیلوگرم ۱۰ بر صفر شکست دادم و جایزه‌ام یک پتو بود! قبول کنید این کم‌توجهی‌ها انگیزه آدم را کم می‌کند.


توان‌یابان انسان‌های قدرتمندی هستند

آقا‌سجاد پس‌از رها‌کردن ورزش حرفه‌ای به‌دنبال کسب مهارت رفت؛ به‌دلیل بدن ورزیده‌ای که داشت، دوستانش حرفه ماساژوری را به او پیشنهاد کردند؛ حرفه‌ای که در آن سال‌ها تازه داشت شکل می‌گرفت. سجاد برای کسب این مهارت به تایلند رفت و آنجا به صورت حرفه‌ای آموزش دید. پس‌از بازگشتش در یکی از مجموعه‌های آبی شناخته‌شده شهر، حدود ۱۰ سال کار کرد و در‌نهایت تصمیم گرفت مستقل کار کند.

او معتقد است افراد نابینا و به‌ویژه کم‌بینا می‌توانند در این حرفه موفق شوند، به‌شرط آنکه خود را باور کنند و از خانه بیرون بیایند. او می‌گوید: من بعد‌از رها‌کردن ورزش حرفه‌ای به پیشنهاد نزدیکانم به آموختن ماساژ، آن هم در خارج از کشور پرداختم. پس‌از بازگشتم، ماساژ را به‌عنوان شغل اصلی خودم انتخاب کردم. افراد توان‌یاب معمولا حواس بینایی و لامسه بسیار قوی‌ای دارند؛ به همین‌دلیل من توانستم در این رشته موفق باشم و آماده هستم که اگر ارگان یا نهادی یک اتاق کوچک به من بدهد، دوره‌ای آموزشی دراین‌زمینه را برای افراد نابینا و به‌ویژه کم‌بینا برگزار کنم.

به نظر سجاد، مشکل اصلی جامعه معلولان این است که آن‌ها خانه‌نشین هستند. اگر بیرون بیایند، می‌توانند در عرصه‌های بسیاری موفق باشند. خودش می‌گوید: من حتی با‌وجود انرژی زیادی که ماساژ از من می‌گیرد، همیشه به فکر ورزش بوده‌ام. در سال‌های اخیر تصمیم گرفتم مدرک مربیگری درجه‌سه کشتی را بگیرم و گرفتم. بقیه هم می‌توانند شاغل و ورزشکار شوند.

توان‌یابان بر‌عکس تصور ما انسان‌هایی قدرتمند و امیدوار به زندگی هستند و باید سبک زندگی آن‌ها به هر بهانه‌ای ترویج شود. این امید به زندگی خیلی مهم است؛ همه موفقیت‌ها به همین امید برمی‌گردد و روحیه مبارزه‌طلبی و تلاش.

* این گزارش یکشنبه ۱۲ آذرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۴۹ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر