کد خبر: ۷۹۶۱
۱۵ دی ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۵

پدر و دختر فاتح!

«محمد کرمانی» چهار سالی می‌شود که مدیر یکی از انجمن‌های کوه‌نوردی شهرمان است. دخترش مریم نیز از همان دوران مدرسه، این علاقه را به ارث برده و قدم در مسیر پدر می‌گذارد.

«محمد کرمانی» هم‌محله‌ای کوه‌نورد ما در «نوفل‌لوشاتو» است که همراه دخترش «مریم» کوه‌نوردی می‌کنند. او که فقط ۴۹ سال دارد، چهار سالی می‌شود که مدیر یکی از انجمن‌های کوه‌نوردی شهرمان است. دخترش نیز از همان دوران مدرسه، این علاقه را به ارث می‌برد و قدم در مسیر پدر می‌گذارد.

محمد که کوه‌نوردی را از ابتدایی‌ترین شکلش شروع کرده، تا امروز که مدیر یک انجمن کوه‌نوردی است، حکایت رسیدنش به مدیریت انجمن کوه‌نوردی را این‌گونه تعریف می‌کند: «به طور اتفاقی در مجله کوه، گزارش برنامه‌ای از این انجمن دیدم و تصمیم گرفتم که سری به آنجا بزنم و رفتن همانا و جذب‌شدن همانا!»

او که بخش زیادی از زندگی کوه‌نوردی‌اش را مدیون آن انجمن می‌داند، تصریح می‌کند: «می‌توانم ادعا کنم که گام‌برداری یا تنفس صحیح در کوه را در این انجمن آموخته‌ام؛ هرچند مربیان دیگری هم داشته و دارم، خانه اصلی‌ام آنجاست.» بعد هم با اطمینان خاصی تاکید می‌کند: «اگر این راه بد بود، هرگز به دخترم نمی‌گفتم که در آن قدم بگذارد.»

البته بد نیست این را هم بگوییم که محمد، سال گذشته به همایشی کشوری که به همت انجمن غارنوردی ایران، ویژة پاک‌سازان غار‌ها و غارنوردان برگزار شد، دعوت و در آنجا از او تقدیر شده است.

   

از بین ورزش‌ها در کوه‌نوردی ماندگارم شدم   

محمد که به‌طورکلی به ورزش بسیار علاقه‌مند است، درباره گرایشش به کوه‌نوردی می‌گوید: «از همان دوران دبیرستان، ورزش‌های بسیاری را تجربه کرده‌ام؛ از فوتبال گرفته تا بسکتبال، والیبال و پینگ‌پنگ حتی به‌سمت رشته‌های کشتی و ژیمناستیک هم رفته‌ام، اما درنهایت به کوه‌نوردی رسیدم و در این رشته ماندگار شدم.»

او که از سال ۱۳۶۲ به کوه می‌رود، از آن روز‌ها این‌گونه یاد می‌کند: «پس‌از سربازی و پایان دوران حضور در جبهه، بیشتر عاشق طبیعت شدم و همیشه با حداقل امکانات که یک کوله سربازی و لوازم ابتدایی بود، بچه‌ها را به اخلمد می‌بردم.»، اما زمانی کوه‌نوردی برایش جدی‌تر می‌شود که نخستین مدرک کارآموزی‌اش را در این رشته می‌گیرد.

کرمانی آن‌قدر شیفته طبیعت و کوه است که همیشه این افسوس را در دلش دارد که چرا این‌قدر دیر کوه‌نوردی حرفه‌ای و جدی را شروع کرده است: «می‌ترسم عمرم کفاف ندهد همه جا را ببینم.»  

 

کوه‌نوردی؛ ورزشی نامحدود

او کمی هم درباره رشته‌های کوه‌نوردی می‌گوید: «کوهنوردی برای خودش دنیایی دارد که شامل ورزش‌های زمستانی مانند اسکی، دوچرخه‌سواری کوهستان، آبشار، دره‌نوردی، یخ‌نوردی، غارنوردی، کویرنوردی، جنگل‌نوردی، سنگ‌نوردی، اسلک‌لاین (بندبازی روی دره)، بانجی جامبینگ (پرش از ارتفاع با طناب حمایتی)، دوی کوهستان و هیمالیانوردی می‌شود.»

البته کرمانی، بین کوه‌نوردی با سایر رشته‌های ورزشی تفاوتی نیز قائل می‌شود: «هرچقدر ورزش‌های دیگر از نظر فضا و حتی زمان محدود هستند، کوه‌نوردی نامحدود است؛ به‌گونه‌ای که تا دلت بخواهد، استادیوم و سالن ورزشی دارد.»

دنباله حرفش توصیفی می‌شود از برنامه صعودی در هتل کوهستانی «هزار ستاره» با فضایی بی‌نظیر که البته زندگی در آن شرایط، تکنیک‌های خاص خودش را می‌خواهد.   

 

آقا محمد و مریم، پدر و دختری که با هم به کوهنوردی می‌روند

 

تسلط به همه تکنیک‌ها و علوم مکمل

صحبت از تکنیک که می‌شود، او این‌گونه توضیح می‌دهد: «کوه‌نوردی تکنیک‌های بسیاری دارد؛ به‌گونه‌ای‌که باید در شرایط مختلف آب و هوایی برای خواب، خوراک، آشپزخانه، کولر، بخاری و... تمهیدات لازم را بیندیشی تا گرفتار نشوی که این مسئله نیز مستلزم آشنایی کامل با علم هواشناسی است.»

البته همة علم مکملِ یک کوه‌نورد به آشنایی با هواشناسی ختم نمی‌شود: «امروز شرایط با گذشته فرق کرده است؛ به‌گونه‌ای‌که کوه‌نوردان باید با علوم تغذیه، آناتومی بدن، جهت‌یابی، نقشه‌خوانی، امدادرسانی، روان‌شناسی ورزش و فرار از بهمن و رعدوبرق آشنا باشند؛ حتی گونه‌های جانوری زیست‌محیطی را نیز بشناسند.»

به باور او کوه‌نوردی ورزش صرف نیست؛ بلکه شیوه زندگی، نوعی ماجراجویی و کشف ناشناخته‌هاست که هر‌کدام از چهارفصل و روز و شبش خاص و غیرقابل مقایسه هستند.

حرف‌های محمد کرمانی که به اینجا می‌رسد، تاکید می‌کند: «افرادی که هنگام کوه‌نوردی زخمی یا کشته می‌شوند، صددرصد خودشان مسئول هستند؛ چراکه اصول ایمنی را به‌درستی و کامل رعایت نکرده‌اند.»

بعد هم دو نمونه مختلف از عواقب بی‌احتیاطی را تعریف می‌کند: «وقتی فردی به دره‌ای ۷۰۰‌متری پرت می‌شود، امداد‌رساندن به او بسیار دشوار و حتی غیر‌ممکن خواهد بود یا دو کشته در غار پرو داریم که امکان خروج جنازه‌هایشان به‌دلیل باریک‌بودن مسیر‌ها وجود ندارد، مگر اینکه آن‌ها را تکه‌تکه کنند.»

 

ایران؛ مستعد گردشگری طبیعی

باوجوداین، یکی از دلایلی که باعث شیفتگی او به کوه و کوه‌نوردی شده، این است که هیچ وقت مسیر صعود به یک قله تکراری نمی‌شود: «مسیر‌های مختلف ناشناخته‌ای پیش روی کوه‌نورد وجود دارد که می‌توان از آن به نوک قله رسید یا وقتی به کویر می‌روی، مسحور می‌شوی، چون جایی است که آسمان به زمین بوسه می‌زند.»

به باور او ایران، مستعد گردشگری طبیعت است: «فقط در فاصله ۵۰ کیلومتری مشهد بیش‌از صدنقطه طبیعی دیدنی داریم که مردم آن مکان‌ها را نمی‌شناسند، اما امیدواریم که روزی فرهنگ گردشگری طبیعت، جایگاه خود را در کشورمان پیدا کند.»

در فاصله ۵۰کیلومتری مشهد بیش از صد نقطه طبیعی و زیبا داریم که مردم نمی‌شناسند

البته کرمانی دلش از دست برخی طبیعت‌گردان تازه‌کار پر است و از زباله‌هایی که در دل طبیعت جا می‌گذارند، گلایه می‌کند: «نوشابه را با خود تا بالای کوه می‌برند، اما حاضر نیستند قوطی خالی ۱۵ گرمی آن را با خود برگردانند؛ درواقع قدر طبیعت را نمی‌دانیم و به آن کم‌لطفی می‌کنیم.»   

 

دختر شری که کوه‌نورد می‌شود

مریم کرمانی هم که متولد ۱۳۶۹ است، کوه‌نوردی را وقتی که دانش‌آموز دبیرستانی بود، شروع می‌کند و در سال ۱۳۸۴ نیز نخستین مدرک کارآموزی این رشته را می‌گیرد. او درباره خودش این‌گونه می‌گوید: «در کل بچه شری بودم و علاقه‌مند به ورزش، به‌گونه‌ای‌که اول دبیرستان در تیم بسکتبال فعالیت می‌کردم و دوم دبیرستان سراغ ژیمناستیک و شنا رفتم.»  

 

آخرش ورزش به دادم رسید!

او که همه هوش و حواسش سمت ورزش است، سوم دبیرستان در‌حالی‌که رشته ریاضی می‌خواند، ۱۰‌تا تجدید می‌آورد و فقط درس‌های ورزش و ادبیات را قبول می‌شود!

این را با خنده می‌گوید و ادامه می‌دهد: «تابستان‌ها کلاس نقاشی و جمعه‌ها هم کوه می‌رفتم، اما تجدید که آوردم، هردوی این برنامه‌ها تعطیل شد و یک سال هم پشت کنکور ماندم به‌خاطر گذراندن درس فیزیک؛ تا اینکه یکی از خانم‌های کوه‌نورد کمکم کرد تا این درس را قبول شوم.» بعد هم می‌خندد و می‌گوید: «آخرش همان ورزش به دادم رسید.»

حرفش را قطع می‌کنم و رو به پدرش می‌پرسم: «شما چه برخوردی کردید؟» او نیز می‌گوید: «با دیدن کارنامه‌اش اتمام حجت کردم و گفتم اگر می‌خواهی بخوانی، درست و حسابی بخوان.» 

 

پدر؛ سکوی صعود دختر به کوه

با‌وجوداین، پدر پشت دخترش را در رسیدن به علاقه‌اش خالی نکرد: «یک روز که برای بازدید از نمایشگاه ورزش رفته بودم، از خانمی که مسئول فروش غرفه وسایل کوه‌نوردی بود، خواستم گروه خانم‌های کوه‌نوردی را به من معرفی کند و از اینجا بود که مریم به‌صورت آکادمیک، کار کوه‌نوردی را شروع کرد تا اینکه به باشگاه کوه‌نوردی خودم آمدیم.»

اینجای بحث، مریم رشته کلام را به دست می‌گیرد: «بابا هنوز مدیر نشده بود که با گروه بانوان آن باشگاه به کوه می‌رفتم و حدود سال ۸۷ بود که پس‌از کنکورم توانستم جدی‌تر به کوه بپردازم و پس‌از مدتی جزو قَدَرهای باشگاه شدم، اما در همین زمان‌ها بود که مربی‌مان در یکی از برنامه‌ها از کوه سقوط و فوت کرد.

صحبت‌های مریم این‌گونه ادامه می‌یابد: «در کوله‌ام به‌اندازه دو روز بار داشتم. پوتین سربازی کمی گشادی هم پوشیده بودم که باعث تاول‌زدن پاهایم شده بود؛ در‌کنار همه این‌ها آن حادثه وحشتناک باعث شد تصمیم بگیرم جدی‌تر و آکادمیک این رشته را دنبال کنم.» 

 

مریم در کسوت مربی کوه‌نوردی و آتش‌نشان داوطلب

این می‌شود که مریم با‌وجود اینکه خانم‌ها کار‌های پرخطر انجام نمی‌دهند و در رشته کوه‌نوردی، ساده‌تر عمل می‌کنند و نه حرفه‌ای، به‌دنبال گذراندن دوره‌های آکادمیک و کسب مدارک مختلف می‌رود؛ البته دلیل اصلی‌اش را این‌گونه بیان می‌کند: «به‌دلیل نداشتن تخصص لازم و بی‌تجربگی‌ها این مشکلات به وجود آمده بود؛ بنابراین در‌کنار همه آموزش‌های مربوط‌به کوه‌نوردی، دوره کمک‌های اولیه را گذراندم و اکنون هم آتش‌نشان داوطلب هستم.» این را هم بگوییم که مریم در کوه‌نوردی به جایی رسیده که مربی شده است و در حال حاضر گروه مسکن و شهرسازی را مربیگری می‌کند.

مریم جایی که ایستاده است و موفقیت‌هایی را که دارد، مدیون حمایت‌ها و تربیت پدرش می‌داند: «هر کاری که می‌خواستم سراغش بروم، بابا می‌گفت اول درس. کار به جایی رسیده است که مجبور شده‌ام ارشد هم بخوانم.» و این را با خنده زیرکانه‌ای می‌گوید! 

 

دخترِ کوه، سنگ، یخ و برف!

محمد دوباره وارد بحث می‌شود و با افتخار خاصی درباره توانایی‌های دخترش مریم می‌گوید: «مریم از بچگی از در و دیوار بالا می‌رفت و آخرش هم به کوه علاقه نشان داد و در این وادی، کارآموزی کوه، سنگ، یخ، برف و دوره پیشرفته را گذرانده است؛ هرچند که بیشتر از همه به گرایش سنگ‌نوردی علاقه دارد.»

بعد هم با خنده‌ای ریز اعتراف می‌کند: «اما کوه‌نوردی، رشته خیلی پرخرجی است، چون باید از وسایلی خاص استفاده شود که ارتباط مستقیمی با حفظ جان فرد دارد.» به باور او فقط خرج این رشته ورزشی است که نکته منفی آن محسوب می‌شود، هرچند که می‌توان تفریحی و کم‌خرج هم آن را انجام داد: «می‌توان در هوای مناسب با کوله‌ای کوچک و فلاسکی چای، بیشترین لذت را از طبیعت برد و در سطح ملایم‌تری کوه‌نوردی کرد.»  

 

آقا محمد و مریم، پدر و دختری که با هم به کوهنوردی می‌روند

 

کوه‌های همدان و دماوند؛ خاطره مشترک پدر و دختر

این‌بار درباره کوه‌هایی که پدر و دختر با هم رفته‌اند، می‌پرسم که محمد این‌گونه می‌گوید: «همدان و دماوند را تا یک‌متری، در برنامه‌ای یک‌هفته‌ای با هم رفتیم و پس از آن نیز هر کسی سوی خودش رفت.»
البته محمد که به کوه‌های دماوند، الوند و بیشتر کوه‌های استانی رفته است، از آرزویی می‌گوید که سال‌هاست کنج دلش دارد: «کوه‌نورد باید دو ویژگی خاص داشته باشد، جیب پرپول و وقت آزاد که اگر آن‌ها را داشتم، به قله‌های هیمالیا و اورست می‌رفتم، اما ازطرفی مسئولیت‌های اجتماعی و خانوادگی اجازه چنین کاری را نمی‌دهد.»  

 

گلایه از ناهنجاری‌های عده‌ای کوله‌به‌پشت‌ِ تازه‌کار

از محمد می‌خواهم چند نکته اساسی در کوه‌نوردی را بگوید که بر دو نکته تاکید می‌کند: «نکته اولی که هنگام ورود به کوه و طبیعت باید به آن توجه شود، لطمه‌نزدن به طبیعت و جانوران است، اما متاسفانه امروز هر کسی یک کوله، پشتش می‌اندازد و به خودش اجازه می‌دهد هر نوع رفتار ناهنجاری نشان دهد.»

او با اظهار اینکه عده‌ای با ظاهری نامناسب به کوه می‌آیند و بساط راه می‌اندازند، می‌گوید: «متاسفانه رفتار‌های آن‌ها به جامعه کوه‌نوری وصل می‌شود؛ حتی در این بین، افرادی که ادعای کوه‌نورد بودن دارند، اصولی را زیر پا می‌گذارند که شایسته کوه‌نوردان نیست.» 

 

تنها به کوه نروید و ببینید با چه کسی می‌روید

نکته دومی که این کوه‌نورد بر آن تاکید می‌کند، یادآوری اصلی مهم در کوه‌نوردی است: «هیچ‌گاه نباید تنها به کوه‌نوردی رفت و حتما باید تیمی حداقل سه‌نفره راهی برنامه صعود شوند تا اگر فردی مجروح شد، یکی کنارش بماند و دیگری برای آوردن کمک به پایین بازگردد.»

مریم نیز به‌عنوان بانوی جوان کوه‌نورد، مهم‌ترین نکته‌ای را که در کوه‌نوردی آموخته است، این‌گونه بیان می‌کند: «سال‌ها پیش یکی از مربیانم گفت خیلی مهم است که کجا و با چه کسی کوه‌نوردی بروید، هم‌نورد و چادرخواب شوید و امروز به اهمیت توصیه‌اش پی برده‌ام و آن را به دیگران نیز سفارش می‌کنم.»   

 

یک غارنوردی به‌یاد‌ماندنی

آشنایی من با مریم و محمد کرمانی به دو سه‌سال پیش باز‌می‌گردد، روزی که برای تهیه گزارش از پاک‌سازی غار مغان به‌مناسب روز جهانی غار پاک برای نخستین‌بار با آن‌ها از کوه بالا رفتم و به دل غار زدم؛ تجربه‌ای متفاوت، پر از هیجان، آموزنده و شیرین.

باتوجه‌به همین زمینه ذهنی که از این پدر و دختر درباره غار و غارنوردی دارم، از محمد می‌خواهم کمی هم از این منابع بکر طبیعی بگوید که این‌گونه توضیح می‌دهد: «گردشگری غار در دنیا در‌حال مطالعه و کار است و به‌عنوان فرصت به آن می‌نگرند، اما متاسفانه در ایران قدر آن را نمی‌دانند و آن‌ها را تخریب و آلوده می‌کنند.»

او از بریده‌شدن قندیل‌های چندمیلیون‌ساله غارها، آلوده‌کردن فضا و آب غارها، فراری‌دادن خفاش‌ها، مسدود‌شدن غار‌ها و... توسط مردم و برخی سودجویان گلایه می‌کند و می‌گوید: «غار‌ها نه‌تن‌ها بی‌مانندترین معماری طبیعت هستند؛ بلکه منبعی غنی برای علوم مختلف زمین‌شناسی، هواشناسی، تاریخی و... به شمار می‌روند، اما خیلی راحت تخریب‌ می‌شوند.»


* این گزارش چهارشنبه، ۲۰ خرداد ۹۴ در شماره ۱۵۱ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.

ارسال نظر