کد خبر: ۸۱۳۲
۲۸ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۵

طبخ آش باران در روز‌های بی‌بارش توس

زنان محله فردوسی سال‌هاست که با پخت آش و نذر و نیاز، از خداوند طلب باران می‌کنند و با باور قلبی هرسال آن را بار می‌گذارند.

نوای صلوات دسته‌جمعی‌شان فضا را پر‌می‌کند و درست در همین لحظه بلغور‌های شسته‌شده را داخل دیگ‌های آب جوش می‌ریزند. پنج‌دیگ بزرگ مسی را به ردیف داخل آشپزخانه مسجد صاحب‌الزمان (عج) اسلامیه روی اجاق گذاشته‌اند و می‌خواهند به رسم هرساله، «آش باران» درست کنند.

سال‌هاست که با پخت آش و نذر و نیاز، از خداوند طلب باران می‌کنند و با باور قلبی هرسال آن را بار می‌گذارند. ساکنان خطه توس و شاهنامه هر سال حوالی اردیبهشت بعداز به بار نشستن گندم و جو به‌خاطر کم‌آبی و نیاز گیاهان به آب، این رسم را اجرا می‌کنند که شامل پخت آش باران، عروسک‌گردانی و خواندن دعا می‌شود. اما حالا در چله زمستان به‌دلیل بارش کم، آستین‌ها را بالا زده‌اند و خیرات می‌کنند تا آسمان هم دست و دلش باز شود و ببارد.

 

بانوان، همه‌کاره مراسم

پیشینه دقیق پخت آش باران در روستای اسلامیه قدیم و محله فردوسی جدید، دقیق مشخص نیست. بزرگ‌تر‌ها از مادران خود پخت این آش را آموخته‌اند و خبر دارند که بزرگ‌ترهایشان زمانی‌که خطر کم‌آبی مزارع و باغات را تهدید می‌کرد، به بیابان می‌رفتند و دست به دعا می‌شدند و بعد هم آش می‌پختند.

صفرتاصد کار برعهده خانم‌هاست؛ از جمع‌آوری مواد اولیه گرفته تا خرید مواد مورد‌نیاز. پخت آش زمان مشخصی ندارد؛ درحقیقت هر‌زمان که بارندگی کم است، این آش را می‌پزند؛ مثلا امسال این آش را در اردیبهشت درست کردند، ولی حالا در فصل سرد زمستان هم آش را بار گذاشته‌اند.

هر‌وقت زمین تشنه است و می‌خواهند که محصولات کشاورزی بدون آب نماند، آستین‌ها را بالا می‌زنند و کار‌های پخت آش را شروع می‌کنند. از یک هفته قبل تقسیم کار می‌شود و هر خانم مسئول یک کوچه است. به در خانه‌ها می‌روند و کمک ساکنان جمع می‌شود. اهالی هم این رسم قدیمی را دوست دارند و در حد توانشان نخودی در آش می‌اندازند، حال می‌خواهد حبوبات باشد یا پول نقد.

 

سنت قدیمی طبخ آش باران در روز‌های بی‌بارش

 

دیگ‌های باران، روی آتش

کنار دیگ مسی بزرگ ایستاده است و دانه‌های تسبیح سبز‌رنگش را پشت سرهم رد می‌کند و صلوات می‌فرستد. دور که کامل می‌شود، چند‌باری استغفرا... می‌گوید و با کفچه دیگ را از ته هم می‌زند. سکینه ارفع ۶۴‌سال پیش در همین محله به دنیا آمده و بزرگ شده است.

او پخت آش باران را از کودکی به یاد دارد، از زمانی‌که همراه مادرش برای جمع‌آوری مواد اولیه به در خانه‌ها می‌رفته است و بعد هم دیگ و اجاق را برای پخت آش مهیا می‌کردند.

آن زمان خبری از گازکشی نبوده و اجاقشان از جنس سنگ و خرجش هم، کنده درختان بوده است. البته که در‌کنار پخت آش، رسم و رسوم دیگری هم برقرار بوده که حالا دیگر خبری از آن‌ها نیست. علتش هم کم‌شدن زمین‌های زراعی و سبز‌شدن خانه و ویلا در همین روستای قدیم اسلامیه است؛ رسم و رسومی که حالا برای آن‌ها خاطره است و قصه‌اش را برای کوچک‌تر‌ها تعریف می‌کنند. ساخت عروسک «چولی‌قزک»، خون‌کردن و نذر گوسفند از این رسوم است.

 

دوره‌گردی با «چولی قزک»

سکینه‌خانم نیت و باور قلبی به رحمت خداوند را مهم‌ترین عامل اثرگذاری برای بارش باران می‌داند و معتقد است قدیمی‌ها آن‌چنان با تضرع و دل‌شکسته به درگاه خداوند دعا می‌کردند که راز و نیازشان بدون پاسخ نمی‌ماند و باران، این برکت الهی، قبل از پایان دعا شروع به باریدن می‌کرد.

او سری هم به رسم و رسوم قدیمی‌تر می‌زند و روز‌هایی را به خاطر می‌آورد که مردان قدیمی روستا بعداز آنکه گندم و جو به بار می‌رسید، حوالی اردیبهشت، گوسفندی را دور زمین می‌چرخاندند و بعد هم خون می‌کردند.

او می‌گوید: گوشت گوسفند را هم برای ظهر بار می‌گذاشتند و مردم روستا همگی دور هم آبگوشت می‌خوردند و برای نزول باران خدا را شکر می‌کردند. رسم دیگر اینجا که دیگر رو به فراموشی است، دورگرداندن عروسک «چولی‌قزک» بود. یادم است مادرم با چوبی بلند و تکه‌های پارچه، عروسکی درست می‌کرد و آن را به دست ما بچه‌ها می‌داد.

قدیمی‌ها آن‌چنان با تضرع و دل‌شکسته به درگاه خداوند دعا می‌کردند که راز و نیازشان بدون پاسخ نمی‌ماند

با همین عروسک سراغ اهالی روستا می‌رفتیم و در خانه‌ها را می‌زدیم و شعر «چولی‌قزک بارون کن/ بارون بی پایون کن/ گندم به زیر خاکه/ از تُشنگی هلاکه» را می‌خواندیم که حالا فقط چند خط آن را به یاد دارم. به در هر خانه که می‌رسیدیم، اهالی برای پخت آش به ما حبوبات می‌دادند و یک کاسه آب روی عروسک می‌ریختند که ما هم خیس می‌شدیم.

 

همان جا خبر آزادی را دادند

این دورهمی زنانه باعث شده است از حال یکدیگر خبر داشته باشند و همین‌جا همگی برای سلامتی هم دعا می‌کنند. آن‌ها برای نذر و نیازشان به ائمه (ع) متوسل می‌شوند و این را مهم‌ترین مزیت پخت این آش می‌دانند. سکینه‌خانم می‌گوید: اگر با همه وجود به چهارده‌معصوم (ع) متوسل شویم، از در خانه آن‌ها بدون حاجت برنمی‌گردیم.

هر‌وقت کسی سر دیگ دلش می‌شکند و اشکش جاری می‌شود، خدا حاجتش را هم می‌دهد. دو‌سال پیش بود که یکی از اهالی از ما خواست برای عزیزش که زندانی شده بود، دعا کنیم. خودش هم سر دیگ‌ها بود و نذر و نیاز می‌کرد که همان‌جا خبر آزادی عزیزش را دادند. آن‌قدر از خوشحالی گریه کرد که همه ما را به گریه انداخت.

 

با دعای پیرغلام بغض آسمان ترکید

طاهره، خواهر کوچک‌تر سکینه‌خانم، این تلاش و همت زنانه را دوست دارد و خوشحال است که خانم‌ها برای رسیدن برکت و روزی به محله دعا می‌کنند و هر‌کاری از دستشان برآید، انجام می‌دهند.

دیگ را هم می‌زند و داستانی قدیمی را که از پدرش شنیده است، تعریف می‌کند و می‌گوید: قدیم‌ها وقتی که ما هنوز نبودیم، پیرغلامی در روستا زندگی می‌کرد که روزی اهالی روستا برای طلب باران پیش او می‌روند. پیرغلام عزت و احترام خاصی بین اهالی داشت. کشاورزان سراغش را گرفتند و از او خواستند دست به دعا شود.

او هم کشاورزان و بزرگ‌تر‌ها را با خود به بیابان برد و با دل شکسته رو به آسمان گفت «مردم از پیرغلامت می‌خواهند که به درگاهت دعا کرده و طلب باران کند.» هنوز دعاهایش تمام نشده بود که باران شروع به باریدن کرد.

 

همدلی در کار خیر

همه مراحل پخت آش همراه صلوات و دعا‌خواندن است. خانم‌ها زیر لب صلوات می‌فرستند و حدیث کساء می‌خوانند.

اکرم صفایی، یکی دیگر از قدیمی‌های محله است و پخت آش را برای طلب باران از رسوم قدیمی محدوده توس و شاهنامه می‌داند و می‌گوید: این رسمی قدیمی است که در توس سفلا و علیا انجام می‌شده است. خراسان بزرگ از قدیم کویری بوده است و کشاورزان همیشه برای به بار نشستن محصولاتشان چشم به آسمان داشتند و برای بارش باران دعا می‌کردند.

این رسم و رسوم قدیمی حالا کم‌رنگ‌تر شده، اما در محله فردوسی و اسلامیه قدیم هنوز اجرا می‌شود. این گونه مراسم باعث همدلی بین اهالی می‌شود و حس جمعی خوبی دارد. خداوند قدیمی‌ها و بزرگ‌تر‌هایی را که فوت شدند، بیامرزد و آن‌هایی را که هستند، سلامت نگه دارد. همین‌ها بودند که نحوه پخت و دعای باران را به ما آموختند و در کار‌ها پیش‌قدم بودند. کنار آن‌ها پخت آش را یاد گرفتیم و حالا به جوان‌ها آموزش می‌دهیم.

یادم است قدیم با خاله کنیز که بزرگ‌تر ما بود و دو سال پیش به رحمت خدا رفت، تا مغازه‌های بقعه هارونیه و کوره‌های گچ می‌رفتیم و کمک‌هایشان را برای آش جمع می‌کردیم. از همان‌ها آموختیم که نیتمان مهم‌تر از کاری است که انجام می‌دهیم و باید برای رضای خدا باشد.

سنت قدیمی طبخ آش باران در روز‌های بی‌بارش

 

مشارکت حتی با یک دانه نخود!

مردم پای کار هستند، و گرنه برنامه پیش نمی‌رود. ام‌البنین مبارکی، فرمانده پایگاه بسیج عقیله‌بنی‌هاشم (س) و از ساکنان بومی محله، با بیان این جمله می‌گوید: در رسمی که همه ساکنان در آن مشارکت دارند، دیگر فرقی بین فقیر و غنی وجود ندارد. همه هرچه از دستشان برآید برای تهیه مواد اولیه این آش انجام می‌دهند و به قول قدیمی‌ها همه یک دانه نخود هم که شده، داخل آش می‌ریزند. شیعه و سنی هم ندارد.

یک آش همگانی است که وحدت بین ساکنان محله را نشان می‌دهد. پخت آن در مسجد هم به برکت آن اضافه کرده است. همین باعث شده است نتیجه آن را هر سال ببینیم. سال گذشته یک هفته بعد از پخت آش، برف بارید و شکر خدا زمین سیراب شد.

 

طلب باران با سری افکنده

دعای طلب باران را آقایان در شبستان مسجد می‌خوانند. امسال این دعا را مصطفی ادهم می‌خواند که یکی دیگر از ساکنان قدیمی محله است. او می‌گوید: از بچگی به خاطر دارم که خاله‌کنیز هر زمان باران دیرتر می‌بارید، مراسم پخت آش را راه می‌انداخت و به لطف خدا هم باران می‌بارید. ما هم عضو کوچکی از این مراسم هستیم و امسال بعد از دعای ندبه، دعای باران امام‌حسین (ع) را از مفاتیح خواندم.

این دعا منسوب به امام‌علی (ع)، امام‌حسین (ع)، امام‌سجاد (ع) و امام‌رضا (ع) است. باید این دعا را با همه وجود و با خضوع و خشوع خواند و از گناهان توبه کرد تا برکت خداوند ببارد و زمین خشک را سیراب کند.

 

پخت آش با حضور اهالی توس از ابتدای صبح آغاز می‌شود

صبح زود هم‌زمان با طلوع آفتاب، خانم‌ها یکی‌یکی از خانه‌ها راهی مسجد محله می‌شوند. در آشپزخانه که باز می‌شود، بخار آب همه‌جا را گرفته است. پنج دیگ بزرگ مسی را به ردیف کنار دیوار چیده‌اند و پنج دیگ کوچک کنارشان روی زمین قرار دارد. برای اینکه تا قبل از ظهر پخت آش تمام شود، شب قبل دیگ‌های بزرگ را آب کرده‌اند تا با حرارت کم به جوش بیاید و آماده باشد. بلغور‌های پاک‌شده را می‌شویند و داخل دیگ‌ها می‌ریزند.

بلغور که به‌جوش می‌آید، با توری، کاه روی آن را می‌گیرند و می‌گذارند تا یک‌ساعت بجوشد

کنار هر دیگ، چهار یا پنج خانم ایستاده‌اند و حواسشان هست که همه‌چیز مرتب باشد و آش خراب نشود. بلغور که به‌جوش می‌آید، با توری، کاه روی آن را می‌گیرند و می‌گذارند تا یک‌ساعت بجوشد. هر‌چند دقیقه هم دیگ‌ها را با کفچه هم می‌زنند تا ته نگیرد. بلغور که نرم می‌شود، نوبت اضافه‌کردن حبوبات پخته‌شده، سبزی و پیاز سرخ‌شده و ادویه است.

آن‌ها را هم خوب مخلوط می‌کنند و یک‌ساعت هم به همین منوال می‌گذرد. برای اینکه آش جا بیفتد در دیگ را می‌گذارند و آن را مثل برنج با حرارت کم دم می‌کنند. مراحل پخت حدود سه‌ساعت زمان می‌برد.

طاهره ارفع مسئولیت خرید مواد اولیه را برعهده دارد و می‌گوید: بلغور آش را هر سال می‌خریم؛ بلغور اصفهان است و کیفیت خیلی خوبی دارد. رسم را از یک دیگ شروع کردیم و الان به پنج دیگ رسیده است و ۱۲۰‌کیلو بلغور نیاز دارد. امسال چهل‌کیلو هم حبوبات جمع شد که شامل لوبیا‌قرمز و چیتی، نخود و عدس است. سبزی آش هم تره، جعفری و گشنیز است. به‌جز این‌ها پیاز می‌خواهد و روغن و دنبه گوسفند که عطر و طعمش را بهتر می‌کند.

مواد اولیه که کامل شد، از دو روز قبل، خانم‌های محله همگی خبردار می‌شوند و خودشان را برای پاک‌کردن سبزی و حبوبات به مسجد صاحب‌الزمان (عج) اسلامیه یا مکتب زینب (س) محله می‌رسانند.

روز قبل از پخت آش هم حبوبات را می‌پزند و پیاز‌ها را خرد و سرخ می‌کنند و به آن ادویه می‌زنند. برای اینکه هر دیگ به‌اندازه حبوبات داشته باشد، شب قبل حبوبات را بین پنج دیگ کوچک‌تر تقسیم می‌کنند و همان شب دیگ‌های بزرگ را پر از آب می‌کنند و با حرارت کم می‌گذارند تا به حد جوش برسد و برای صبح اول وقت آماده باشد.
در پایان هم اهالی با سطل و قابلمه جلو در آشپزخانه صف می‌کشند و آش نذری می‌برند.

 

* این گزارش پنج‌شنبه ۲۸ دی‌ماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۳۷ شهرآرامحله منطقه ۱۱ و ۱۲ چاپ شده است.

ارسال نظر