کد خبر: ۸۱۴۰
۳۰ دی ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۰

ردپای انسان نخستین در نمایشگاه مشهد!

کشف حکاکی‌های چندهزارساله در گوشه‌ای از شهر که کسی از وجودشان خبر نداشته است.

پاییز امسال سنگ‌نگاره‌های تازه‌ای در غرب مشهد کشف شد تا پیشینیان این مرزوبوم دوباره با زبان نقش‌ها با ما سخن بگویند؛ البته کشف سنگ‌نگاره در اطراف مشهد در چند سال گذشته، بار‌ها تکرار شده است تا سندی بر دیرینه بودن این سرزمین و زیست‌پذیر بودن آن در سال‌های دور باشد، اما این کشف تازه در فاصله‌ای نزدیک‌تر از آن چیزی است که بتوانید تصورش کنید.

کافی است کفش‌وکلاه کنید و راه بیفتید تا نیم‌ساعت بعد، چشمتان به آثار هنری چندهزارساله باز شود، آن‌هم جایی در دل نمایشگاه بین‌المللی که بار‌ها برای بازدید از نمایشگاه‌هایی که آن برپا می‌شود، به آنجا قدم گذاشته‌اید.

ناگفته نماند که این کشف سوای خبر خوشایندش، بیم‌هایی نیز دارد؛ زیرا تجربه ثابت کرده است این یادگار‌های نقش‌بسته در دل کوه‌ها در نبود نظارت بر آن، دست سودجویان را برای دخل و تصرف در این آثار باز می‌گذارد.

سنگ‌نگاره ثبت‌ملی‌شده «کمرمقبولا» از آن جمله است. همچنین راسته این سنگ‌نگاره‌ها در کوه بینالود، قابلیت ثبت در فهرست میراث جهانی یونسکو و تبدیل شدن به نخستین پارک ملی سنگ‌نگاره‌های ایران را دارد؛ به همین دلیل نیز در آخرین روز‌های هفته گذشته، نشستی با حضور رجبعلی لباف‌خانیکی، باستان‌شناس، و علاقه‌مندان به تاریخ، برگزار شد تا برای حفاظت و احیای این میراث گران‌بها چاره‌اندیشی کنند.

در چندقدمی سنگ‌نگاره‌هاییم

«زمان، زمانه ساخت اثر تاریخی نیست و اثر تاریخی که از بین رفت، هیچ جایگزینی ندارد». این جمله پایانی نشست سنگ‌نگاره‌های دشت مشهد در نمایشگاه بین‌المللی مشهد است که قلب آدم را تکان می‌دهد.

در این نشست که مرکز اسناد شهرداری مشهد برای رونمایی از سنگ‌نگاره‌های تازه‌آشکارشده شهرمان برگزار کرده بود، استاد لباف‌خانیکی تلاش کرد اهمیت سنگ‌نگاره‌ها را به ما یادآوری کند. پس از پایان نشست، ساختمان اداری نمایشگاه بین‌المللی را ترک کردیم و به دیدار گوشه‌ای دیگر از تاریخ رفتیم. تا رؤیت نخستین سنگ‌نگاره، چنددقیقه‌ای بیشتر فاصله نبود و همین موضوع برای اینکه دل توی دلمان نباشد، کافی بود.

هرکدام از سنگ‌نگاره‌های کلاته‌زیری، کلاته‌کوهی، کمرسیاه، کمرمقبولا، کوه‌سر، کوه‌سنگی، گجوان، گراخک، گورید، مایان، می‌نوش، سربرج، حصارسنگ، زوتیشدر، زو هندل‌آباد، سیدی، شترسنگ، شتری، شلگرد، کال خرگوش، کال‌سیاسر، کال‌سیر، پرنواز، چشمه‌سرخ، چشمه‌عسل، چکل‌نظر، چین‌کلاغ، دره جنگو، دره‌نی، دهبار، دیزدر، رباط‌خاکستری، بالندر، آب‌وبرق، اغل گو، ابرده، ارچنگ، ازغد، بازه درخت سنجد، باش‌ساروج، بزوشک، بولوارزکریا، پاچنار و بالاخره کرتیان، عضوی از خانواده نگاره‌های سنگی بینالود هستند که اکنون تازه واردی به آن‌ها افزوده شده است.

این عضو تازه خانواده اگرچه چندهزارسال تاریخ را پشت‌سر نهاده است، چند هفته‌ای بیشتر نیست که به وجودش پی برده‌اند و ما جزو اولین کسانی هستیم که در چندقدمی این نگاره‌های سنگی می‌ایستیم و به آن‌ها به چشم یک کهن‌تاریخ نگاه می‌کنیم.

ردپای انسان نخستین در غرب مشهد

 

چوپان‌نگاره‌ها در همسایگی کوهستان‌پارک

سنگ‌نگاره‌ها جایی در تپه‌های اراضی نمایشگاه بین‌المللی پنهان شده‌اند. آن‌ها در حصار نمایشگاه بین‌المللی، یک باشگاه اسب‌سواری و شرکت برق منطقه‌ای خراسان قرار گرفته‌اند؛ جایی که فقط گذر کوهنوردان و سوارکاران به آن می‌افتد و گاهی نیز افراد برای یک پیاده‌روی سبک به‌سوی آن رفته، از تپه‌های نه‌چندان مرتفعش بالا می‌روند.

چهارشنبه گذشته نیز جمعی از تاریخ‌دوستان و علاقه‌مندان حضور داشتند تا شاهد این بی‌مثال تماشایی باشند. نگاره ابتدایی نقش سه آدم است که در کمترین فاصله از نمایشگاه قرار دارد و ما با گذر از دامنه نخستین تپه به آن می‌رسیم.

این نقش می‌گوید هزاران سال پیش، چوپانی در فرصت چرای گله و آسودن در پناه کوه، با اسبابی که در دست داشته، تصمیم به خلق این تصویر گرفته است. سنگ‌نگاره‌های چوپانی، جهان درونی او را به روی سنگ آورده است. این سنگ‌نگاره‌ها یکی از اشکال پرتکرار نگاره‌های سنگی در دنیا هستند.

نگاره ابتدایی نقش سه آدم است که در کمترین فاصله از نمایشگاه قرار دارد

نقوشی ازقبیل شیر، بز کوهی، گاو، میش و انسان‌های شکارچی بر روی این سنگ‌نگاره‌ها، قدمت آن‌ها را به دوران نوسنگی می‌رساند. در فاصله کمی از نگاره سه آدم در یک فضای کوچک سنگی صاف، نقش دیگری دیده می‌شود؛ شاخ‌های بلند هلالی بز به‌سوی بدن خودش بازگشته است. کمی آن‌طرف‌تر، نقشی دیگر کشیده شده است و استاد لباف آن را به شیری که گاوی را شکار کرده است، مانند می‌کند.

این نماد، نشانه‌ای از پیروزی گرما و تابستان بر سردی و زمستان است تا پیغام‌رسان آن باشد که زمستان تمام شده است و تابستان از راه می‌رسد. طرح دیگر را به شتر کوهان‌دار شبیه می‌کنند. اینجا دنیای راز‌ها و رمزهاست. آن‌ها که در این وادی حاضرند، با اشتیاقی وصف‌ناشدنی بر سر این سنگ‌نگاره‌ها می‌ایستند و تلاش می‌کنند مفهومی را از نگاره‌ها برداشت کنند و به توضیحات استاد لباف نیز گوش فرامی‌دهند.

از اینجا که ایستاده‌ایم، تا کوهستان‌پارک‌شادی که آن‌سوی بزرگراه است، فاصله‌ای نیست و به‌راحتی می‌توان به مجموعه خاطرات‌ساز مشهدی‌ها و چرخ‌وفلک برافراشته‌اش بر بلندای تپه همسایه نظر انداخت. سنگ‌نگاره‌ها درواقع همسایه کوهستان‌پارک و بوستان جنگلی وکیل‌آباد هستند و از این منظر می‌توانند شانس تبدیل به یک بوستان تاریخی را نیز داشته باشند.

کشف ۵۰ سنگ‌نگاره در دل مشهد

یکی از افراد حاضر در این بزم، شادی مضاعفی دارد. او همان مردی است که برای نخستین‌بار به این سنگ‌نگاره‌ها برخورده است. «جوادی» یک روز صبح جمعه، کوله سبکش را می‌بندد و راهی این تپه‌ها می‌شود تا صبحش را با پیاده‌روی صبحگاهی به‌خیر کند. او الهیات خوانده است، ولی عاشق تاریخ و روایت‌هایش است.

شاید اگر اوایل دهه ۷۰ پیشنهاد خوانش متون عربی چند کتیبه دوره اسلامی به او داده نشده بود، جوادی اکنون در مسیر دیگری قرار داشت و کشف این سنگ‌نگاره‌ها نیز به زمان دیگری موکول می‌شد، اما یک پیشنهاد کاری، راه او را به‌سمت تاریخ کج کرده است تا نقش وی در کشف حکاکی‌های سنگی پررنگ باشد.

این علاقه‌مند تاریخ، در شناسایی سنگ‌قبر‌های تاریخی هارونیه و چندین پروژه تاریخی دیگر نیز همکاری کرده است. اکنون درکنار این سنگ‌نگاره‌ها ایستاده‌ایم و آن را مدیون هفدهمین روز آذر ۱۴۰۲ هستیم که گذر این مرد تاریخ‌دوست به این سمت افتاد و با دیدن سنگ‌نگاره‌های چندهزارساله در چنین نقطه‌ای از شهر مشهد شگفت‌زده شد.

وقتی چشمش به نخستین نقش افتاد، سر از پا نمی‌شناخت و شروع کرد در دامنه کوه بالاوپایین رفتن. به چپ و راست می‌رفت، کنار سنگ‌ها می‌نشست و یکی‌یکی آن‌ها را نگاه می‌کرد تا پیام‌های تازه‌ای از انسان‌های آن زمان برایش هویدا شود. نمی‌دانیم که این پیمایش چند ساعت طول کشید و او کی دست از کار کشید و به خانه رفت و نمی‌توانیم حس‌وحال این مرد تاریخ‌دوست را درقالب کلمات بگنجانیم و روی کاغذ بیاوریم.

باید بود و از نزدیک به برقی که میان حفره چشمانش می‌رقصید و شادی‌ای که میان چین‌وشکن پوستش پنهان بود، چشم دوخت. او به گوهری نایاب دست یافته است و حق داشت چنین شادمان باشد. اکنون فقط می‌توانیم تلاطم او را در این لحظه بی‌تکرار که نخستین بازدیدکنندگان را به دیدار آن‌ها می‌برد، ببینیم و با آن همراه شویم.

به‌گفته جوادی، حدود پنجاه سنگ‌نگاره در تپه‌های اطراف این محدوده پراکنده‌اند. با این کشف، انسان امروزی هر وقت اراده کند، می‌تواند به دل داستان‌های شگرف پیشینیان قدم بگذارد.


دیواری که مانع از ادامه تحقیق شد

استاد لباف بر سر بالین هرکدام از این نقش‌های سنگی حاضر می‌شود و درباره آن‌ها به سؤالات حاضران پاسخ می‌دهد. هنوز بسیاری از این اشکال برای ما بدون روایت مانده است و حتی استادان فن هم نمی‌توانند معنای دقیق آن را استخراج کنند و شواهد و قرائن علم باستان‌شناسی به مدد آن‌ها می‌آید تا تعبیری بر آن بیفزاید. سنگ‌نگاره‌های دیگری زیر دکل برق فشارقوی و بر بلندای تپه قرار دارد.

اینجا بر بیشتر سطوح صاف، طرحی حک شده است و احتمال دارد بسیاری از آن‌ها نیز بر اثر فرسایش محو شده باشند. باید از شیب این تپه به‌سوی دره آن سرازیر شویم و یک‌بار دیگر از دامنه تپه روبه‌رو بالا برویم تا به آخرین نقش‌های کشف‌شده برسیم؛ کاری که از ابتدا دشوار می‌نمود، اما شوقی پنهان در جانمان قصد دارد ما را زودتر به کلونی سنگ‌نگاره‌ها برساند و البته احساسی مبهم، نگران پایان این بزم است. جوادی از همان ابتدای بازدید اصرار می‌کند زودتر مسیر را طی کنیم تا به دیدار شاه‌تابلوی خلق‌شده روی سنگ در این منطقه برویم.

چشم او هنوز درمیان سنگ‌ها جست‌وجوگر است تا حتی یک نگاره کوچک از نگاه تیزبینش دور نماند و از قلم نیفتد. اکنون بر دامنه آخرین تپه رؤیت‌پذیر ایستاده‌ایم. چهار بوم سنگی پیش‌رویمان است و هرکدام طرحی جداگانه دارد؛ از طرح مستطیل دوازده‌قسمتی که انگار به زمین‌های کشاورزی اشاره می‌کند، گرفته تا طرح سه سگ شکارچی با طعمه هایشان.

مسیر به‌هم‌پیوسته سنگ‌نگاره‌ها از جنوب‌شرق بینالود شروع شده و تا شمال‌غرب آن پیش رفته است

این توضیحات محقق تجربی این حوزه، آقای جوادی، است و شاید از نگاه باستان‌شناسان، بی‌نقص نباشد. در آخرین طرح هم، صحنه شکارگاه به تصویر کشیده شده است تا اهمیت نقش شکار برای انسان گذشته را به رخمان بکشد. انسانی با تیروکمان ایستاده است و به‌سوی بز‌هایی که او را دوره کرده‌اند، نشانه رفته است. تپه تمام نشده است و حتی به قله آن نرسیده‌ایم. دیواری سرتاسر میان ما و امتداد این تپه، فاصله انداخته است.

این سازه متعلق به شرکت برق‌منطقه‌ای خراسان است. از جوادی می‌پرسیم: «این آخرین نگاره است؟» و او پاسخ می‌دهد: «بله؛ بقیه آن احتمالا پشت آن فضای محصور است و به آن دسترسی نداشتیم».

معلوم نیست سرنوشت سنگ‌نگاره‌های پشت دیوار به کجا ختم شده است. شاید صافش کرده‌اند و رویش، ساختمان ساخته‌اند و شاید هم هنوز در گوشه‌ای از شیب تپه به زندگی چندهزارساله خودش ادامه می‌دهد.

تماشای سنگ‌نگاره‌ها در ظاهر به پایان می‌رسد، ولی نگرانی ما از بابت این کشف تازه شروع می‌شود. این آغاز ماجرا برای مشهد است. از شواهد چنین برمی‌آید که مسیر به‌هم‌پیوسته سنگ‌نگاره‌ها از جنوب‌شرق بینالود شروع شده و تا شمال‌غرب آن پیش رفته است. این پیوستگی سنگ‌نگاره‌ها یک ویژگی منحصربه‌فرد است.

بینالود بوم نقاشی گذشتگان ماست که چندده‌هزار حکاکی بر آن ثبت شده است و نباید از کنار این گوهر نایاب به‌راحتی گذشت.

* این گزارش شنبه ۳۰ دی‌ماه ۱۴۰۲ در شماره ۴۱۳۸ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.

ارسال نظر