کد خبر: ۸۲۸۴
۱۰ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۰

سقوط هواپیما نقطه تلخ خاطرات سربازی هادی است

هادی دهقانی روزی که برای گذراندن خدمت سربازی به تیپ‌۲ لشکر ۸۴ پیاده خرم‌آباد اعزام شد، هرگز تصور نمی‌کرد که از نزدیک شاهد سانحه برخورد هواپیمای مسافربری به دل ارتفاعات سفیدکوه باشد.

برخی اتفاقات در زندگی به‌ندرت پیش می‌آید و برای هر فردی اتفاق نمی‌افتد. هادی دهقانی روزی که برای گذراندن خدمت سربازی به تیپ‌۲ لشکر ۸۴ پیاده خرم‌آباد در ارتش اعزام شد، هرگز تصور نمی‌کرد که از نزدیک شاهد سانحه برخورد هواپیمای مسافربری به دل ارتفاعات سفیدکوه باشد؛ اتفاقی که سال‌۱۳۸۰ رخ داد و شاید شما نیز خبر این سانحه را به یاد داشته باشید.

او که ساکن محله عسکریه است، خاطره تلخ آن روز را تعریف می‌کند.


اعزام تکاوران برای عملیات نجات

آقا‌هادی بعد‌از گذراندن دوره آموزش مقدماتی خدمت سربازی در تهران و همچنین یک دوره تخصصی در توپخانه صحرایی و موشک‌های اصفهان، برای ادامه خدمت به پادگان تیپ ۲ لشکر ۸۴ پیاده خرم‌آباد فرستاده شد.

خودش می‌گوید: پادگان نوساز بود و فاصله چندانی با سفیدکوه نداشت، به‌طوری‌که چشم می‌چرخاندیم، کوه را می‌دیدیم. آن روز هم مانند بقیه روز‌ها صبحمان را با برنامه صبحگاه شروع کرده بودیم که صدایی به گوش رسید.

چند نفر از سربازان می‌گویند صدای بدی شنیده‌اند و در صحبت با هم حدس و گمان‌هایشان از منبع صدا را بیان می‌کنند. خیلی طول نمی‌کشد که فرمانده، خبر سقوط هواپیمای مسافربری به دل کوه را می‌دهد؛ «آخرین روز‌های بهمن بود. هوا به‌شدت سرد و زمستانی بود و مه غلیظی وجود داشت. به یاد دارم تعدادی از تکاوران آماده شدند تا به محل حادثه بروند. من و چند سرباز دیگر که به‌تازگی به تیپ پیوسته بودیم همراه آن‌ها اعزام نشدیم.»

برای دهقانی و سربازانی که مانده بودند سؤال بود که آیا کسی زنده مانده است. او در دلش دعا می‌کرد که کاش بشود مسافران هواپیما را نجات داد؛ «حوالی بعدازظهر بود. تکاوران به پادگان بازگشتند. با اینکه آن‌ها توانسته بودند محل دقیق سانحه را شناسایی کنند، به‌دلیل بدی آب و هوا و صعب‌العبور‌بودن مسیر نتوانسته بودند خودشان را به محل برسانند.»

تعدادی از سوله‌ها محل نگهداری اجساد شد

او صورت‌های خسته و نگران هم‌خدمتی‌هایش را به یاد می‌آورد و توضیح می‌دهد: بچه‌ها خیلی تلاش کرده بودند تا بتوانند خودشان را به محله سانحه برسانند. آن‌ها قسمتی از لاشه هواپیما را که شامل دم هواپیما و چرخ بود، پیدا کرده بودند. همه ما نگران بودیم انگار که خانواده خودمان درگیر این حادثه شده باشند. دلمان می‌خواست کاری انجام دهیم.

آن روز بالگرد‌هایی از هوانیروز و از پایگاه‌های مسجد‌سلیمان، کرمانشاه و حتی اصفهان به محل حادثه اعزام شدند، اما به‌علت بدی هوا به پایگاه‌های خود برگشتند؛ «دو روز بعد که هوای خرم‌آباد صاف شد، بالگرد‌هایی از سپاه و هلال احمر به پرواز درآمدند و به‌سختی باوجود وزش باد توانستند تعدادی از اجساد را منتقل کنند. تعدادی از سوله‌‎های پادگان به‌صورت موقت برای گذاشتن این اجساد آماده شد.»

به‌خاطر آوردن آن صحنه‌ها برایش دردناک است؛ «همان وقتی که برای انتقال اجساد کمک می‌کردیم، حس بسیار بدی داشتیم. می‌دانستیم که برخی از آن‌ها سوخته‌اند. البته تمام آن‌ها در کاور بودند. همان شب دعایی برای درگذشتگان خوانده شد. کمتر از یک روز، اجساد در این اتاق بودند و سپس هلال احمر برای انتقال آن‌ها آمد.»

ارسال نظر