کد خبر: ۸۵۵۰
۰۹ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۰

کاش دیدن سمعک، مثل عینک برای مردم عادی شود

مرکز آموزشی امام‌رضا (ع) با استفاده‌از روش «شنیداری‌کلامی» پذیرای مادرانی است که وقت بسیار بیشتری را نسبت به مادر یک فرزند سالم، صرف تربیت و پیشرفت کودک خود می‌کنند.

تابه‌حال چندبار خواسته یا ناخواسته، وقتی کودکی را با سمعکی کنار یک گوش یا دو گوش، همراه با پدر و مادرش دیده‌ای، به او خیره شده‌ای؟

یکی از لحظات دشوار زندگی برای مادری که فرزند ناشنوایی دارد، زمانی بوده که پزشک، با او چشم در چشم شده و گفته: «دختر شما ناشنواست.» یا «پسر شما مشکل شنوایی دارد.» این را می‌توانی از زبان هر یک از مادرانِ مرکز آموزشی امام‌رضا (ع) بشنوی؛ مادرانی که آن لحظه را هنوز از خاطر نبرده‌اند و برخی از آنان، روز‌ها و ماه‌های بعد را با گوشه‌گیری و کناره‌گرفتن از بقیه سپری کرده‌اند.

مرکز آموزشی امام‌رضا (ع) با استفاده‌از روش «شنیداری‌کلامی» حالا پذیرای همین مادران است که وقت بسیار بیشتری را نسبت به مادر یک فرزند سالم، صرف تربیت و پیشرفت کودک خود می‌کنند.

آمدن هر‌روزه همراه‌با کودک به مدرسه و نشستن پای کلاس‌های درس، در یک نیم‌روزِ صبح تا ظهر، اتفاق ساده و گذرایی برای این مادران نیست؛ با‌این‌حال با هرکدام از آنان که وارد گفتگو شوی، به خاطر اینکه توانسته‌اند توانایی فرزند ناشنوای خود را به یک کودک عادی نزدیک کنند، احساس رضایت می‌کنند.

آنان گرچه حالا شرایط فرزندان خود را پذیرفته و برای کمک به او، انگیزه کافی پیدا کرده‌اند، همچنان از نگاه‌های سنگین جامعه آزار می‌بینند و فرار می‌کنند. هنوز مواقعی پیش می‌آید که داخل اتوبوس، بازار، میوه‌فروشی، ایستگاه مترو و میهمانی، یک نفر به سمعک کودکشان خیره می‌شود و حتی گاهی حرفی تلخ و دردآور بر زبان می‌آورد که احساسات مادران را جریحه‎‌دار می‌کند.

این‌ها بخشی از حرف‌های مادرانِ کودکان مرکز آموزشی امام‌رضاست که زیر نظر اداره آموزش و پرورش ناحیه ۷، فعالیت می‌کند. نگاه جامعه به فرزندان این مادران، به‌قدری برایشان سنگین است که بعداز گفتگو با ما حاضر نمی‌شوند نام فامیلی خود را عنوان کنند؛ چون نمی‌خواهند به چشم مادر یک فرزندِ ناشنوا به آن‌ها نگاه شود؛ هرچند خودشان به این تعبیر‌ها اعتقادی ندارند.

گزارش پیش‌روی شهرآرامحله به بهانه هشت مهر، روز جهانی ناشنوایان تهیه شده و ما امیدواریم این نوشته، تلنگر کوچکی باشد برای کسانی که دید درستی نسبت به افراد، ناشنوا، نابینا و کم توان ذهنی ندارند.

ما به خودمان یادآوری می‌کنیم که باید به سهم هرکس در زندگی، احترام گذاشت و برای شخصیت او احترام قائل شد. آرزوی یک مادر ناشنوا را نیز به گوش مخاطبان خود می‌رسانیم که می‌گفت: کاش روزی دیدن سمعک نیز همانند عینک، برای مردم جامعه عادی شود تا کسانی که از این وسیله استفاده می‌کنند همه عمر، آن را از چشم دیگران مخفی نکنند.        

 

تا چند ماه، کارم فقط گریه‌کردن بود

زهره. ق شادترین مادر مدرسه استثنایی امام‌رضا (ع) است. او که در کلاس درس دخترش حضور دارد، درباره چگونگی ناشنواشدن دختر هفت‌ساله‌اش می‌گوید: «سعیده سه‌سال‌و‌نیم داشت که تشنج کرد و شنوایی خود را از دست داد. اتفاق خیلی بدی برایم بود. خیلی ناامید شده‌بودم. تا دو‌سه‌ماه اول، با کسی حرف نمی‌زدم و با همه قطع رابطه کرده‌بودم. صبح تا شب کارم گریه‌کردن بود.»

او که اوایل دخترش را به مرکز خصوصی می‌برده و هزینه‌های سنگینی پرداخت می‌کرده، حالا برای چهارمین سال است که سعیده را به این مدرسه می‌آورد و از پیشرفت زبانی او راضی است؛ «در این مدت که مدرسه آمده‌ام، خودم هم به کار آموزش علاقه‌مند شده‌ام و از فعالان مدرسه هستم.

وقتی سعیده را با بچه‌های هم‌سن‌وسال خودش مقایسه می‌کنم، می‌بینم آموزش‌هایی که او دیده و اطلاعاتش درباره خیلی از چیز‌ها مثل رنگ‌ها و اسم حیوانات، بیشتر از بقیه است.»

زهره که خودش حالا با مشکل دخترش کنار آمده، از رفتار برخی از اطرافیان و مردم جامعه گله دارد: «بعضی مواقع که در جمعی حضور پیدا می‌کنم و اطرافیان متوجه کم‌شنوایی سعیده می‌شوند، به او و سمعکش و نوع رفتارش خیره می‌شوند. اوایل خیلی ناراحت می‌شدم و اشکم درمی‌آمد، اما حالا سعی می‌کنم به این نوع رفتار‌ها توجه نکنم.    

   

کاش دیدن سمعک، مثل عینک برای مردم عادی شود

 

به‌جای غصه‌خوردن به‌دنبال درمان فرزندتان بروید

طاهره. ن مادر ابوالفضل شش‌ساله است؛ پسری که باهوش به‌نظرمی‌رسد و آرامشی در چهره‌اش دیده می‌شود. او که صاحب فرزندانی دوقلو و ناشنواست، درباره شرایط کودکانش می‌گوید: «ابوالفضل و حسین، نُه‌روزه بودند که فهمیدم مشکل شنوایی دارند.

بعد‌از فهمیدن شرایط فرزندانم تا یک‌سال‌ونیم، افسرده بودم و نمی‌توانستم واقعیت را قبول کنم

چون حسین، از شنوایی بیشتری برخوردار بود، برای او کاشت حلزون را انجام دادیم و در حال حاضر، در همین مدرسه، ولی در کلاس دیگری آموزش می‌بیند، اما چون شنوایی ابوالفضل متوسط بود، گزینه کاشت نبود و برای او سمعک گذاشتیم.»

او که به گفته خودش، بعد‌از ۱۸ سال، از‌طریق آی‌وی‌اف، صاحب فرزندان دوقلو شده است، می‌گوید: «بعد‌از فهمیدن شرایط فرزندانم تا یک‌سال‌ونیم، افسرده بودم و نمی‌توانستم واقعیت را قبول کنم. تنها کاری که برای بچه‌ها کردم، در چهارماهگی برایشان سمعک گذاشتم، اما دیگر به‌دنبال بهبود و آموزش آنان نبودم، چون شرایط روحی بسیار بدی داشته و بی‌انگیزه بودم. کم‌کم به خودم آمدم و روی پایم ایستادم. از سال گذشته بچه‌هایم را به این مدرسه می‌آورم و از پیشرفت زبانی آن‎ها خیلی راضی هستم.»

طاهره توصیه‌ای هم می‌کند به مادرانی که وضعیتی مشابه وضعیت گذشته او را دارند؛ «به آن‌ها می‌گویم به‌جای غصه‌خوردن، روی پاهایتان بایستید و به‌دنبال درمان فرزندتان بروید تا حرف‌زدن را یاد بگیرند. اگر این اتفاق تا شش‌سالگی بیفتد، آن‌ها می‌توانند وارد مدرسه عادی شوند و مثل بقیه بچه‌ها آموزش ببینند. الان بچه‌های من در اینجا نام غذاها، میوه‌ها، فصل‌ها و رنگ‌ها و مزه‌ها را یاد گرفته‌اند.»

او نیز به نگاه نادرست جامعه به افراد کم‌شنوا اشاره می‌کند و می‌گوید: «بار‌ها در کوچه، خیابان و اتوبوس، اتفاق افتاده که مردم با نگاه ترحم‌آمیز به بچه‌هایم نگاه کرده‌اند که من را خیلی ناراحت کرده است.»       

 

پسرم حالا به مدرسه عادی می‌رود

مادر مهدیه‌السادات را در سالن مدرسه و در زنگ تفریح می‌بینیم. او که به‌جز مهدیه‌الساداتِ پنج‌ساله، محمدرضا را نیز دارد که حالا سیزده‌ساله است، می‌گوید: «هر دو فرزندم کم‌شنوایی عمیق دارند. با‌این‌حال محمدرضا در حال حاضر در مدرسه عادی درس می‌خواند، چون از سه‌سالگی او را به این مدرسه آوردم و گفتار را یاد گرفت. فقط برای گوش‌کردن باید با صدای بلند با او حرف بزنیم.»

مادر محمدرضا از آزار و اذیت دانش‌آموزان در مدرسه محمدرضا حرف به میان می‌آورد و می‌گوید: «ما در محدوده بولوار توس زندگی می‌کنیم و بچه‌ها فرهنگ مناسبی ندارند. سربه‌سر محمدرضا می‌گذارند و به او سمعکی می‌گویند.

به مدیر مدرسه گفته‌ام که به بچه‌ها تذکر بدهد، اما فایده‌ای نداشته. امیدوارم یک روز دیدن سمعک برای مردم، مثل دیدن عینک باشد و اگر مردم، یک سمعکی را در خیابان دیدند، برایشان موضوعی عادی باشد و نه اینکه به او خیره نگاه کنند.»      

 

با آمدن به این مدرسه، روحیه گرفتم

میثم هفت‌ساله است و مادر او با نوزاد چهارماهه، سر کلاس حضور پیدا کرده است. او درباره شرایط میثم می‌گوید: «در چهارسالگی میثم متوجه شدیم که پسرمان مشکل شنوایی دارد. وقتی او را صدا می‌زدیم یا با او صحبت می‌کردیم، واکنش نشان نمی‌داد و حرف‌های ما را متوجه نمی‌شد. او را که دکتر بردیم، به ما گفتند میثم از اول افت شنوایی داشته، اما ما متوجه نشده‌ایم.»

او با اشاره به محسن نیز می‌گوید: «این فرزندم نیز افت شنوایی دارد، البته شرایطش از میثم بهتر است و باید از حالا برای او سمعک بگذارم. من قبلا خیلی گوشه‌گیر بودم و غصه می‌خوردم، اما با آمدن به این مدرسه، وقتی دیدم مادران زیادی هستند که شرایطی همانند من دارند، آرام گرفتم و روحیه‌ام خوب شد. برای همین است که هر روز با اینکه مسیرم دور است، انگیزه‌ای برای آمدن به اینجا دارم.»

 

کاش دیدن سمعک، مثل عینک برای مردم عادی شود

 

«شنیداری‌کلامی» جایگزین «زبان اشاره» 

مدرسه استثنایی امام‌رضا (ع) که زیر  نظر اداره آموزش و پرورش ناحیه ۷ فعالیت می‌کند، از سال ۸۳ در انتهای خیابان شاهد‌۱۰ در محله فرهنگیانِ قاسم‌آباد افتتاح شده است. بانی ساخت این مدرسه که زیر‌نظر مرکز آموزش استثنایی فعالیت می‌کند، خیّری بوده که با این اقدام نیکوکارانه خود، سبب شده این مدرسه که پیش‌از این در مکان کوچکی در خیابان آیت‌ا... عبادی،  فعالیت می‌کرده، با شرایط بسیار بهتری به مکان فعلی منتقل شود.

این مدرسه برای کودکان، از بدو تولد تا شش‌سالگی درنظرگرفته شده است. دانش‌آموزان مدرسه مختلط هستند و از روش شنیداری‌کلامی برای آموزش آنان استفاده می‌شود. هرساله بعداز پذیرش بچه‌ها، آنان را براساس سطح رشد زبانی تقسیم می‌کنیم و این ارتباطی به سن آنان ندارد. بعد‌از آن، کلاس‌بندی انجام می‌شود و کار زبان‌آموزی را انجام می‌دهیم.

برخلاف آنچه عموم مردم تصورمی‌کنند، ما بچه‌های ناشنوا نداریم؛ بلکه تمام کودکان شنوایی دارند اما مقدار آنان تفاوت دارد. برهمین اساس است که ما می‌گوییم افراد کم‌شنوا، گوش‌کردن را بلد نیستند و ما در این مدرسه، این کار را به آن‌ها یاد می‌دهیم

 

موضوعی که باید به آن توجه کرد، این است که برخلاف آنچه عموم مردم تصورمی‌کنند، ما بچه‌های ناشنوا نداریم؛ بلکه تمام کودکان شنوایی دارند، اما مقدار آنان تفاوت دارد. برهمین اساس است که ما می‌گوییم افراد کم‌شنوا، گوش‌کردن را بلد نیستند و ما در این مدرسه، این کار را به آن‌ها یاد می‌دهیم.  

بسیاری از مادران بعد‌از اینکه متوجه می‌شوند فرزندشان، کم‌شنواست، صحبت‌کردن با او را قطع می‌کنند. ما اینجا به مادران می‌گوییم که تصور کن فرزندت سالم است، برایش شعر و قصه بخوان و همانند یک کودک معمولی با او حرف بزن. تنها در این صورت است که بچه‌ها گوش‌دادن را یاد می‌گیرند و بعداز پایان شش‌سالگی می‌توانند به مدارس عادی بروند.

حضور مادران، همراه با کودکان در این مدرسه الزامی است؛ چون ما باید به خانواده آموزش بدهیم و نه‌فقط به خود کودک. ما در مدرسه هشت سطح داریم و مثلا در سطح یک، برای بچه‌های کمتر از دو سال، فقط به مدت سه یا چهار‌ماه، صدا‌های مختلف مثل طبل و جغجغه را درمی‌آوریم تا کودک، جهت صدا را تشخیص دهد. تمام آموزش‌های این مدرسه برای این است که بچه‌ها بعد‌از شش‌سالگی، وارد مدارس عادی شوند.

سال گذشته از ۱۶ خروجی شش‌ساله، ۱۲ نفر به مدرسه عادی رفتند و دلیل راه‌پیدانکردن آن چهار نفر دیگر نیز این بود که آنان علاوه‌بر مشکل شنوایی یا کم‌توان ذهنی بودند یا جسمی که باید به مدارس استثنایی‌ می‌رفتند.

این مدرسه، مدرسه مرجع نیز به‌حساب می‌آید و در طول سال تحصیلی، برخلاف سایر مدارس، روز‌های پنجشنبه باز است. در این روز، بچه‌هایی که به مدارس عادی رفته‌اند، به اینجا مراجعه می‌کنند، درس آن‌ها چک می‌شود و از خدمات این مدرسه برای کمک به تحصیلشان، استفاده می‌کنند.

علاوه‌بر مدرسه ما، تنها یک مدرسه دیگر برای ناشنوایان کمتر از شش‌سال در مشهد وجود دارد که زیر‌نظر آموزش‌وپرورش استثنایی قرار دارد. تعداد دانش‌آموزان مدرسه ما ۷۰ نفراست که از چند منطقه شهر، پذیرش می‌شوند.

ما در اینجا به مادران مشاوره نیز می‌دهیم، چون بسیاری از آنان وقتی بچه‌هایشان را تازه به این مدرسه می‌آورند، هنوز با مشکل او کنار نیامده‌اند. مادرانی داشته‌ایم که مو‌های کودکان خود را بلند می‌کرده‌اند تا روی سمعک آنان را بپوشانند. ما آن‌ها را آگاه می‌کنیم که به‌جای این کار، به اطرافیانتان شرایط فرزندتان را بگویید.

مربیان در این مدرسه، اصلا از زبان اشاره استفاده نمی‌کنند و آموزش‌وپروش، روش شنیداری‌کلامی را به‌عنوان شیوه جدید و موثر برای کودکان ناشنوای امروز استفاده می‌کند؛ زیرا وقتی از زبان اشاره استفاده می‌کنیم، کودک تلاش خود را روی حس بینایی قرار می‌دهد و همان اندک شنوایی خود را نیز به‌مرور زمان از دست می‌دهد که دیگر برگشت‌پذیر نیست، اما در شیوه شنیداری‌کلامی ما حرف‌زدن و گوش‌کردن را به کودک آموزش می‌دهیم.

حتی از پشت‌سر با او صحبت می‌کنیم یا وقتی مربی‌ها روبه‌روی دانش‌آموز هستند، لب‌های خود را می‌پوشانند تا کودک لب‌خوانی نکند. مدتی هم هست که کاشت حلزون را برای بچه‌هایی که می‌توانند گزینه این کار باشند، انجام می‌دهیم.


* این گزارش چهارشنبه، ۸ مهر ۹۴ در شماره ۱۶۶ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است. 

ارسال نظر