شهربانو سلیمانی که دو فرزند شهید دارد و یک جانباز میگوید: چه دلی داشتم که جواد و مهدی و محمود هرسه با هم به خط مقدم رفتند. انگار یکی چنگ میانداخت توی قلبم و فکر و خیال دست از سرم برنمیداشت.
محله ایثار که به بازارهای مانتوفروشیاش معروف است، در گذشتههای دور نیز بازارچهای بهنام «شادکن» داشته که در وقفنامهها، از مغازههای تنباکوفروشی، خبازی، کفشدوزی و دلالی آن نام برده شده است. قلعه شادکن تا حدود نیمه قرن چهارده خورشیدی در کوچه ششم بیستمتری کوی طلاب با هفتهشت خانوار برجا بود.
محمد واثقی، یکی از بنیانگذاران و تولیدکنندگان بازار مانتوی طلاب از روی یقین اعلام میکند اینجا یکی از قطبهای پوشاک تولیدی ایرانی است.
محله ایثار که اکنون نزد عموم مردم مشهد و زائران به بازارهای مانتوفروشیاش معروف است، در گذشتههای دور نیز بازارچهای بهنام «شادکن» داشته است.
به بولوار ابوریحان، «میلان ششم» میگفتند. وجود ساختمانهای بلند و امروزی و فضای تجاری در مسیر ورودی بولوار، باورش را سخت میکند که میلان ششم، یک روز قبرستان بوده است.
علیاصغر دلاوری را میتوان بیآنکه غلو باشد، «دایرهالمعارف و کتاب نانوشتۀ کفش مشهد» دانست؛ چراکه از ۹ سالگی یعنی سال ۱۳۳۷ در کار تولید و فروش کفش بوده است.
ریحانه قناد، شاعر ۱۹ ساله محلۀ ایثار، شعرهای زیادی سروده است. اولین شعر او به ۱۰ سالگیاش برمیگردد.
درِ ورودی مغازه حاج محمدرضا چوبی است. همه بهانه ما از رفتن سراغ صاحب آن، همین در جادویی و جذاب است که کوچه را به نما آورده است؛ خیلی از رهگذران کوچه جذب همین در شدند.