در زمان قدیم کمتر کسی پیدا میشد که یخچال داشته باشد. در باغچه گودالی به عمق یک متر میکندیم و چغندر و هویچهای یلدا را توی آن میانداختیم.
در دیوارِ همه خانههای احمدآباد سوراخ یا سویی تعبیه شده بود که از میان آن جوی آبی عبور میکرد. این جوی آب از باغ سرمسازی میآمد.
غلامحسین جنگی، یکی از قدیمیترین ساکنان خیابان تعبدی میگوید: آقای میزبانینامی ساکن این کوچه بود و از کارخانههای تهران، پارچه سرقیچی میآورد و کیلویی میفروخت.
حسن دهلوی یکی از ساکنان قدیمی خیابان سناباد است که از زمان ساخت مسجد سناباد و همسایگی با کولیها خاطره دارد.
سیزدهسالم بیشتر نبود که مرحوم علیاصغر عابدزاده تصمیم گرفت مسجد رضویه را بسازد. من هم شاگرد حاجمرتضی بنّا شدم و کنار او خشت اول مسجد را گذاشتم.
وقتی در سمزقند عروسی یا عزایی بود، همه اهالی وظیفه خود میدانستند که در مراسم حضور یابند. بههمیندلیل غذای عروسی و عزا آبگوشت بود.
شبچلهها آنقدر برف میبارید که همه حیاط خانه سفید میشد. گاهی بچهها شاد و سرخوش برای اینکه ما راحت رفتوآمد کنیم تونل برفی درست میکردند.