داستان زندگی دکتر دکتر الهام ایمانی و دکتر حمید امانزاده، زوج پزشک ساکن محله رحمانیه بالا و پایین زیادی دارد، به ویژه حمید که حال بد بیماران را به خوبی درک میکند. او در کودکی با بیماری فلج اطفال دست و پنجه نرم کرده و همین موضوع انگیزهای شده تا آینده او به حرفه طبابت و درمان کودکان فلج اطفال گره بخورد. حمید به ما میگوید: «درست است که من یک معلول حرکتی هستم، اما به خودم قول دادهبودم، این معلولیت هیچ خللی در راه پیشرفت و آرزوهایم ایجاد نکند. سال 92 در آزمون تخصص پزشکی شرکت کردم و با تلاش و ممارست فراوان در دانشگاه مشهد پذیرفته شدم.»
با وجود اینکه ابتدای خیابان رحمانیه در محله مجیدیه جذابیت خاصی به محله داده است، ادامه این خیابان که در محله رحمانیه قرار گرفته است، پیشرفت چندانی نکرده است. مهمترین کاربری این محله، مسکونی و آموزشی است. زمینهای بایر در رحمانیه زیاد به چشم میخورد؛ با اینحال فاصله میانگین دسترسی به نزدیکترین نقطه فضای سبز حدود ۵ دقیقه است.
همه چیز از انتخابات شورای اسلامی شهر تربت حیدریه در سال92 آغاز شد. من چراغ خاموش در انتخابات کاندیدا شدم. تنها ابزار تبلیغاتیام در این انتخابات، یک فیلم کوتاه بود که در قالب یک سیدی تبلیغاتی بین شهروندان توزیع شد، این سیدی تبلیغاتی که در قالب یک کار هنری تولید و بهطور زیبایی تدوین شده بود، به دست محسن وکیلی یکی از تهیهکنندگان زحمتکش صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی رسیده بود که از من دعوت کردند که برای مجریگری در برنامه زنده امتحان بدهم.
محمد صادقزاده میگوید: منبع من برای اجرای استندآپ کمدی در برنامه «شب شرقی»، زندگی خانوادگی و خاطرات دوران کودکی در تپلمحله است، مجموع این خاطرات را در قالب ۸۰ داستان جمعبندی کردهام و هرشب به صورت تکه تکه این داستانها را بیان میکنم، علاوه براین، آداب و رسوم و سنتهای مردم مشهد و خراسان را نیز با لحنی طنزگونه بیان میکنم. بیشتر مطالب طنزی که در برنامه شب شرقی بیان میکنم فیالبداهه است. چون معتقد هستم یک هنرمند استیج (صحنه)، تا زمانی که نتواند بهطور آنی مطلبی را بیان کند، بازیگر نخواهد شد.
حمیدرضا صدوقی میگوید: قصه آدمهای جنگ، حکایت عروج دگرباره انسان است از خاک به افلاک و از فرش به عرش. صیاد از جنس همین آدمهاست. در میان همه حکایتهایی که از جنگ و آدمهایش شنیدهایم، خواندن قصه صیاد، مسافر صبح، لذت دیگری دارد. مگر میشود او را، خاطراتش را، حماسههایش را، نمازهای اول وقتش را، صفای باطنش و دوستی و رفاقتش با مردم کوچه و بازار را از یاد برد.
سیده ویدا حلیمیان اول میگوید: بعد از افتخارآفرینی تیم ملی بانوان ایران در جام جهانی آنتالیا، به فاصله یکی دوماه به مسابقات جام جهانی شانگهای چین اعزام شدیم و در آنجا من به همراه آقای رضا زمانینژاد اولین مدال میکس تیراندازی ایران را کسب کردیم. ما در آن رقابتها باز هم تیم آمریکا را شکست دادیم و به فینال بازیها راه پیدا کردیم، اما در فینال، مقابل تیم مکزیک که دارای دو قهرمان جهان بود، شکست خوردیم و مدال نقره را از آن خود کردیم. یکی دو سالی گربه سیاه تیم آمریکا بودیم و چندین و چندبار موفق به شکست آنها در مسابقات بینالمللی شدیم.
با توجه به اینکه این فعالیت از زیرشاخههای هنر محسوب میشود یکی از شروط موفقیت در آن علاقه است. یعنی نباید بهگونهای باشد که فرد گمان کند میتواند دورهای از پتینهکاری و دکوپاژ را سپری کند و سپس وارد بازار کار شود و موفق باشد. بلکه باید با علاقه اینکار را آموخت. ذوق و سلیقه هم میتواند به خلاقیت فرد و بهبود هنرش کمک کند.
مرتضی بهرامپور میگوید: من برای به دست آوردن این افتخارات زحمات و سختیهای فراوانی کشیدم، اما تشویق و حمایتهای بیدریغ مسئولان علمی و دانشگاهی از من در راه رسیدن به این افتخارات تأثیر بسیاری داشت، معتقدم که یک جوان ایرانی از نظر استعداد و هوش هیچ کمبود ژنتیکی و طبیعی نسبت به یک جوان اروپایی و یا آمریکایی ندارد، نخبگان جوان ما نیازمند تشویق و حمایت هستند، وقتی که ما از نخبگان جوان علمی خود حمایتهای معنوی، مادی و اجرایی کنیم، آنها نیز سکوهای علمی و پژوهشی جهان رافتح خواهندکرد.