همه چیز از همین مسیر شروع شد. روزی که الهی از بجنورد عزم پیادهروی به مقصد حرم مطهر حضرت رضا(ع) را کرد و بعد از طی مسیری با خواهر و مادر اصغر آشنا شد، آشناییای که منجر به ازدواج او با اصغر نیکویی شد و آغازی بود برای پیادهرویهای مشترک این زوج به مقصد مشهد که در طول این 12سال در زمان شهادت حضرت رضا(ع) تکرار شده است.
محله فردوسی که از سه روستای قدیمی توسسفلی، توسعلیا و اسلامیه تشکیل شده، بهواسطه وجود آرامگاه فردوسی سالانه پذیرای گردشگران ایرانیوخارجی بسیاری است. این محله اکنون در محدوده شهر تابران توس قرار دارد که قدمتی هزار ساله دارد. کهندژ یا ارگ توس، هارونیه و مقبره اماممحمدغزالی از دیگر جاذبههای گردشگری محله فردوسی هستند.
اینجا همه چیز نشان از تلاشی شبانهروزی دارد تا استقبال از زائران امامرضا(ع) به بهترین شکل انجام شود و خاطرهای خوب در ذهن مسافرانی که به مقصد مشهد ترک دیار کردهاند ماندگار شود. در میان خادمان این فضای معنوی پسربچهها و دختران کوچک هم در کنار بزرگترها مشغول کار هستند. از شستن ظرفها گرفته تا بستن پایههای علم به داربست.
«اکبرآباد» از جمله محلهای ناحیه منفصل توس است که کمتر درباره تاریخ و هویتش حرفی به میان آمده است. محلهای که 90هکتار وسعت و بیشتر از سههزار خانوار را در خود جای داده و تاریخچه شکلگیری آن به 60سال پیش برمیگردد. به گفته اهالی، این اراضی کشاورزی متعلق به فردی به نام علی میرفندرسکی بوده است. او که زمینهای زیادی هم داشته، در سال1341 این محدوده 90هکتاری را با قیمت هر سهم 5هزار تومان به 28کشاورز اهل توس میفروشد تا آنها هم بتوانند برای خودشان کشت و کار کنند.
مقصد ما آرامگاه فردوسی در انتهای بولوار شاهنامه است. در ابتدا قدم به جلوخان آرامگاه میگذاریم، با آن مجسمههای زیبا که تجسمی از اساطیر شاهنامه را پیش چشم رهگذران نمایان میکند. از جلوخان که میگذریم و از چندین پله که بالا میآییم، آنجاست که باغ افسونگریاش را به رخ میکشد و هر بیننده را مسحور خودش میکند. انبوه درختان بلند بالا قدعلم کردهاند و در انتها هم سازه باشکوه آرامگاه فردوسی قرار گرفته است. همین زیباییها سبب شده است که بازدید روزانه از این مجموعه در تابستان امسال تا 5000نفر در روز هم برسد.جلوخان و محوطه آرامگاه فردوسی یک باغ و فضای سرسبز است که متعلق به همه مردم ایران است.
مجید قاسمی میگوید: در هر حرفهای، فوتوفن کوزهگری وجود دارد که حاصل یک عمر شاگردیکردن است. من سعی میکنم هرچه در این 25سال آموختهام را بیکم و کسر در اختیار شاگردانم بگذارم. حتی بیشتر از آن تلاش میکنم برخورد مناسب با مشتری، بازاریابی، انصاف و اعتماد به نفس، صداقت و روراستی، خوشقولی و تمرکز در کار را هم به این بچهها بیاموزم.
سعید ادهمدوست در یکی از رفتوآمدها به مدارس روستاهای تبادکان با معلم ریاضی جدید مدرسه یکی از مدارس به نام خانم منیره قاسمنیان آشنا شده و به قول قدیمیها با یک نگاه عاشقش میشود. این دو در سال 1384 ازدواج کرده و همراه هم در مدارس روستاهایی همچون خور، بلغور، کشف و... تدریس میکنند.
مرحومه حدیثه سالاریان سال1380 در محله فردوسی به دنیا میآید. او در 17سالگی ازدواج میکند اما چند ماه بعد در یک حادثه تلخ به کما رفته و دچار مرگ مغزی میشود. با موافقیت خانواده «حدیثه» اعضا بدن او همچون قلب، کلیهها، کبد و... اهدا میشود و جان شش بیمار که مدتها است در صف اهدا عضو قرار داشتند نجات مییابد. جالبتر اینکه او چند ماه قبل از حادثه مرگ مغزی، کارت اهدا عضو افتخاری را هم پرکردهبود.