نه تنها نوشتن را دوست دارد بلکه میخواهد در آینده معلم شود تا به دیگران آموزش دهد. یاسمین شندآبادی میگوید برای رسیدن به این هدف خود تمام تلاشش را میکند. او خاطرهای هم از رفتن به اردوی مدرسه دارد و بیان میکند: روزی از طرف مدرسه به اردو رفتیم. در آنجا با دوستانم زبالههای ریخته شده در طبیعت را جمع کردیم. بیتوجهی به درختان من را ناراحت میکند. به همین دلیل دوست دارم رعایت این موضوعات را به دیگران هم آموزش بدهم و در این راه از نوشتن کمک بگیرم.
سال93 که مجسمه «ماهیگیر» را ساختم وقتی داشتیم آن را در اسکله چوبی کیش نصب میکردیم چندین نفر از رهگذران همین که تکههای بزرگ دست، سر، بدن و... این مجسمه 10متری را میدیدند میپرسیدند مجسمه داستانهای شاهنامه هستند؟ در واقع آنها دنبال اسطورههای داستانیشان بودند و من همانجا آرزو کردم کاش یک روز بتوانم مجسمه رستم و سهراب را بسازم تا اینکه در آرامگاه فردوسی قرار به ساخت مجسمه شد و امسال با نصب مجسمه رستم و سهراب به آرزویم رسیدم.
تا به حال گفتهام و باز هم میگویم درِ این آموزشگاه به روی زنان و دخترانی که از لحاظ مالی وسعشان پایین باشد، باز است و به آنها به شرط اشتغال، رایگان آموزش میدهم. اکنون شاگردانی دارم که از مسیرهای دوری مانند سیدی یا شهرک شهید رجایی چند اتوبوس عوض میکنند تا به آموزشگاه برسند، اما به این هنر علاقهمند هستند و سختی آن را میپذیرند. ضمن اینکه نیاز مالیشان تأمین میشود. خوشبختانه تا به حال به این واسطه برای 50 نفر به صورت مستقیم و غیرمستقیم شغل ایجاد شده است.
خانوادههای مرفه، امضایشان را روی عقیق حک میکردند و مردم عوام روی برنج. در دوران احمدشاه حکاکان خوبی در ایران بودند که اذکار مذهبی را روی نگینها حک میکردند. در اوایل دوران پهلوی اول با آمدن امضا بهتدریج شغل حکاکی مثل حرفههای پوستیندوزی و نمدمالی کنار گذاشته شد. در واقع از زمانی که مردم، امضا کردن را یاد گرفتند دیگر نیاز به حکاکی از بین رفت و این شغل کنار گذاشته شد، اما انسانهای مذهبی جلوی فراموش شدن این هنر را گرفتند چراکه آنها دوست داشتند انگشترهایی در دست داشته باشند که شبیه انگشترهای ائمه، حکاکی شده باشد.
هر فردی با یک خصوصیات اخلاقی رشد میکند. ظاهر افراد باید نشاندهنده شخصیت آنها باشد. متأسفانه در حال حاضر با یکنواختی لباسها در کشور روبهرو هستیم که باید تغییر مثبت کند. ما در کشوری زندگی میکنیم که فرهنگی غنی دارد و در طول تاریخ به لباس اهمیت بسیاری داده شده است. لباسهای سنتی ما بسیار زیبا هستند و رنگها و طرحهای زیبایی دارند. بنابراین باید در تولید لباسهای کنونی از آنها الگو گرفته شود تا نشاندهنده شخصیت و فرهنگ کشورمان باشد.
علیرضا رسولی پور متولد سال1391 است و ساکن و بزرگشده محله طلاب؛ پسری بانمک و دلنشین که امسال پایه سوم تحصیلی را شروع میکند. هم نقاش سیاهقلم است، هم خط خوبی دارد و هم عاشق دنیای ادبیات است. به قول مادرش در وقتهای فراغتش روایت ضحاک را نقالی و یا در مسجد فقیه سبزواری مکبری میکند.
ابراهیم حیدری متولد سال 1340 است. زندگی او از زمانی که نوجوانی هفدهساله بــوده تا همین امروز با سماور و سماورسازی گرهخورده، هرچند پنج، شــش ســالی بینشــان جدایی میافتد، دوباره به هم میرسند. رستم، کوروش، نادر، فردوسی و...از سی سال پیش به این طرف، یکی یکی به قفسه تندیسهای مغازه اوستا ابراهیم اضافه شده است. سمارهای درشت هیکلی که به قول خودش «شکل و قیافه دارن».