محله آب و برق

همراه داشتن رساله امام جرم بود!
یک شب که برای چاپ اعلامیه به خانه یکی از دوستان انقلابی‌ام می‌رفتم، مأموران ساواک من را با رساله امام گرفتند. آن زمان همراه‌داشتن رساله مرجع تقلید هم جرم محسوب می‌شد. در آن ماجرا موفق به فرار شدم، اما تحت تعقیب بودم و مجبور شدم مدتی را مخفیانه زندگی کنم.
خیابان صیادشیرازی8،کوچه سبز صیاد 
خیابان «صیاد شیرازی8» یکی از معابر اصلی محله آب و برق است که از بولوار شهید صیادشیرازی به خیابان حافظ و بولوار شهید صارمی امتداد دارد. این خیابان با اجرای نمیه کاره طرح تعریض در حال حاضر حالت دندان‌موشی پیدا کرده و بهسازی آن در انتظار عقب‌نشینی تمام املاک است.
وقف ماندگار حاجی کوچه‌باغی
کریم کوچه‌باغی، متولی مسجدالرضا(ع) درباره پیشینه مسجد می‌گوید: مسجد چندین بار بازسازی شده است. یک‌بار در سال 65 و هم‌زمان با جنگ تحمیلی، برخی خانواده‌های شهدا جمع شدند و با اهدای مبلغی مرمت مسجد را انجام دادند. یک‌بار دیگر هم در اوایل دهه 80 بود که مسجد به مرور زمان فرسوده شده بود و تصمیم به بازسازی آن گرفتیم. بازهم مردم آستین همت بالا زدند و برای مرمت مسجد با ما همراه شدند. این‌طور کارها زمین نمی‌ماند و خداراشکر به سرانجام رسید.
برای همسایه‌ها حساب دفتری داریم
محله شقایق2 همیشه پر از رفت و آمد است و خرد و کلان در خیابان‌های باریک و کوچه‌های پرپیچ و خمش در رفت وآمدند. کافیست دنبال آدرس یا فردی باشی، همه داوطلب می‌شوند که راهنمایی‌‌ات کنند. پیدا کردن یک همسایه کار راه‌انداز و خوب در این محله اصلا سخت نیست، چون همه عادت دارند که به داد هم برسند و گرهی از زندگی یکدیگر باز کنند. اما بیشتر اهالی روی بعضی همسایه‌ها اتفاق نظر دارند و بی‌برو برگرد یکی دوباری گره کارشان به دست آن‌ها باز شده است.
تماشای گنج آسمان از نگاه فاطمه گنجی
گاهی بعضی‌ها می‌گفتند این عکس‌های سیاه که چیزی ندارد و من نقطه‌های‌ریزی را در عکس نشان می‌دادم که ستاره یا سیاره‌ای بودند. بعد از پایان دوره چهارساله دانشگاه، برای تدریس به مدرسه‌ای شبانه‌روزی در روستای کهلا منتقل شدم، روستایی در مرز قزوین و زنجان که روزهای آن زود شب می‌شد و من هم از خدا خواسته با دانش‌آموزان به رصد آسمان می‌نشستم. گاهی خانواده‌ها هم می‌آمدند و علاقه زیادی به این موضوع داشتند. اولین کاری که در این مدرسه کردم راه انداختن یک گروه نجومی بود. در هر دوره‌ای به نوعی ارتباطم با نجوم را حفظ کرده‌ام.
چهارراه فرهنگ آب و برق در میدان هشتم شهریور
آن‌طور که قدیمی‌ها می‌گویند در گذشته اینجا بیابان بوده و حتی دار و درختی هم وجود نداشته است. درخت‌ها در روستاهای اطراف بوده و پسربچه‌های بازیگوش را برای توت‌خوری به آنجا می‌کشانده است. در بوستان لاله هم چند درخت کاشته بودند، درخت‌هایی که حالا از دل پارک سر درآورده‌اند. عصر که می‌شود قدیمی‌ها به میدان ویلا می‌روند و دور هم می‌نشینند و خاطرات گذشته را مرور می‌کنند. گویا از وقتی میدان هشتصد پررفت و آمد شده و بوستان لاله هم حالت محلی خود را از دست داده است، پاتوقشان را از میدان هشتصد به میدان ویلا تغییر داده‌اند.
نقش «عزیز» در مرمت تاریخ
از سال90 دور ایران راه افتادم و کلی کار کردم. سال98 سکته‌ای کردم. آن موقع معاون روابط عمومی سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌هاو مرکز اسناد آستان قدس رضوی بودم. گفتم در سازمان کهنه‌تر و بااطلاع‌تر از من نیست. این همه اطلاعات را کسی ندارد پول که نمی‌خواهم حداقل هوایم را داشته باشید و اطلاعات و تجربیاتم را برای خودتان نگه دارید. اما کم‌لطفی کردند و من هم شش ماه زودتر خودم را بازنشست کردم. سال99 هم یک سکته دیگر. این اتفاق همسرم را پیر کرد.