موسی مشار قائممقام میخواست مقداری زمین به مدرسه بدهد، اما جمعی از قدیمیهای محله از ایشان درخواست میکنند زمین را به مسجد اختصاص دهد.
دوم بهمن سال۱۳۵۷، هزاران نفر از مردم مشهد در عشرتآباد گرد هم آمدند تا این محل را به یاد شهید محسن مباشرکاشانی، «سهراه کاشانی» بنامند.
فریاد زندند: شیمیایی...هادی شانزدهساله به جای اینکه ماسک را روی صورت خودش بگذارد آن را به همرزمش داد که روی زمین افتاده بود و خودش به سرعت به سمت رودخانه دوید.
به همسرم تذکر داده بودند که چون در عقیدتی لشکر ۷۷ پیروز ثامنالائمه فعالیت میکند، جانش در خطر است و باید احتیاط کند.
مادر شهید جاویدالاثر براتعلی گرجی میگوید: هرکس قسمتی دارد. قسمت برات من هم شهادت بود. گوارای وجودش. من هم راضیام به رضای خدا.
همهچیزش خدایی بود حتی ازدواج و زن گرفتنش. جبهه بود، از آنجا زنگ زد که مادر به فکر دامادی من باشید. من از امام خمینی برای عقدم وقت گرفتم.
مادر شهید سیدجلیل هاتفی میگوید: به او گفتم «تکلیفت را مشخص کن؛ از یک طرف میگویی میخواهی شهید بشوی و از طرف دیگر میخواهی برایت زن بگیرم. بگو من باید چکار کنم؟»