چهار کودکتکواندوکار که پدرانشان کارگران یک کارخانۀ تولید نوشتافزارِ در آستانۀ تعطیلی هستند، برای جلوگیری از بیکاری پدرانشان و گیر انداختن قاچاقچیانِ این کالا، به تعقیبِ آنها میپردازند.
یکی از نقشهایی که با آن زندگی کردم شخصیت راهب در تئاتر کاروان خورشید بود.بهخصوص صحنهای که راهب با سر امام حسین (ع) در صندوق صحبت میکند.
در اولین مواجههام با سینما فرار کردم. برایم در آن سالها، سینما ، بازی بود و وقتی دیدم سینما جدیتر از این حرفهاست، جا خالی دادم و رفتم.
جواد علیزاده، کارگردان خوشنامی است که مدتها در تهران کار کرده، اما به قول خودش به دلیل علاقمندی به شهر و زادگاهش به مشهد بازگشته است.
محله صاحبالزمان (عج) پیش از انقلاب گوهرشاد نام داشت. میدان و بنبستی نیز به همین نام از امتداد خیابان گوهرشاد بهسمت میدان شهدا وجود داشت.
«حاج خلیل ثانوی گروسی»، چند ماه دیگر، نود سالش می شود. حاجی حالا قنادیاش را سپرده به دو پسرش. خودش هم سر شب ها می آید خبری از مغازه می گیرد و حال و احوالی می کند با مشتری ها. مشتری های قدیمی می دانند حاجی چه زمانی مغازه است. گاهی می آیند می نشینند و گپی می زنند و خاطره های قدیم را نو می کنند؛یاد وقتی را زنده میکنند که حاجی در «قنادیلاله زارنو»، با برف و یخ کوه های نیشابور بستنی درست می کرد و می داد دست مشتری هایی که آمده بودند در سایه درخت های خیابان ارگ قدیم، قدم بزنند.
تجربه دستوپنجه نرمکردن با مشکلات باعث شد «نمیتوانم» برای علیرضا طهانزاده معنا نداشته باشد. این جوان ساکن محله آیتالله عبادی توانست در مدت چهار سال کار حرفهای در حوزه تهیهکنندگی و نویسندگی سینما ، پنج اثر هنری را خلق کند؛ مسافر، هِرَم، پرواز ۷۳۷، کاش در خانه بودم و هنرمند گرسنگی ازجمله کارهای این هنرمند متولد 1374 است.