محله سعدآباد

محله
منطقه ۱

سعدآباد

 نام دیگر محله سعدآباد در اصطلاح اهالی، سناباد است، که بیشتر به‌واسطه خیابان معروفش شناخته می‌شود. اما این خیابان در زمین‌های روستای سناباد قدیم قرار ندارد و فقط در مسیر رسیدن به قنات آن بوده است. مزرعه سعدآباد از قدیمی‌ترین مزارع وقفی خراسان و شهر مشهد است. بنا بر وقف‌نامه گوهرشاد تمامی مزرعه سعد‎آباد وقف مسجد گوهرشاد شده است.

محله سعدآباد
کوی سوزنچی
کوچه شهید قرنی16 یا کوچه شهید جواد اکبری‌ در محله سعدآباد واقع شده است. آن‌طور که در خاطر قدیمی‌های کوچه ماندگار است این معبر پیش از دهه60 به کوچه «خوش» و سپس به «کوی سوزنچی» معروف بود. بعد از انقلاب بولواری که کوچه در آن قرار دارد به نام شهید سپهبد قرنی نام‌گذاری شد و این کوچه نیز به نام شهید قرنی16 پلاک شد. سپس با شهادت سرباز وظیفه جواد اکبری نام این شهید نیز زینت‌بخش کوچه شد.
رنج‌های اردوگاه شماره 2 موصل
تلخ‌ترین خاطره اسارت در نگاه او همان ‌آغازین دقایق اسارت ‌است؛ حس تلخ اسیری‌: بعد محاصره از سوی دشمن سربازی تیر‌بار را گذاشت رو به روی‌ ما و فریاد زد:‌ کدامتان شیعه هستید. اشهدتان را بخوانید؟‌ اشهدمان را خوانده و منتظر شلیک بودیم. به‌وضوح مرگ را در مقابل چشمانمان می‌دیدیم که ناگهان متوجه صدای خودرویی شدیم که به سمت ما می‌آمد و مدام چراغ می‌داد. خودرو که ‌‌ایستاد ‌سرباز به‌ سرگرد داخل خودرو احترام نظامی گذاشت. ‌حرف‌هایشان را ‌خوب متوجه نمی‌شدیم؛ اما فهمیدیم که سرگرد می‌گفت ما به دست این‌ها اسیر داریم و نباید کشته شوند. اما سرباز اصرار داشت حداقل دو نفر اول صف را بزند و من نفر اول بودم.
غواص 15 ساله‌ای که با عشق به جبهه رفت و در «مجنون» شهید شد
مادر شهید ضابطی از عیدغدیرهایی که خانه پدرهمسرش کلی برو بیا داشت؛ از همان سال اولی که عروس ضابطی‌ها شدم، روز عیدغدیر از 9صبح تا 11شب منزلشان پر از میهمان بود. من و سه جاری دیگرم و خواهرهای همسرم از صبح تا شب سر پا بودیم. پدرشوهرم سینی بزرگی را روی کرسی می‌گذاشت و آن را پر از دوزاری می‌کرد. آن‌قدر میهمان داشتند که وقتی شب می‌شد، ظرف عیدی خالی شده بود. من سر از پا نمی‌شناختم؛ از ته دل خوشحال بودم که به یکی از فرزندان نسل حضرت فاطمه(س) خدمت می‌کنم.
عروسی 25 نفره؛ جشن سادگی
وقتی مادر عروس و داماد همدیگر را می‌بینند فوری هم را می‌شناسند. آن‌ها دوستان دوره کودکیِ هم بوده‌اند و هر دو در روستای بقمچ در اطراف چناران همسایه بوده‌اند و اقوام همدیگر را خوب می‌شناختند. مهدی بقایی می‌گوید :کل خواستگاری ما به خاطره تعریف کردن مرحوم مادرزهره و مادرم گذشت. نکته جالب خواستگاری ما این بود که شب‌ها با هم در مجلس خواستگاری از هر دری حرف می‌زدیم و روزها در دانشگاه در واحد بسیج کاملا جدی در جلسات حاضر می‌شدیم.
در آرزوی مکبری حرم
طاها حیدری درباره قدم گذاشتن در این مسیر معنوی می‌گوید: پدرم که حافظ سه جزء قرآن بود، کمک کرد تا روش حفظ را به صورت حرفه ای و پیشرفته بیاموزم. پس از حفظ جزء سی ام قرآن، سال سوم دبستان در مسابقات حفظ جزء سی ام در ناحیه 3 آموزش وپرورش  شرکت کردم و رتبه برتر مسابقات را به دست آوردم. کلاس چهارم بودم که دو جزء 1 و 29 قرآن را هم حفظ کردم. در سال‌های چهارم و پنجم دبستان نیز رتبه اول مسابقات حفظ قرآن درناحیه 3 آموزش وپرورش را کسب کردم.
«عصاران»‌؛ کوره‌دار مشهدی که هنوز یادش در مطهری‌جنوبی زنده است
کوچه مطهری جنوبی14 به نام شهید ابراهیم مرتضوی پسند مزین است. این کوچه از یک‌سو به خیابان مطهری جنوبی و از طرف دیگر به کوچه باباطاهر ختم می‌شود. به گفته قدیمی‌های این محله، بیش از 50سال پیش بیشتر املاک این کوچه متعلق به فردی به نام عصاران بوده است که از ملاک و کوره‌داران مشهدی به حساب می‌آمده است. نام مطهری شمالی و جنوبی پیش از انقلاب، شاهرخ شمالی و جنوبی بود.
سعید تشکری، نویسنده صاحب‌نام مکتب رضوی، آسمانی شد
سعید تشکری (زاده۱۳۴۲) نویسنده و رمان‌نویس مشهدی بود. او دانش‌آموخته ادبیات نمایشی، عضو کانون ملی منتقدان تئاتر، عضو بین‌المللی کانون جهانی تئاتر «ITCA»، مدرس ادبیات نمایشی و داستان‌نویسی بود که ساخت فیلم و نگارش سریال‌های تلویزیونی، نگارش نمایشنامه‌های رادیویی و انتشار بیش از چهل کتاب را در کارنامه داشت. از میان کتاب‌های او می‌توان به «وقتی زمین دروغ می‌گوید»، «غریب قریب»، «ولادت»، «پاریس پاریس»، «اوسنه گوهرشاد»، «بار باران»، «هرایی» و «سبز-آبی» اشاره کرد.