اسنادی که از دوره صفوی و قاجار باقی مانده میگویند، هر سحر ماه مبارک، به دستور متولی آستانه، نقاره چیان پس از خواندن مناجات سحر، وظیفه داشتند ۴۵ دقیقه نقاره بزنند.
علی حریری میگوید: خیلی از شهروندان مرکز شهر برای افطار و تفریح به بولوار وکیلآباد میآمدند و وسط بولوار که پر از درخت توت بود، فرش پهن میکردند.
موقع سحر که میشد، جلو خانهها طبل میزدند. مردم هم وقتی صدای طبل میآمد بیدار میشدند و سحری میخوردند.
حسین اخباری میگوید: روزی در حیاط مشغول پنبهزدن بودم که خانم صاحبخانه آمد و دخترهایش را از لای کمان پنبهزنی رد کرد.پس از یک ماه همان خانم با جعبه شیرینی آمد مغازه و گفت «خدا خیرتان بدهد، بخت دخترهایم باز شد.»
هر قوم و گروهی که به مشهد آمده، گوشهای از فرهنگش را بهجا گذاشته و قدری هم از انبوه فرهنگهای این شهر برداشته است.
داستان مهاجرت خرمشهریها و آبادانیها به مشهد با یک واقعه دردناک گره خورده است و حالا میتوان ادامه جنگ را بر درودیوار شهرک عربهای مشهد دید.
کرمانجها در دورههای مختلف تاریخی بهدست شاهان صفوی و افشاری برای محافظت از مرزهای شرقی از غرب کشور کوچانده شدند و بخش بزرگی از جمعیت مشهد را تشکیل میدهند.