پهلوان

پهلوان تختی در صندوق خاطرات میزبانانش در روستای گوارشک
سال‌1342 در روستای پهلوان ‌پرور گوارشک، خاطره‌ای رقم خورد که تا امروز زنده است و دهان‌به‌دهان بین مردم می‌چرخد. بازماندگانی که این روز را به خاطر دارند، هنوز با شور و اشتیاق خاصی از آن صحبت می‌کنند. در این سال، روستای گوارشک که در بیست‌و‌چهار‌کیلومتری مشهد قرار دارد، میزبان جهان‌ پهلوان غلامرضا تختی بود. در این روز، حدود 2 تا 3هزار نفر به دیدار تختی آمدند و آن‌قدر گاو و گوسفند و شتر جلو پایش کشتند که خود پهلوان از مردم خواست دیگر برایش خون نکنند.
داستان گنجینه مدال‌های قهرمانان حرم از درگذشت تختی شروع شد
جهان‌ پهلوان تختی نمی‌دانست که این وصیت کوتاه، در سال‌1368 وقتی بابک بیست‌و‌سه‌سالگی را پشت سر می‌گذارد، توسط او اجرا می‌شود تا جرقه شکل‌گیری یکی از گنجینه‌های ارزشمند موزه آستان قدس، زده شود. ایجاد گنجینه مدال‌ها حاصل همین چند خط وصیت قهرمان مردم است.
به توان نوجوانان که آینده‌سازان فردا هستند
روایت های کوتاهی که در ادامه می خوانید، برش هایی کوچک از حس و حال خوب نوجوان هایی است که با کمک خانواده، راه خود را در زندگی پیدا کرده اند. سردرگم نیستند؛ چون فهمیده اند از زندگی چه می خواهند و باید به دنبال چه باشند. روز آن ها و همه کسانی که در حال سپری کردن این سال های سرنوشت ساز و اثرگذار هستند، مبارک!
یعقوبعلی شورورزی،پهلوان مهربان
سر آخر خانواده شورورزی‌ها از سه برادرش کوچک‌تر بود، اما قامتی تنومند داشت. یعقوبعلی در چهارمین روز از شهریور1302 دیده به جهان گشود و آفتاب زندگی‌اش در نحسی 13مهر1378 غروب کرد. مردی که نام پرآوازه او در کشتی و عرصه پهلوان ی زبانزد است. ستاره‌ای که درباره‌اش می‌گویند در دوازده‌سالگی چوخه می‌گرفته و کسی در روستاهای اطراف نیشابور یارای مقابله با او را نداشته است
زورخانه پاسارگاد، گود پهلوان‌پرور محله تربیت
نزدیک 10سال است که زورخانه پاسارگاد توسط جواد صبوحی در کوچه شهید قانع 20 ساخته شده است و در این سال‌ها شهروندان متعددی به‌طور رایگان به این مکان رفت‌وآمد دارند. صبوحی با این اقدام عام‌المنفعه‌اش توانسته کودکان زیادی را با ورزش باستانی آشنا کند و ورزشکاران بزرگسال را به رده‌های بالای ورزشی و اخلاقی برساند و بر زندگی آن‌ها تأثیر بگذارد.
عمو ذوالفقارِ گودکشتیِ سعدآباد
آن‌طور که ذوالفقار ذوالفقاری نقل می‌کند در مسابقه‌ای یکی از مربی‌ها هم‌دوره‌ای تختی بود و او را به‌خوبی می‌شناخت. او تعریف می‌کرد در محله‌ای که این پهلوان زندگی می‌کرد پسری دانشگاه قبول شده بود و توان پرداخت شهریه‌اش را نداشت. دکه‌دار روزنامه‌فروشی سرکوچه متوجه ماجرا شده بود و به این جوان پیشنهاد داد که شهریه‌اش را به عنوان قرض به عهده بگیرد تا هر وقت او به جایی رسید بدهی‌اش را پس بدهد. همین‌طور هم شد. آن جوان پزشک شد و بعد از تمام‌شدن درسش به‌سراغ دکه‌دار رفت. به او گفت دستش به دهنش می‌رسد و می‌خواهد بدهی‌اش را پرداخت کند. این ماجرا زمانی اتفاق افتاد که جهان پهلوان تختی از دنیا رفته بود.
ترویج پهلوانی با تبلیغ ورزش باستانی
ورزش باستانی به بازوی درشت و سینه ستبر نیست. پیش‌کسوتان به ما می‌آموختند وقتی بیرون هستید طوری سر به زیر راه بروید که دیگران فکر کنند با یک دست شما را می‌اندازند، یعنی ادعایی نداشته باشید. ولی وقتی داخل سالن هستید با توجه به سن و سال و مدت زمانی که ورزش می‌کنید از کسوت خودتان دفاع کنید همان‌طور که مرشد از شما داخل گود دفاع می‌کند.